جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
نقد فیلم صددام

نقد فیلم «صددام»
کارگردان: پدرام پورامیری
روایت و فیلمنامه | ایدهای طلایی، اجرای خاکستری
«صددام» با یک ایده بکر و جذاب شروع میکند؛ مردی به نام صلاح که شباهت خیرهکنندهای به صدام حسین دارد، وارد تهران میشود تا در پروژهای بازی کند که خودش هم درست از کارکردش خبر ندارد. این ایده هم بهتنهایی بار نمادین و کنایی زیادی دارد، هم امکان ساخت یک کمدی سیاسی پرطنز و گزنده را فراهم میکند.
اما فیلمنامه در همان قدمهای اول، از توسعه ایده بازمیماند. قصه بیش از آنکه به سمت یک روایت منسجم پیش برود، بیشتر در قالب چند موقعیت طنز پراکنده میشود. روابط شخصیتها سطحی است، دیالوگها گاهی صرفاً برای شوخی نوشته شدهاند، و انگیزههای شخصیتها آنقدر که باید روشن نمیشود. به بیان ساده، فیلم جایی برای عمیق شدن ندارد و از نیمهراه، خودش را با خندههای گاهبهگاه آرام میکند.
از طرفی، پتانسیل بالای داستان برای تبدیلشدن به اثری چندلایه، در حد همان ایده اولیه باقی مانده. نه طنز فیلم نیشدار میشود، نه بحرانهای سیاسی و اخلاقی که در بسترش خوابیده، فرصتی برای طرح پیدا میکنند.
بازیگری | در مرز آشنایی و تکرار
بخش زیادی از بار فیلم روی دوش رضا عطاران است. انتخاب او، هوشمندانه به نظر میرسد؛ چون هم چهره آشنایی دارد، هم بهراحتی میتواند فضای فیلم را در ابتدا گرم کند. اما آنچه روی پرده میبینیم، بیشتر بازی همیشگی اوست با کمی تغییر در ظاهر. عطاران در نقش صلاح، فرصتی برای خلق یک کاراکتر متفاوت ندارد؛ چراکه فیلمنامه از او چیزی بیش از شوخی و نگاههای متعجب نمیخواهد.
پریناز ایزدیار و آزاده صمدی، هرکدام تلاش خودشان را کردهاند، اما شخصیتهایی که برایشان نوشته شده، مجال زیادی برای بروز نمیدهد. تیپها غالباند و بازیگران در نقشهایی ظاهر شدهاند که خیلی زود تمام میشوند. حتی عباس جمشیدیفر که در لحظاتی به فیلم رنگوبوی کمیک میدهد، نمیتواند از محدوده نقشهای معمولش فراتر برود. نتیجه این است که بازیها، بدون آنکه ضعیف باشند، تأثیر عمیقی هم نمیگذارند.
کارگردانی و فرم | محافظهکاری در دل ایدهای شجاعانه
پدرام پورامیری کارگردانیست که معمولاً در فیلمهایش سراغ مضامین اجتماعی با لحن متفاوت میرود. در «صددام» هم ردپایی از این دغدغهها دیده میشود، اما زبان فیلم در اجرا بیش از آنکه شجاع باشد، محافظهکارانه است. فضاهایی که میتوانستند به عمق و معنا برسند، با ریتمی ناهماهنگ و قابهایی متوسط، خنثی شدهاند.
طنزی که در برخی لحظات به شکلی هوشمندانه شکل میگیرد، خیلی زود با تکرار و بیهدفی از بین میرود. فیلم نه جسارت کافی برای نقد دارد، نه خلاقیت لازم برای ساختن موقعیتهایی تازه. به نظر میرسد فیلم در رسیدن به تعادلی میان سرگرمی و تفکر، راهش را گم کرده و به جایی رسیده که نه کاملاً خندهدار است، نه تأثیرگذار.
جرقهای که زود خاموش میشود
«صددام» فیلمیست با یک سوژه جسور و تازه، اما با پرداختی محتاط، سطحی و بدون کشف. فیلم در نهایت، بیشتر به یک تجربه موقت شبیه است؛ تجربهای که میشد جسورتر، ماندگارتر و مهمتر باشد. آنچه میماند، حسرتیست از فرصتهایی که در روایت و فرم، از دست رفتهاند.
امتیازات :
بازیگری | ۶ از ۱۰
فیلمنامه | ۵ از ۱۰
کارگردانی | ۵.۵ از ۱۰
تأثیرگذاری کلی | ۵ از ۱۰
نوشته سعید رهنما | راوی مرزهای ناپیدای اجرا
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم قیف
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد آلبوم «پرواز خیال»
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم پیر پسر