هر اسمی وجه تسمیه دارد!

راستش تکنولوژی آنقدرها هم که می‌گویند بی‌برکت نبوده است. مثلاً قدیم‌ترها هر آدمی یک اسمی داشت و همیشه و همه‌جا به همان اسم صدایش میزدند. اما حتی گوشی‌های ساده هم وقتی میخواهی مخاطبی را ذخیره کنی می‌پرسد اسمش چیست. این یعنی یک فرصت دوباره برای آنکه اسمی برای مخاطبت انتخاب کنی.و این بار وجه تسمیه بر عهده توست.اسمی که اگر ناگهان به روی صفحهٔ گوشی دیدی یاد لحظه‌ای، اتفاقی، ارتباطی یا خصلتی یا هرچیزی که باید همیشه به یادت باشد، بیوفتی. مثلا خود من مدت‌ها اسمم روی گوشی دوستم اسنایپر بود و هروقت جواب میداد به همین اسم صدایم میزد(البته هیچ وقت نفهمیدم چرا؟).یا مثلا یکی از دانش‌آموزان کلاسم شماره مادرش را با اسم «کجایی؟» ذخیره کرده بود و لابد هروقت جواب میداد اولین جمله این بود که سلام دارم میام.یا مثلا اولین بار که با محمد آشنا شدم اسمش را مسئول ثبت‌نام اردوی مشهد گذاشتم و هنوز پس از سال‌ها به همین اسم ذخیره شده و هر وقت زنگ می‌زند توی ذهنم مدام مرور‌ می‌شود که چه سفری چه زیارتی و چه رفیقی...

الغرض‌ اینکه بد نیست از فرصتی که گوشی در اختیارتان میگذارد، برای فکر کردن استفاده کنید. فکر‌ کردن به مخاطبتانتان. و به اسم‌هایی که نمی‌گذارد آنچه میانتان است را فراموش کنید.


فرصتی برای اسم‌گذاری آنچه نباید فراموش کنید
فرصتی برای اسم‌گذاری آنچه نباید فراموش کنید


روزهای اول به این اسم ذخیره شده بودی. «یاغی»؛ کسی که از چارچوب های خودش فراتر می‌رود. اما این روزها دنبال کلمه بهتری بودم و بالاخره پیدایش کردم.

در موسیقی بوشهری آرایش یک گروه دمام‌زن بدین شکل است؛ ۳ نفر در یک طرف و ۳ نفر دیگر روبه‌روی آنها و یک نفر سر صف یا میان گروه می‌ایستد. آن شش نفر ریتم پایه را میزنند.اما کار نوازنده سر صف چیست؟ ریتم‌شکن یا ضدضرب.

وقتی خو می‌کنی به ریتم پایه . . . دَگَ‌دوم دَ‌گَ‌دوم

وقتی داری غرق میشی در روزمرگی . . . دَگَ‌دوم دَگ‌دوم دگَ‌دَگَ‌دوم

ناگهان یک ضرب اضافه همه‌‌ی چارچوب های قبلی را می‌شکند و همه‌ی زیبایی ریتم پایه که به دلیل تکرار مکرر از بین رفته دوباره تازه می‌شود و انگار دوباره جدید و نو می‌شود.انگار هر لحظه بدیع می‌شود و مابین ریتم پایه، چیزی اضافه می‌کند تا نتوانی راز اعجاز ریتم را پیدا کنی. درست مثل وقتی که مشغول ریتم پایه زندگی شده‌ام.

درست وقتی ریتم شده‌است کار، درس، جلسه، خواب و . . .گووووم

صاف میخوری وسط همین ریتم. همان لحظه که انگار دارد همه چیز زندگی معمولی می‌شود، صدای نوتیف پیامت کافی است تا مثل پتک، روی دمام کله‌ام فرود بیاید و بشود ضدضرب زندگی. و انگار که عادی نمی‌شود و هر بار از یکجای ریتم زندگی، فکرت صاف به وسط کله‌ام میخورد؛ دَگ‌دوم دَگَ‌دوم دَگ‌دگَ‌دگ‌دگ‌دگ‌دوم.

بوشهری‌ها به آن دمام سر صف اِشْگون می‌گویند و من نام تو را اِشْگون ذخیره کرده‌ام.