جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
تحلیل روانشناختی سیمین شمس در سریال شغال

اغلب وقتی شخصیتی رو می بینیم و رفتار و برخوردهای او را دنبال می کنیم، فرصت مناسبی است تا به لایه های شخصیتی درونی او هم نفوذ کنیم و بدانیم و بفهمیم چرا او این گونه است؟!
سیمین شمس در نگاه اول، نماد زنی است که به اوج اهداف مادی جامعه رسیده است. ثروت، همسر قدرتمند، موقعیت اجتماعی و ظاهر بیعیب و نقص. اما زیر این ظاهر براق، او به سختی برای حفظ یک ساختمان شیشهای میجنگد که در معرض هرگونه لرزهای، آماده فروپاشی است. با هم به دنیای او قدم می زنیم...
قانون اول: خوشبختی به مثابه حفظ ظاهر (Aesthetic Having)
سیمین در ابتدای سریال، مصداق بارز کسی است که خوشبختی را با آبرو و نمایش آن یکی میداند. برای او، مهمترین دارایی، نه خود پول بلکه آبروی خانوادگی و جایگاه اجتماعی است که این پول به ارمغان آورده است.
داشتن در شکل قرارداد: رابطه سیمین و فرهاد یک اتحاد استراتژیک است. او نقش همسر کامل، شریک تجاری موثر و مادر آبرومند را بازی میکند. این زندگی مشترک بر پایههای عشق یا احترام عمیق بنا نشده، بلکه بر منفعت مشترک در حفظ ساختار استوار است. سیمین، وجود خود را به عنوان یک سرمایهگذار در امپراتوری کاویان تعریف کرده است.
اضطراب ناشی از مالکیت: تفاوت سیمین با فرهاد در این است که او از پیامدهای ناپایداری داشتن آگاه است. او دائماً در اضطراب است، نه از این رو که از فقر میترسد، بلکه از این رو که از دست دادن آبرو را به منزله فروپاشی کامل هویت خود میداند. او میداند که اگر این ظاهر حفظ نشود، او دیگر «سیمین شمس» مقتدر نخواهد بود. این اضطراب، نمادی از درگیری دائمی روانشناسی اوست: داشتن به جای ایجاد امنیت، به منبع بزرگترین ترس او تبدیل شده است.
تحول از ابژه به فاعل: بیداری درونی و جستجوی بودن
نقطه عطف روانشناختی سیمین، زمانی رخ میدهد که سیستم داشتن او (یعنی ثروت، آبرو و کنترل) توسط قمار پسرش و اقدامات فرهاد، به طور اساسی در هم میشکند. در اینجاست که شخصیت سیمین وارد مسیر پیچیدهای میشود که میتوان آن را تلاش برای بازیابی وجود از دست رفته نامید.
انتقال از -من مالک هستم- به -من هستم- : وقتی که داراییها و آبرو از بین میروند، سیمین دیگر نمیتواند خود را با آنها تعریف کند. این شکست بیرونی، او را مجبور به یک جستجوی درونی میکند. او شروع به زیر سوال بردن پایههای زندگی مشترک خود میکند. سوال او دیگر این نیست که چگونه این وضعیت را مدیریت کنم تا آبرویم حفظ شود؟، بلکه این است که من واقعاً کیستم و زندگیام بر اساس چه چیزی بنا شده است؟
-بودن- به مثابه مادر: شاید تنها رشتهای که سیمین را به حالت بودن پیوند میدهد، مادرانگی او نسبت به کامیار باشد. عشق مادری (هر چند با دستکاریها و اشتباهات همراه باشد) یک عاطفه اصیل است که به ماهیت وجودی او تعلق دارد، نه به داراییهایش. در بحران، او تلاش میکند تا کامیار را نه به عنوان دارایی برای حفظ آبرو، بلکه به عنوان فرزند و یک انسان نجات دهد. این تلاش نشان میدهد که او هنوز ظرفیت تجربه عشق و فداکاری (یک حالت بودن) را دارد، حتی اگر این تجربه در محیط سمی خانوادهاش به سختی شکوفا شود.
تراژدی سیمین: تناقض درونی و بازگشت اجباری
تراژدی سیمین در این است که او در میانه راه تحول، گیر میکند. او از سیستم داشتن خسته و ناامید شده است، اما توانایی قطع کامل بند ناف خود را از آن ندارد.
آلودگی به سیستم: حتی زمانی که سیمین اقدام به انتقام یا مقابله با فرهاد میکند، این اقدامات اغلب با برنامهریزی، مدیریت و دستکاری همراه است—یعنی همان مهارتهایی که در سیستم سرمایهداری و داشتن آموخته است. او نمیتواند کاملاً بر اساس احساسات اصیل (بودن) عمل کند، زیرا او یک عمر تمرین کرده است که یک شخصیت با حساب و کتاب (A Calculated Persona) باشد.
انزوا و عدم اعتماد: سیمین به دلیل درگیری دائمی در بازی قدرت، اعتماد به نفس خود را در روابط انسانی از دست داده است. او تنها و منزوی است. او نمیتواند با کسی صادق باشد یا به کسی تکیه کند، چرا که همه را در این بازی مهرههای قابل استفاده یا تهدیدهای بالقوه میبیند. این انزوای روانشناختی، نتیجه جانبی زندگی مبتنی بر تملک و قدرت است.
به طور خلاصه، سیمین شمس نمایشگر آن دسته از انسانهای مدرنی است که تمام انرژی وجودی خود را صرف ساختن یک قصر بیرونی مجلل کردهاند. وقتی این قصر فرو میریزد، او با ویرانههای درونی خود مواجه میشود. سفر او، نه یک پیروزی کامل در کشف بودن، بلکه یک تلاش پردردسر و ناقص برای نجات جوهر وجودی خود از زیر آوارهای توهم داشتن است. او در نهایت نماد آن است که چگونه مالکیت بر همه چیز میتواند به مالکیت بر هیچ چیز تبدیل شود، به جز یک اضطراب دائمی و فرساینده.
* حالا نوبت ماست... (چه کنیم؟)
اگر شما نیز کسی هستید که زندگیتان (مانند سیمین) بیش از حد با پُز تحصیلات، خانواده خوب، داراییها، جایگاه، آبرو یا کنترل بیرونی گره خورده و دچار اضطراب پنهان برای حفظ این ساختار هستید، این توصیهها میتوانند شما را از قفس طلایی "داشتن" به سوی آرامش پایدار "بودن" هدایت کنند:
۱. بازتعریف امنیت: از ثبات بیرونی تا پایداری درونی
شما برای بقا و موفقیت، امنیت را در ثبات بیرونی (مثل حساب بانکی، موقعیت همسر یا آبروی خانوادگی) تعریف کردهاید. اما ماهیت این داراییها ناپایدار است و همین ناپایداری منشأ اصلی اضطراب شماست.
توصیه: یاد بگیرید که امنیت واقعی را در پایداری درونی پیدا کنید. این پایداری از اعتماد به تواناییهای فردی شما برای کنار آمدن با مشکلات، انعطافپذیری روانی در برابر شکستها و پذیرش ناگزیری تغییر به دست میآید. خود را از وابستگی به "داراییهای قابل مشاهده" رها کنید و ببینید در غیاب آنها، شما چه کسی هستید که میتوانید باز هم زندگی بسازید.
۲. برقراری ارتباط اصیل: شکستن دیوار انزوا
افرادی شبیه سیمین، به دلیل درگیری دائمی در بازی قدرت و حفظ ظاهر، از ارتباطات اصیل محروماند. آنها به دیگران به چشم مهرههای بازی یا ابزارهایی برای حفظ ظاهر نگاه میکنند، نه به عنوان منبع حمایت عاطفی. این انزوا، اضطراب را تشدید میکند.
توصیه: یک یا دو رابطه امن و قابل اعتماد در زندگی خود پیدا کنید و به تدریج شروع به شکستن دیوار کمالگرایی و ظاهر بیعیب و نقص کنید. اجازه دهید دیگران، حتی به صورت محدود، آسیبپذیری و ضعفهای شما را ببینند. اشتراک ضعفها (و نه فقط نقاط قوت) یک گام حیاتی برای بازگشت به حالت بودن است، چرا که نشان میدهد شما برای ارزشمند بودن، نیازی به کمال ساختگی ندارید.
۳. تمرکز بر عشق فعال: یافتن معنا در پیوندها
سیمین تلاش میکند که مادر خوبی باشد، اما این تلاش اغلب با ترس از دست دادن کنترل یا آبرو آلوده میشود.
توصیه: به جای تمرکز بر مدیریت روابط (آنها را کنترل کنید تا طبق میل شما رفتار کنند)، بر تجربه عمیق و بدون چشمداشت عشق و حمایت تمرکز کنید. در روابط با فرزندان و عزیزان، به جای پرسیدن این رابطه چه چیزی برای آبروی من دارد؟، بپرسید: من در این لحظه چگونه میتوانم حضور کامل (Being Present) داشته باشم و صرفاً حمایتکننده باشم؟ عشق واقعی، تنها داراییای است که هر چه بیشتر آن را ببخشید، بیشتر هست میشود.
۴. انجام فعالیتهای بیحاصل: ارزشگذاری بر هدر دادن وقت
بسیاری از افراد موفق مانند سیمین، به فعالیتهایی که بازدهی مادی یا اجتماعی مستقیم ندارند، به چشم هدر دادن وقت نگاه میکنند. اما همین فعالیتها، کلید سلامت روانی هستند.
توصیه: عمداً وقت خود را صرف فعالیتهایی کنید که صرفاً برای لذت یا رشد درونی شما انجام میشوند و هیچ ربطی به وضعیت اجتماعی یا پول ندارند. این میتواند مطالعه یک رمان، نقاشی، پیادهروی بدون هدف یا مراقبه باشد. این کارها، به شما اجازه میدهند تا خودِ بیهدف خود را در آغوش بگیرید؛ به خود ثابت کنید که ارزش شما در عمل است، نه در نتیجه عمل.
بدانیم...
زندگی در قفس طلایی داشتن خستهکننده و مملو از اضطراب است. نجات از آن با یک تصمیم ساده آغاز میشود: ارزش خود را از آنچه جمعآوری کردهاید جدا کنید و آن را به ماهیت آنچه واقعاً هستید، متصل کنید. شما چیزی فراتر از همسر فلان شخص یا مالک بهمان شرکت یا عضو فلان خانواده و یا دانشجوی بهمان دانشگاه و ... هستید؛ شما یک انسان زنده با ظرفیتهای بیپایان برای رشد و عشق هستید، و این بودن، ارزشمندترین دارایی شماست.
قدم بردارید و موفق باشید ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم بیسروصدا
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد تئاتر این زندگی مال کیه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد آلبوم «پرواز خیال»