قسمت دوم: رابطه هوش هیجانی و بهبود عملکرد سازمان

چطور هوش هیجانی میتواند به بهبود عملکرد در سطح سازمان منجر شود؟

تیم محصول مایکت؛ همدلی و امنیت

در شماره قبلی این یادداشت به هوش هیجانی و فاکتورهاش پرداختم و گزارشی از دورهمی تیم روابط عمومی و فنی رو با شما به اشتراک گذاشتم. هدف از این سلسله یادداشت‌ها بررسی نگاه مایکت و تجربه‌ی حدودا 10 ساله‌ی تیم‌های مختلف از "مهارت‌های نرم" است. چون معتقدیم مهارت‌های غیر تخصصی به همان اندازه به بهبود عملکرد مرتبط است که میزان تخصص افراد، حتی گاهی از میان حرف‌های همکارانم متوجه می‌شوم مهارت‌های ارتباطی برای‌شان اهمیت بیشتری دارد.

دومین دورهمی من با تیم محصول مایکت شروع شد؛ من حدیث خسروی با بهره گیری از مقاله های Harvard Business Review و مباحثی که به طور کلی توسط تیم HBR مطرح میشه. این بار با «مهدی واحدی مقدم» لیدر تیم محصول مایکت و «پریسا صفری» مدیر طراحی محصول مایکت گفت و گو می‌کنم تا پاسخ سوال‌های زیر را پیدا کنم؟

  • هوش هیجانی، مهارت ارتباطی و فاکتورهایی مثل امنیت و همدلی رو چطور تعریف می کنند؟
  • تاثیر این فاکتورها بر عملکرد تیمی و سازمانی از نگاه مدیر محصول و طراح تجربه کاربر چیه؟

پریسا بحث رو از مواردی که براش مهمه و فک میکنه اگه نباشن یه تیم نمیتونه عملکرد خوبی داشته باشه شروع میکنه و با جزئیات حرف میزنه.

  • اگر ارتباطی مبتنی بر همدلی و با امنیت وجود نداشته باشه، قطعا نمیشه کار کرد. اینکه فردی از بیان دیدگاهش ترس داشته باشه و بخاطر ترس از قضاوت نظرش رو عنوان نکنه، دید کاملی از مساله‌ی موجود حاصل نمیشه و خب من تمام تلاشم همیشه روی این حس امنیت دو طرفه است.

همدلی رو قبلا یه اشاره کردی برات مقدسه و راستش متوجه منظورت نشدم ...

  • کار من به طور خلاصه سه تا بخش داره: کاربر، بیزینس و تکنیکال؛ من باید بتونم با کاربر همدلی کنم تا مسئله رو بفهمم و بتونم براش راه حل پیدا کنم؛ توی تیم هم همینه؛ بدون همدلی درون تیمی اصلا فهم مسئله اتفاق نمی افته؛ و بدون همدلی با اهداف بیزینس و نبود فصل مشترک بین چشم‌انداز‌های من با چشم‌انداز بیزینس قطعا کار کیفیت عالی نداره؛ شاید به این دلیل که فهم‌های ما از مسائل ناقص، شخصی و پراکنده میشه …

مهدی واحدی سعی میکنه از نمای باز به تیم خودش و تیم‌های دیگه نگاه کنه...

  • ببین من تیم رو فقط تیم محصول نمی‌بینم یه جورایی حلقه‌های بهم پیوسته و در نهایت یکی می‌بینم. یعنی اون ساختاری که مال دهه ۸۰-۹۰ میلادی بوده که کارهای به صورت آبشاری درون سازمان انجام می‌شوند، حالا دیگه جواب نمیده و تیم‌ها در نهایت باید تعامل کاملی باهم داشته باشن، اون حس امنیت فراتر از تیمه؛ من باید درک کاملی از کار تیم مارکینگ داشته باشم و اون هم متقابل بتونه با من تعامل کنه. دقیق‌تر بخوام بگم من به آدم عالی یا همکار عالی و تلنت نیاز ندارم؛ در درجه اول من به آدمی با مهارت اجتماعی نیاز دارم که بتونه با اون مهارتش به بهبود عملکرد کمک کنه و به بهبود ارتباط.

این ترکیب امنیت و مهارت اجتماعی کافیه؟

  • ببین این مهارت‌های ارتباطی و ایجاد امنیت، مکملی هستن واسه یادگیری و بعد تربیت جایگزین. چیزی که خیلی مهمه اینکه ما بتونیم جایگزین اون لیدر یا کسی که نقش خیلی مهمی توی تیم داره یکی رو داشته باشیم. تیم سالم به صورت ارگانیک جایگزین تربیت می‌کنه و همه درونش حس رشد دارن. پریسا خیلی عمیق روی این موضوع تحقیق کرده یک بار هم درون تیمی ارائه‌ای داشته اینکه اصلا ساختار جلسات و ارتباط چطور به حل مساله اصلی محصول کمک می‌کنه…
  • وقتی طراح تجربه کاربر می‌خواد دیزاین کنه در واقع داره یه مسئله رو حل می‌کنه. اون نمیتونه این مسئله رو توی خلاء حل کنه. ساز و کار لایه لایه‌ای از جلسات حل مسئله و گفتگو محور لازم داره تا بتونه توی جایگاه حل مسئله بشینه و دیزاین رو شروع کنه. همین نگاه جامع به تیم که مطرح شد اینجا هم هست من با تیم مارکتینگ، با تیم CRM با تیم فنی، باید بتونم حول مساله‌ی اصلی که براش دیزاین قراره انجام بشه، دیالوگ برقرار کنم؛ بین راه حل‌های مختلف انتخاب کنم و این انتخاب یه کار تک نفره نیست.

پریسا یه موضوعی به ذهنم رسید از پارسال که رفتم کنفرانس یوایکس شیراز توی موقعیت‌های مختلف هربار این سوال برام تکرار میشه اینکه من به عنوان روابط عمومی یک بیزینس مرتبط با دیزاین چقدر باید توی این پروسه دخیل باشم؟ باید منتظر بمونم محصول نهایی بشه بعدم خب دیگه بریم سراغ تخصص خودمون و کارای اطلاع رسانی و تبلیغات و هرچیزی که به ما مربوطه و به شما مربوط نیست …

دقیقا همینه من معتقدم همه چیز به همه‌ی ما مربوطه! و تو باید در فرآیندش دخیل باشی به عنوان روابط عمومی، توی این ساختاری که ازش حرف میزنم روابط عمومی، امور مشتریان، تیم مارکیتنگ و لایه‌های دیگه همه حضور دارند و طوری طراحی شده که همه درون موضوع هستند و در عین حال بخشی از حل مسئله.

جالب شد و واقعا من دوست داریم این سیستمی که ازش حرف میزنی رو رفرنس بدیم کسانی که دوست دارند برن در موردش بخونن؛ اینجا لینک هایی که فک میکنم برای بقیه جذاب باشه رو میذاریم برای مطالعه بیشتر.

این بحث مبسوط ادامه خواهد داشت و به زودی دقیق‌تر به مواردی که پریسا رفرنس داد می‌پردازیم و در ادامه این مجموعه یادداشت هوش هیجانی و بهبود عملکرد تیم، به سراغ تیم پشتیبانی توسعه دهنده مایکت میرم و به موضوع انگیزه و میل به پیشرفت درون تیم می پردازیم.