جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
نقد فیلم بیسروصدا

نقد فیلم: بیسروصدا
کارگردان: مجیدرضا مصطفوی
روایت و فیلمنامه | ملخهایی که بر زمین فرود آمدند
«بیسروصدا» با انتخاب قصهای ساده و دور از اغراق، تلاش میکند خشم متراکم، بیعدالتی ساختاری و خستگیهای مردمان خاموش را به تصویر بکشد. داستان فیلم نه از دل یک بحران بزرگ، بلکه از ویرانی تدریجی و آرام زندگی مردی عادی آغاز میشود. سیامک، با بازی پیمان معادی، نه قهرمان است و نه حتی مبارز؛ او فقط هست، در سایهی سکوت، در دل یک زمین سوخته، و در آستانهی یک فروپاشی شخصی.
فیلمنامه بر پایهی درونیسازی و مینیمالیسم بنا شده، اما در میانهی مسیر، دچار تکرار در اتمسفر و ایجاز بیش از حد در معنا میشود. استعارهها – از جمله حمله ملخها، سوزاندن اجساد، و بارش برف – بهجای آنکه در بستر روایت جان بگیرند، گاه بار نمادین خود را از دست میدهند و بدل به لایهای سطحی از تصویرسازی میشوند. با این حال، روح اجتماعی فیلم، بهویژه در برخورد با مفهوم خیانت، فقر و حذف، کاملاً زنده و بیدار است.
بازیگری | صدای خاموش چهرهها
بازی پیمان معادی نقطهی اتکای فیلم است؛ بازیگری که اینبار نه با دیالوگگویی یا اکشن، بلکه با سکوت، ایستادن و نگاه کردن، شخصیت را میسازد. معادی در نقش سیامک، مردی از پاافتاده اما بیتسلیم، کیفیتی دارد که کمتر در آثار اخیرش دیدهایم؛ چیزی شبیه فرسودگی اصیل.
هانیه توسلی نیز در بازنمایی زنی که سالهاست خودش را از درون تهی کرده، لحظاتی درخشان خلق میکند، هرچند حضورش کمرنگ است. مهران غفوریان در نقشی جدی و بر خلاف تصویری که از او در ذهن داریم، سعی میکند در جغرافیای خشونت اخلاقی فیلم جایگاهی پیدا کند، اما بیش از آنکه در شخصیت فرو برود، در مرزِ تیپ باقی میماند.
از میان بازیگران فرعی، فرشته حسینی گرچه حضور کوتاهی دارد، اما بهواسطهی صداقتی که در بازیاش جاریست، در ذهن مخاطب ماندگار میشود.
فرم و اجرا | سینمای سکوت، نه بیعملی
مصطفوی با نگاهی شاعرانه و ناتورالیستی، تلاش کرده از دل یک فضای بیصدا، حقیقتی بلند فریاد بزند. استفاده از میزانسنهای خلوت، کادربندیهای بسته، رنگهای سرد و تدوین کند، همگی در خدمت ایدهی حذف تدریجی انسان از دل مناسبات مدرن و سرمایهزده قرار گرفتهاند.
با این حال، همان عناصر فرمی که به اثر لحن خاصی میدهند، گاه باعث دور شدن تماشاگر از درام نیز میشوند. ریتم کند، فقدان تنوع بصری، و عدم چفتوبست در برخی سکانسهای میانی، فیلم را در خطر خستگیزایی قرار میدهد. فیلمبرداری اثر – هرچند خالی از پیچیدگی تکنیکی – اما در خلق اتمسفر مرگبار و غبارآلود موفق است. موسیقی تقریباً غایب است، که با نیت کارگردان در بیسروصدایی، همسو مینماید، اما شاید چند لحظهی صوتی قویتر، میتوانست ابعاد عاطفی فیلم را پررنگتر کند.
نقاط قوت و ضعف
فیلم «بیسروصدا» در پرداخت فضا، خلق شخصیت مرکزی، و پیادهسازی ایدهی سینمایی سکوت، کار موفقی ارائه میدهد. جسارت فیلم در وارد شدن به میدان اجتماعی بدون شعار، ارزشمند است. اما این قوتها در کنار ضعفهایی مانند روایت گاه خنثی، افت ریتم، و عدم انسجام در خطوط فرعی داستان، تعادل کلی اثر را از بین میبرد. فیلم از آن دسته تجربههای جسورانهایست که بیننده را با خود همراه میکند، اما نه لزوماً به مقصد.
امتیازدهی نهایی:
بازیگری | 8 / 10
فیلمنامه | 6.5 / 10
کارگردانی | 6 / 10
تاثیرگذاری کلی | 6 / 10
نوشته سعید رهنما | راوی مرزهای ناپیدای اجرا
پ.ن : اگر بخواهیم از «بیسروصدا» چیزی را به یاد بسپاریم، نه قصهای پیچیده و نه سکانسهای پرتحرک خواهد بود، بلکه شاید همین زخم خاموش سیامک باشد؛ مردی که نه سروصدایی کرد، نه کسی را محکوم کرد، فقط ایستاد، ماند، و کمکم از درون فروریخت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد آلبوم «لحظهای کوتاه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد تئاتر «ایرج، زهره، منوچهر»
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم وحشی