جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
نقد فیلم زن و بچه

"زندگی اجتماعی ما" (در نقد فیلم زن و بچه ساخته سعید روستایی)
نوشته : سعید رهنما
نگاه جامعه شناختی و روانشناختی به فیلمی که با نگاهی تلخ مسائل روزمره یک زندگی را در بستر جامعه ایرانی به تصویر می کشد همواره برای یک منتقد جذاب خواهد بود، تصویری که بعد از تماشای زن و بچه در مخاطب ایرانی شکل میگیرد علاوه بر تلخی داستان، ناشی از احساس مشترکی است که از بطن فیلم و کادرهای سنگین سعید روستایی گرفته است. کمی با دقت بیشتری این تلخی ها را مرور کنیم، ممکن است ما را اندکی به تفکر وا دارد.
«زن و بچه» آخرین اثر سعید روستایی، از همان نخستین پلانها، مهر تایید خود را بر سینمای اجتماعی ایران میزند و نشان میدهد که کارگردان، همچنان دغدغه مسائل بنیادین جامعه را دارد. این فیلم، یک بیانیه سینمایی است؛ بیانیهای که نه در قالب فریادهای سیاسی، بلکه در سکوتها و رنجهای روزمره یک زن تنها، به گوش میرسد. روستایی در این اثر، دست به انتخابی جسورانه زده و به سراغ داستانی رفته که در آن، تقابلهای بزرگ، جای خود را به اصطکاکهای ریز و پنهانِ ساختارهای مردسالارانه دادهاند. «زن و بچه» بیش از آنکه روایتی پرهیاهو از یک بحران باشد، یک کالبدشکافی دقیق و بیرحمانه از فشارهای نامرئی است که یک زن را در جامعه ما در بر میگیرد و او را به گوشه رینگ زندگی میکشاند.
مهمترین ابزار روستایی برای القای این حس خفقان و مبارزه، زبان بصری اوست. فیلمبرداری که در دیماه ۱۴۰۳، در اوج سرمای زمستان آغاز شده، خود بخشی از اتمسفر سرد و بیروح زندگی مهناز (با بازی پریناز ایزدیار) است. دوربین روستایی، اغلب در فضاهای تنگ، بسته و دلگیر خانه و محل کار، به دنبال مهناز میدود. قابها غالباً پر است از خطوط عمودی و افقی که مهناز را در خود محبوس کردهاند؛ گویی او همیشه در یک زندان نادیدنی گرفتار است. ما مهناز را در راهروهای باریک بیمارستان، در اتاقهای کوچک خانهاش و در میان دیوارهای بلند ساختمانها میبینیم که هر یک، به نوعی نمادهایی از ساختار مردسالارانهای هستند که اجازه هیچ نفس راحتی را به او نمیدهد. روستایی با هوشمندی تمام، بهجای اینکه از طریق دیالوگ، از رنجهای مهناز بگوید، آن را از طریق تصویر، در یک نمای نزدیک از چهره خسته او، در لرزش دستانش هنگام امضای یک سند، و در نگاههای خیرهای که در افقهای بیامیدش گم میشود، به مخاطب منتقل میکند.(حتی بدنبال سیگار گشتن...)
اما نقطه قوت اصلی و بیچون و چرای فیلم، بازی پرتلاش و مناسب پریناز ایزدیار است. او در نقش مهناز، به چنان بلوغ و پختگی رسیده که نمیتوان آن را با هیچیک از بازیهای پیشینش مقایسه کرد. ایزدیار در اینجا، یک بازیگر نیست، بلکه خودِ مهناز است؛ زنی که هر روز با بار سنگین زندگی، تنهایی و مسئولیت مادری در حال دستوپنجه نرم کردن است. او به خوبی توانسته مرز میان مقاومت و درماندگی را به نمایش بگذارد. نگاههایش در یک لحظه سرشار از غرور و استقلال است و در لحظهای دیگر، پر از خستگی و بغضهای فروخورده. در صحنهای که مهناز برای حقوق خود و فرزندانش میجنگد، ایزدیار با یک بازی درونی و مینیمال، فریادی خاموش از تمام زنان رنجکشیده جامعه را به گوش میرساند. این بازی به قدری ملموس و صادقانه است که تعجبآور نیست که منتقدانی چون «دیمون وایز» از ددلاین، آن را «پرترهای آتشین از زنانگی» توصیف کردند و بازی ایزدیار را به عنوان یک گزینه جدی برای جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن در نظر گرفتند.
پیمان معادی در نقش حمید نیز، تصویری متفاوت از یک مرد را به نمایش میگذارد. او نه یک شرور مطلق است و نه یک قهرمان بینقص، بلکه محصول پیچیده همان جامعهای است که مهناز را در تنگنا قرار داده است. معادی، در کالبد مردی فرو رفته که در میان انتظارات جامعه از او به عنوان یک مرد قوی و نانآور، و ضعفها و تردیدهای درونیاش، گرفتار آمده. بازی او، پر از لحظات خاکستری و غیرقابل پیشبینی است. در یک صحنه، او به نظر میرسد که میخواهد از مهناز حمایت کند، اما در صحنهای دیگر، ناخواسته و از روی عادات ذهنی، او را زیر فشار قرار میدهد. این پیچیدگی در شخصیتپردازی، فیلم را از یک قصه سیاه و سفید خارج کرده و به آن عمق میبخشد.
اما «زن و بچه» با تمام درخششهایش، با انتقاداتی نیز روبرو بوده است. برخی منتقدان بینالمللی، مانند «پیتر دبروژ» از ورایتی، معتقدند که فیلم به دلیل غرق شدن در جزئیات فرهنگی و اجتماعی ایران، ممکن است نتواند ارتباط لازم را با مخاطب جهانی برقرار کند. این نقد، هرچند سختگیرانه به نظر میرسد، اما نمیتوان آن را نادیده گرفت. سعید روستایی، از «ابد و یک روز» تا «برادران لیلا» همواره بر همین مرز قدم زده است؛ او با تمام وجود، برای مخاطبان خودش فیلم میسازد و مسائل جامعه خود را با تمام ریزهکاریهایش به تصویر میکشد. همین رویکرد، شاید باعث میشود فیلم از لحاظ جهانی با چالش روبرو شود، اما در داخل کشور، به شدت با مخاطب ارتباط برقرار کرده و به گواه فروش ۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومانی در روز اول اکران، قلب تماشاچیان ایرانی را تسخیر کرده است.
در نهایت، «زن و بچه» را میتوان یک گام رو به جلو و جسورانه در سینمای سعید روستایی دانست. او در این فیلم، یک بیانیه سینمایی درباره زن بودن، مادر بودن، و مبارزه برای بقا در جامعهای پر از نابرابری منتشر میکند. فیلم او، از آن دست آثاری نیست که به راحتی فراموش شوند؛ بلکه اثری است که ذهن را درگیر میکند، احساسات را برمیانگیزد و تا مدتها پس از تماشا، در ذهن مخاطب باقی میماند. روستایی با این فیلم، بار دیگر نشان داد که یکی از امیدهای سینمای اجتماعی ایران است که نه تنها جسارت پرداختن به مسائل حساس را دارد، بلکه از عهده آن به بهترین شکل ممکن برمیآید. این فیلم، سند مهمی است از یک دوره تاریخی و یک نگاه هنرمندانه به جامعهمان.
بُرش جامعهشناختی:
«زن و بچه» بیش از هر چیز، یک سند اجتماعی است. این فیلم، تصویری بیواسطه از ساختارهای مردسالارانه و تاثیر آن بر سرنوشت یک زن در جامعه ایران است. مهناز، به عنوان یک زن بیوه، در دو جبهه میجنگد: یکی برای بقای اقتصادی خود و فرزندانش و دیگری برای اثبات هویت مستقلش. جامعهای که روستایی به تصویر میکشد، جامعهای است که در آن، زن پس از فقدان همسر، به جای حمایت، با نگاههای سرزنشآمیز و قوانین نانوشتهای روبرو میشود که او را در جایگاه فرودست قرار میدهد.
فشارها تنها از سوی مردان نیست، بلکه از ساختارها و حتی باورهای درونی زنان دیگر نیز نشات میگیرد. فیلم به خوبی نشان میدهد که چگونه یک زن برای کوچکترین حق خود، مانند ارث یا سرپرستی فرزندان، باید در یک سیستم اداری و قانونی به شکلی خستهکننده بجنگد که هر بخش از آن، میراث یک تفکر قدیمی است. شخصیت حمید (با بازی پیمان معادی) نیز، تنها یک فرد نیست، بلکه نمادی از مردی است که خود محصول همین جامعه است؛ او در میان حس مسئولیت و سنتهای غالب گرفتار آمده و ناخواسته، بخشی از چرخه فشارهایی میشود که مهناز را محاصره کردهاند. فیلم روستایی، نظام خانواده و جنسیتزدگی پنهان در روابط را به چالش میکشد و با دقت، نشان میدهد که چگونه مسائل شخصی، ریشههای عمیق اجتماعی دارند.
بُرش روانشناختی:
از منظر روانشناختی، «زن و بچه» یک مطالعه موردی در مورد تابآوری و آسیبهای روانی پنهان است. مهناز، از بیرون یک زن قوی و مقاوم به نظر میرسد، اما در درون، با بحرانهای عمیقی دست و پنجه نرم میکند. او تنهایی مضاعف را تجربه میکند؛ نه تنها تنهایی ناشی از فقدان همسر، بلکه تنهایی در مبارزه با جامعه. این تنهایی، او را به سمت یک انزوای اجباری سوق میدهد، جایی که دیگر نمیتواند به راحتی به کسی اعتماد کند.
فیلم به خوبی مکانیزمهای دفاعی او را به نمایش میگذارد. مهناز برای بقا، باید احساسات خود را سرکوب کند. صحنههایی که او در خلوت خود، لحظهای از غم یا خستگی را تجربه میکند و بلافاصله آن را با چهرهای مصمم پنهان میسازد، اوج تحلیل روانشناختی شخصیت است. این سرکوب مداوم احساسات، زخمهای پنهانی را در روح او به جا میگذارد که به مرور زمان، میتواند به آسیبهای جدیتری منجر شود. رابطه او با فرزندانش نیز از همین منظر قابل بررسی است؛ او میجنگد تا آنها را از این آسیبها دور نگه دارد، اما همین مبارزه، او را از نظر روانی فرسوده میکند. این فیلم، نه تنها به نقد جامعه، که به کالبدشکافی دقیق روان انسانی در شرایط بحرانی میپردازد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تئاتر همه چیز می گذرد تو نمی گذری
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم یادگار جنوب
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم رها