من نفیسه هستم یک جوینده اطلاعات که به تازگی تصمیم گرفتم اطلاعاتم را به نگارش در بیاورم . امید که مطالب برای مخاطبان مفید باشد.
عاشقانه های ذهنی
میخوام بهش پیام بدم ، بپرسم می تونه طی یک سال ماهی حدود یک میلیون و هشتصد قسط بده ،
آخه می خوام براش گوشی بخرم ، اما خودم پول قسطش را نمی تونم بدم ، چون از قبل برای بخشی از این پول وام گرفتم که باید بابتش ماهی یک میلیون قسط بدم ..
نمی دونم می تونه قبول کنه یا نه !
ای کاش قبول کنه .
اگر بهش بگم ، میگه برای چی می خوای ، و من که آدمش نیستم واقعیت و کتمان کنم ، حتی نمی تونم یک دروغ مصلحتی بهش بگم ...
از عنوان کردنش نمی ترسم ، اما نگرانم که عصبانی بشه .
بگه : نمی بینی این همه قسط و بدهی داریم ، باز می خوای چی بخری ؟
منم که نمی تونم بهش بگم برای روز تولدت می خوام یک گوشی بخرم .
آخه ، اگر بگم که دیگه سوپرایز نمیشه .
بعد تازشم شاید بگه : نمی خوام بعدا خودم سر فرصت می خرم الان وقتش نیست .
آخ که اینقدر از این زمانبندی و وقتش نیست و یک موقع دیگه و این حرفها بدم میاد .
باید کمی صبر کنم و با خودم حساب و کتاب کنم ببینم میشه یا نه ، باید یک کاری کنم .
خیلی دوست دارم این کار را براش انجام بدم .
طی چند سالی که در کنار هم داریم زندگی می کنیم دو بار برای من گوشی خریده که متاسفانه یک بار دزد گوشیم را برد و اون یکی هم همچنان دارم ازش استفاده می کنم . خیلی گوشی خوب و خوش دستیه و چون خودش برای خریده دیگه خیلی برام ارزشمنده .
یک چیزی به جونم افتاده که براش اون گوشی بخرم . دوست دارم یک جور محبت و عشقم را بهش ابراز کنم ، درسته که این تنها راهش نیست اما خوبه که چند سال یک بار آدم باری عشقش یک چیزایی بخره .
دوست دارم لذت دست گرفتن این گوشی را حس کنه و کلی باهاش کیف کنه .
اتفاقاً این برند را هم خیلی دوست داره . ای کاش بتونم یک کاری بکنم فرصت خوبیه .
شایدم بهش پیام دادم -
عزیزم ، خوبی ..
می خواستم بدونم موقعیتش را داری تا آخر سال ماهی ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
قدم اول
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
شروعی برای صفحات صبحگاهی