روایت من و مادرم که دیگر نیست



زمستان سال 98، حرم امام رضا علیه السلام
زمستان سال 98، حرم امام رضا علیه السلام

الان که مشغول نوشتن این مطلب هستم، سومین روز است که مادرم را ندارم.

روایت من و مادرم داستانی طولانی دارد که باید بعد ها بیشتر در مورد آن بنویسم و هدف اصلی این نوشته شرکت در چالش روایتگرباش نیست، بلکه می خواستم با نوشتن یک متن متفاوت، به روزهای عادی زندگی برگردم.


نمی خواهم فضا را به سمت سوگواری پیش ببرم، پس می روم تا به موضوع اصلی روایتگرباش بپردازم.


سامسونگ از آن برند هایی بود که مادر خدابیامرزم به آن علاقه داشت، از لباسشویی تا جاروبرقی را از همین مارک برای خانه مان خریده بود، البته قیمت مناسب در سال های قبل تر در کنار کفیت خوب محصولات، شرایط را فراهم کرده بود که هر خانواده ای بتواند براحتی محصولات سامسونگ را در خانه داشته باشد.

علاقه مادرم به من هم سرایت کرد و اولین تلفن همراه هوشمندی که خریدم، سامسونگ مدل Galaxy J5 بود، بعد ها آن را به Galaxy A5 ارتقاء دادم و تا به امروز از همین مدل استفاده می کنم. البته بقیه اعضای خانواده ما هم از طرفداران تلفن های همراه هوشمند سامسونگ هستند.

اما موضوع اصلی به ثبت خاطرات من و مادرم در آخرین سال زندگی اش مربوط می شود

چونکه مسئولیت نگهداری و مراقب از او با من بود و بیشترین زمان را با او سپری می کردم.

تنها یادگاری های ارزشمند باقی مانده، عکسهایی است که در آن روزها، از مادرم و خودم گرفته ام و این ها به لطف داشتن یک عدد گوشی هوشمند سامسونگ بود.

این را هم بگویم که سایر محصولات سامسونگ که لوازم خانگی می باشند، در نگهداری از مادرم به من کمک کردند، از جمله شست وشوی لباس ها تا نظافت خانه، که باعث شد تا انجام بعضی از کارها بسیار راحت تر شود.

من باید از سامسونگ بابت اینکه باعث شد لحظه های خوبی در کنار مادرم برای من ثبت شود، تشکر کنم و امیدوارم در آینده هم لحظه های به یادماندنی تری را با محصولات هوشمند سامسونگ تجربه کنم.




این نوشته را به مادر عزیزم تقدیم می کنم.

یادش گرامی و روحش شاد.


در آخر تقاضا دارم برای شادی روح تمام درگذشتگان صلواتی بفرستید.






آرامستان شهر ما

خاکش سرد نبود

هر روز

داغ عزیزانمان را

تازه تر می کرد

صدایی می گفت

اینجا کسی نمرده است

بهشت را

آورده اند اینجا

ما می رفتیم تا آخرت را

در کفن های پیچیده در هم ببینیم

آرامستان شهر ما

خاکش سرد نبود ...





10 دی 1399

علی دادخواه