جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
نقد سریال تاسیان

در وادی تاسیان; میان عشق و تاریخ
نوشته : سعید رهنما
در ابتدا بگویم که در مورد سریال تاسیان و قسمت هایش نقدهای مختلفی از من در وب سایت ها، مجلات و نشریه سینما چاپ شده است، اما این بار دوست داشتم نقد سریال تاسیان را از منظر روانشناختی و زیست شخصیت ها، پس از پایان سریال بنویسم، لطفا با من همراه باشید...
تینا پاکروان، پس از "خاتون"، این بار در "تاسیان" ما را به سالهای ملتهب ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ میبرد. این سریال بیش از آنکه روایتی خطی از تاریخ باشد، سفری است به درون انسانهایی که در آستانه یک تحول عظیم اجتماعی، خود را در تلاطم عشق و ایدئولوژی گم کردهاند. "تاسیان" واژهای گیلکی است که به معنی دلتنگی و بیقراری ناشی از فراق و دوری است. این انتخاب نام، از همان ابتدا راه را برای خوانش من میگشاید؛ چرا که این سریال تماماً دربارهی "تاسیان" است، اما نه فقط دلتنگی از دوری معشوق، بلکه تاسیانی عمیقتر، از دست رفتن هویت و گمشدن در پیچ و خمهای تقدیر. اینجا تاریخ بسترِ داستان است، اما روانشناسی شخصیتها، همان هسته سخت و مرکزی است که این نقد بر آن بنا میشود.
درام پاکروان، بیش از آنکه به وقایع بیرونی بپردازد، به شکافهای درونی شخصیتهایش نقب میزند. هر حرکت، هر تصمیم، و هر نگاه در این سریال، پژواکی از یک تضاد درونی است. "تاسیان" تلاش میکند تا مفهوم عشق را نه به عنوان یک احساس ساده، بلکه به مثابه یک نیروی محرک و مخرب در دل تاریخ به تصویر بکشد. این همان نقطهای است که سریال از یک درام عاشقانه کلیشهای فاصله میگیرد و به یک اثر قابل تأمل تبدیل میشود.
روانشناسی شخصیتها، آینههایی در برابر آینه
امیر: قهرمانی در جستجوی اعتبار
امیر (هوتن شکیبا) یک قهرمان کلاسیک نیست؛ او مردی است که در تقاطع ایدئولوژی و عشق قرار گرفته. تلاش او برای کسب موقعیت اجتماعی، نه از سر جاهطلبی صرف، بلکه پاسخی است به نیاز عمیق او برای "کفایت" و "اعتبار". این نیاز، ریشه در یک خلاء درونی دارد؛ خلاء تأیید از سوی پدر و جامعهای که او را در جایگاه دلخواهش نمیبیند. عشق او به شیرین، کاتالیزوری است که این نیاز را شعلهور میسازد. امیر برای رسیدن به شیرین، حاضر است مرزهای اخلاقی خود را جابجا کند و قدم در مسیری بگذارد که هویت او را تهدید میکند. این مسیر، مسیری پرخطر است؛ چرا که او هر چه به هدف نزدیکتر میشود، از خودِ واقعیاش دورتر میگردد.
شیرین: تجلی یک انتخاب معصومانه
شیرین (مهسا حجازی) نمادی از نسلی است که در آستانه تغییرات بزرگ، در میان سنت و مدرنیته سرگردان است. او در ظاهر یک دختر معصوم و عاشقپیشه است، اما انتخابهایش، چه در عشق و چه در زندگی، او را به سمتی میبرد که در نهایت بهای سنگینی برای آن میپردازد. عشق او به امیر، یک عشق ساده نیست؛ بلکه جستجوی او برای رهایی از چارچوبهای سخت و بیروح خانوادگی و اجتماعی است. شیرین آرزوی آزادی دارد، اما این آرزو در تلاطم حوادث تاریخی به یک کابوس تبدیل میشود. پایان تلخ او، نه تنها یک حذف دراماتیک، بلکه نمادی از قربانی شدن معصومیت و سادگی در برابر خشونت و بیرحمیهای تاریخ است.
سعید: سایهای از قدرت و فساد
سعید (صابر ابر)، دوست صمیمی امیر، شخصیتی است که به آرامی و بیصدا به سوی تباهی میرود. او نمونهای از انسانی است که قدرت، چگونه میتواند روح و وجدان او را تسخیر کند. او در ابتدا فردی جوان و با انگیزه به نظر میرسد، اما داستان او در دل ساختار قدرت، او را به سمت یک شرور کلاسیک سوق نمیدهد؛ بلکه او را به یک قربانی تبدیل میکند، قربانیِ نظامی که برای بقای خود، روحهای جوان را میبلعد. مرگ او در سریال، نه تنها یک حذف دراماتیک، بلکه نقطهی عطفی است که امیر را درگیر یک جنگ درونی عمیقتر با وجدان خود میکند.
عشق، نه یک لحظه، که یک سفر درونی
آنچه عشق در "تاسیان" را از سایر آثار متمایز میکند، رویکرد شاعرانه و روانشناختی آن است. عشق در اینجا، سطحی و کلیشهای نیست؛ بلکه ریشه در تضاد، تردید، سکوت و مکث دارد. روابط پیچیده میان شخصیتها، به ویژه امیر و شیرین، در بستری از تفاوتهای طبقاتی، فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد. عشق آنها، نه یک انتخاب آسان، بلکه یک مبارزه است؛ مبارزهای با خانوادهها، جامعه و حتی با خودشان. این تقابلها، عشق آنها را انسانیتر و واقعیتر میکند.
فرهنگ و سنت: دیوار یا بستر؟
سریال به خوبی نشان میدهد که چگونه فرهنگ و سنت، میتوانند هم دیوار باشند و هم بستر. خانواده شیرین، نمادی از طبقهای است که برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، حاضر به قربانی کردن احساسات و آرزوهای دخترشان است. در مقابل، امیر تلاش میکند تا از دل این سنتها و مرزبندیها عبور کند. این تقابل، نشاندهنده آن است که چگونه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، بر تصمیمات فردی تأثیر میگذارند و چگونه عشق، میتواند نیروی مقاومت در برابر این ساختارها باشد.
فرم روایی: نگاهی به گذشته از دریچه امروز
پاکروان در "تاسیان" تلاش میکند تا تاریخ را نه به عنوان یک روایت خشک و خالی، بلکه به مثابه یک آینه برای امروز به تصویر بکشد. این سریال با به تصویر کشیدن وقایع سالهای ۵۶ و ۵۷، به طور غیرمستقیم به مخاطب امروزی یادآوری میکند که ریشههای بسیاری از مسائل کنونی، در همان دوران نهفته است. این شیوه روایی، سریال را به یک اثر تأثیرگذار تبدیل میکند، چرا که مخاطب را به تأمل در پیوندهای گذشته و حال وامیدارد.
طراحی صحنه و لباس: فراتر از نوستالژی
طراحی صحنه و لباس در "تاسیان"، فراتر از یک نمایش نوستالژیک از دهه پنجاه است. هر لباس، هر شیء و هر فضا، با دقت و وسواس انتخاب شده تا بازتابی از وضعیت روانی و اجتماعی شخصیتها باشد. این دقت در جزئیات، به سریال عمق و اعتبار میبخشد و فضای آن دوران را به شکلی ملموس به تصویر میکشد.
و اما تاسیان، مرثیهای برای عشق و گناه
در نهایت، "تاسیان" یک مرثیه است؛ مرثیهای برای عشقهایی که در تلاطم تاریخ، قربانی میشوند و گناههایی که به نام عشق و آرزو، سرنوشتها را تغییر میدهند. این سریال با تمام نقاط قوت و ضعفش، تلاشی جسورانه است برای نگاه به گذشته، نه به عنوان یک موزه تاریخی، بلکه به مثابه یک آزمایشگاه روانشناختی که در آن، مرزهای ناپیدای روح انسان، در برابر چشمان ما آشکار میشود. "تاسیان" ما را در دلتنگی خود رها میکند؛ دلتنگی برای آنچه بود، آنچه میتوانست باشد، و آنچه که در نهایت از دست رفت.
نوشته دکتر سعید رهنما، راوی مرزهای ناپیدا
پ.ن : باید عنوان کنم که درس هایی که از مفاهیم این سریال به ویژه (و با تاکید) از آزمایشگاه روانشناختی آن گرفتم را بسیار دوست داشتم. حالا انگار بیشتر فهمیدم ریشه مخالفت ها و تفاوت های میان نسل ما و پدران و مادران مان در چیست و چرا فرهنگ و اجتماع ما، - امروز - این گونه است. خوشحالم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد آلبوم «لحظهای کوتاه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم بیسروصدا
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل روانشناختی سیمین شمس در سریال شغال