نقد فیلم پیر پسر

فیلم پیر پسر
فیلم پیر پسر

پیرپسر

کارگردان: اکتای براهنی

روایت و فیلمنامه | زخم‌هایی که از خانه می‌آیند

پیر پسر در نخستین مواجهه‌اش، تماشاگر را به خانه‌ای می‌برد که چیزی جز دیوارهای ترک‌خورده، سکوت‌های ممتد و خشونتی رسوب‌کرده در دل روابط انسانی ندارد. فیلم‌نامه، نه به‌دنبال قصه‌پردازی کلاسیک است و نه به دام تعلیق‌های معمول می‌افتد؛ بلکه در بستر یک درام خانوادگی خفقان‌آور، تلاش می‌کند بسترهای خشونت نهادی‌شده در روابط پدر و پسر را واکاوی کند. اینجا با یک ساختار خطی مواجه نیستیم. هرچه پیش می‌رویم، خط داستانی بیشتر به پرتره‌ای روانی شبیه می‌شود تا روایت علی‌السطح از یک تنش خانوادگی.

در دل این روایت، ردپای آشکاری از ادبیات روس—به‌ویژه داستایفسکی—قابل تشخیص است. از انتخاب نام شخصیت‌ها گرفته تا درگیری‌های بنیادین میان میل، اخلاق، قدرت و گناه، فیلم عملاً وارد حوزه‌ای فلسفی از واکاوی رنج بشر می‌شود. با این حال، در جاهایی بار ذهنی روایت چنان سنگین می‌شود که پیوند عاطفی مخاطب با داستان به خطر می‌افتد. سکانس‌های کش‌دار در نیمه‌ دوم، به‌ویژه در خط داستانی مربوط به شخصیت‌های فرعی، گاه از شدت نمادپردازی تهی می‌شوند و فرصت تبدیل شدن به یک روایت کامل را از دست می‌دهند.

بازیگری | خشم پدر، سکوت پسر، و شکستنِ تبار خشونت

مهم‌ترین دستاورد فیلم بی‌تردید در حوزه بازیگری است. حسن پورشیرازی در نقش غلام، با اجرایی درخشان و عاری از تصنع، چهره‌ای ماندگار از پدری بیمار، خشن، و درعین‌حال زخم‌خورده ترسیم می‌کند. در نگاه‌های او، هم اقتدار و هم شکست موج می‌زند. این یک نقش‌آفرینی کنترل‌شده و پخته است که از هر اغراق در صدا یا حرکت، پرهیز کرده و در سکوت‌های بلند، همه‌چیز را می‌گوید.

حامد بهداد در قالب علی، پسر بزرگ‌تر، به خوبی نقشی پیچیده را از کار درآورده؛ انسانی که از درون پوسیده اما هنوز به‌ظاهر ایستاده است. بازی او کم‌گفت‌وگو، اما در چهره‌پردازی غنی است. محمد ولی‌زادگان در نقش رضا نیز درخشان است؛ او موفق شده شخصیتی بسازد که مدام میان میل به رهایی و تمنای تأیید پدر، تاب می‌خورد و در نهایت از درون می‌شکند.

نقش کوتاه لیلا حاتمی، هرچند با زمان حضور محدود، اما به عنوان نیرویی بیرون از چرخه معیوب خانواده، در تضاد با انرژی سرد و بیمار فضای فیلم، در ذهن می‌ماند. او امید را نمایندگی می‌کند؛ هرچند کم‌رنگ، اما ضروری.

کارگردانی و فرم | سینمایی در آستانه انفجار

اکتای براهنی با جسارت، پا به زمینی گذاشته که هم لغزان است و هم فراموش‌شده؛ خانه‌ای ایرانی، درگیرِ سنت، پنهان‌کاری، و خشونت نهادینه. میزانسن‌ها دقیق‌اند؛ دوربین بیشتر به چهره‌ها و بدن‌ها نزدیک می‌شود تا به فضاها. انتخاب خانه‌ای پوسیده به‌عنوان لوکیشن اصلی فیلم، کاملاً در خدمت مفهوم فیلم قرار دارد و تضاد آشکاری با میل شخصیت‌ها برای فرار از تاریخ و خون دارد.

فیلم در استفاده از نور، رنگ، و موسیقی، هوشمندانه عمل می‌کند. سکوت‌های مکرر، فقدان موسیقی متن در بخش‌های طولانی و دوربین بدون حرکت، فضای روانی‌ای ایجاد می‌کند که خشونت را در خود دفن کرده. اما باید گفت فیلم در بعضی نقاط از زیاده‌روی در بار تماتیک رنج می‌برد. اصرار بر نمادسازی‌های پیاپی و ارجاعات فرامتنی، گاه به قیمت فدای روایت تمام می‌شود.

تاثیرگذاری کلی | رنجی که از حقیقت می‌آید

«پیرپسر» فیلمی است که برخلاف بسیاری از آثار هم‌نسل خود، قصد ندارد صرفاً انتقادی اجتماعی باشد یا تسکینی روان‌شناختی. بلکه می‌خواهد به ریشه‌ها برود. این فیلم دردناک است، نه از جنس بحران‌های لحظه‌ای، بلکه از نوع زخم‌های بی‌درمان. و شاید همین رویکرد صادقانه، این اثر را تا این اندازه اثرگذار کرده است. هرچند در پرداخت نهایی، هنوز به تعادل کامل نرسیده، اما در بطن خود، فیلمی است مملو از شهامت و تلاش برای مواجهه‌ با تاریکی.

امتیازدهی نهایی:

بازیگری | 9 از 10
فیلمنامه | 7 از 10
کارگردانی | 8 از 10
تأثیرگذاری کلی | 8 از 10

نوشته سعید رهنما | راوی مرزهای ناپیدای اجرا