اگر میخواهی کار پیدا کنی قورباغه کر باش!


یادم می آید آن وقت ها که دانشجو بودم دغدغه اصلی ام نگرانی از بیکاری بود. فکر اینکه ۴سال از بهترین سال های جوانی ام را برای تحصیل صرف کنم و بعلاوه، آن همه هزینه مالی به خانواده تحمیل کنم و در نهایت هیچ دستاوردی نداشته باشم و به آمار بیکاران جامعه اضافه شوم برایم مثل یک کابوس بود.

برای اینکه دید واقع بینانه و روشن تری نسبت به آینده شغلی رشته ام( میکروبیولوژی) داشته باشم بارها از چند تن از اساتید دانشگاه محل تحصیلم نظرشان را در این باره جویا شده بودم و متاسفانه همه آنها متفق القول بودند که این رشته بازار کار بخصوصی ندارد مگرآنکه تا دکترا ادامه تحصیل بدهی و بعد در یک دانشگاه حق التدریس شوی که آن هم درآمد خوبی ندارد!

پیش خودم فکر میکردم چه چرخه باطلی قرار است طی شود... درس بخوانم... دکترا بگیرم و به دانشجویانی تدریس کنم که قرار نیست جایگاه شغلی بخصوصی داشته باشند و اثر مولد داشته باشند و آنها نیز در نهایت همین مسیر را ادامه دهند! بنابراین کوچکترین کششی در خود برای ادامه تحصیل نمیدیدم.

وقتی فارغ التحصیل شدم تا یک سال بطور مستمر و روزانه و حتی تمام وقت آگهی ها را بررسی میکردم و تمام سعی ام را میکردم که بتوانم در یک مصاحبه قبول شوم.

اولین چیزی که از بررسی آگهی ها متوجه شدم این بودکه برای رشته تحصیلی من در حد قابل قبولی موقعیت شغلی وجود داشت و در واقع نظر استادان و همکلاسی هایم در این باره اشتباه بود و البته مثل همه رشته ها رقابت بر سر تصاحب یک جایگاه شغلی مناسب بسیار زیاد بود.

من هم یک درد مشترک با همه تازه فارغ التحصیلان داشتم و آن این بود که در اغلب آگهی ها در کنار عنوان شغلی دلخواهم عبارت منفور" با حداقل دو سال سابقه کار" وجود داشت و این موضوع باعث میشد بیش از ۸۰ درصد شرکت هایی که رزومه کاری مرا دریافت می کردند انتظار مرا برای دریافت یک تماس کوتاه بمنظور قرار مصاحبه بی پاسخ بگذارند و این یکی از غم انگیز ترین دوران زندگی من بود.

برای نظم دادن به کارهایم یک دفترچه داشتم که در آن نام و شماره تماس و سایر مشخصات شرکت هایی را که برایشان رزومه میفرستادم وارد میکردم و در آن هر کدام از شرکت هایی را که با من تماس میگرفتند و قرار مصاحبه میگذاشتند مشخص میکردم و نتیجه مصاحبه و علت احتمالی مردود شدنم و در موارد معدود، نقاط ضعف شرکتی که از قبول همکاری با آن امتناع کرده بودم یادداشت میکردم. به این ترتیب پس از مدتی یک بانک اطلاعاتی کوچک برای خودم درست کرده بودم که دید بسیار خوبی برایم ایجاد میکرد و بعلاوه با این کار از ارسال مجدد رزومه به شرکت هایی که در مصاحبه شان مردود شده بودم یا بنابر دلایلی تمایل به همکاری نداشتم پیشگیری می شد.

پس از مدتی متوجه شدم برای جلب نظر شرکت هایی که برایشان سابقه کار اولویت دارد باید رزومه کاری ام را تقویت کنم. در واقع اگر تمام مهارت ها و تخصص هایی که یک کارشناس آزمایشگاه نیاز داشت در رزومه ام وارد میکردم احتمال دعوت شدنم به مصاحبه بیشتر میشد، بنابراین با اتکاء به آنچه که از دوره ۳ ماهه کارآموزی ام آموخته بودم و همینطور با جمع بندی مهارت هایی که در مصاحبه ها از من خواسته بودند توانستم رزومه نسبتا قابل قبولی بنویسم و صد البته هیچ گونه ادعای کذب و فریبنده در آن وجود نداشت و فقط توانمندی هایم را بصورت جزء به جزء و مفصل تر توضیح داده بودم. علاوه بر این ها سوالات مشترکی که در اکثر مصاحبه ها برای سنجش علمی ام پرسیده میشد یادداشت میکردم و در اولویت مطالعه ام قرار میدادم و اینطور بود که پس از هر مصاحبه برای پذیرفته شدن در مصاحبه بعدی پخته تر میشدم و احساس میکردم گام به گام به سمت موفقیت در حال حرکتم.

و در نهایت درست پس از ۱۱ ماه مصاحبه و تلاش مستمر، و درست در روزهایی که بسیاری از همکلاسی هایم از یافتن شغل دلخواهشان دلسرد شده بودند و تلاششان را متوقف کرده بودند من توانستم در هفتادمین مصاحبه شغلی ام در یک شرکت نسبتا بزرگ پذیرفته شوم و پاداش تلاش و پشتکارم را دریافت کنم و توانستم با این موفقیت به ظاهر کوچک مثل آن داستان معروف قورباغه کر عمل کنم و به چشم انداز ناخوشایندی که اساتیدم برایم ترسیم کرده بودند و همینطور به آیه های يأسی که همکلاسی ها و اطرافیان در گوشم میخواندند بی توجه باشم و از همه مهمتر به بزرگترین نگرانی دوران تحصیلم پایان دهم.

از صمیم قلبم معتقدم برای کسی که برای افزایش توانمندی و دانشش تلاش میکند قطعا شغل مناسب پیدا خواهد شد و برای کسی که با پذیرفتن بهانه های " کار پیدا نمی شود" ، " باید پارتی داشته باشی" و امثال آن خود را از تلاش و کوشش معاف میکند هرگز کار مناسب پیدا نخواهد شد و یقینا هیچ کارفرمایی برای جذب نیروی تنبل و ناکارآمد هزینه نخواهد کرد.

و حالا که چند سال از آن روزها میگذرد در پاسخ به کسانی که از من میپرسند چطور کار پیدا کردی؟ میگویم: اگر میخواهی کار پیدا کنی قورباغه کر باش!