جایی برای نگاه دقیق به فناوری، سینما، تئاتر، کتاب و موسیقی. من سعید رهنِما با نگاهی مستقل و تحلیلی، فراتر از ظاهر، از تجربه و فرم مینویسم؛ برای مخاطب جدی و دقیق
نقد فیلم the father پدر سال 2020

گمشده در زمان، گیر افتاده در اتاق
نقدی بر The Father (2020) | اثری از فلوریان زلر
اطلاعات فیلم:
نام: The Father
سال تولید: 2020
کارگردان: Florian Zeller
نویسندگان: Florian Zeller، Christopher Hampton (بر اساس نمایشنامهای از زلر)
بازیگران: Anthony Hopkins, Olivia Colman, Rufus Sewell, Imogen Poots
ژانر: درام، روانشناختی
مدتزمان: 97 دقیقه
امتیاز IMDb: 8.2/10
افتخارات: برنده اسکار بهترین بازیگر مرد (هاپکینز) و بهترین فیلمنامه اقتباسی
تجربهای که با پایان فیلم تمام نمیشود
فیلم از آن دسته فیلمهاییست که پیش از اینکه داستانی برای تعریف داشته باشند، تصمیم میگیرند حسی را به مخاطب منتقل کنند. حس سردرگمی، جابهجایی حافظه، زمانهایی که بیمعنا شدهاند، چهرههایی که تکرار یا تغییر میکنند، خانهای که شبیه خانه نیست، و لحظاتی که پشت سر هم میریزند و گم میشوند.
فیلم، با هوشمندی تمام، تماشاگر را دقیقاً در همان نقطهای قرار میدهد که شخصیت اصلی – آنتونی – قرار دارد: جایی میان خاطره و واقعیت، میان قطعیت و شک. برای همین، روایت خطی معمول سینمایی در اینجا کنار گذاشته شده و با یک معماری ذهنی پیچیده جایگزین شده است.
آنتونی هاپکینز؛ سقوطی که از اوج میآید
بازی آنتونی هاپکینز بیاغراق نقطهی درخشان فیلم است. او شخصیتی را خلق میکند که هم در حال فروپاشی است و هم سعی میکند آن را پنهان کند. در صحنههایی که از حافظهاش دفاع میکند، نگاهش گویی دنبال طنابیست که دارد از دستش میلغزد. هاپکینز با ظرافتی خیرهکننده، نوسانات شخصیتی پدر را از خشم، طنز، سوءظن، تا درماندگی به تصویر میکشد، بیآنکه لحظهای از کنترل خارج شود.
الیویا کولمن در نقش دختر، یک توازن خاموش و دردآلود ایجاد میکند. بازی او پر از مکثهاییست که از صدها جمله گویاترند؛ زنی که هم باید قوی باشد و هم هر لحظه در حال فروپاشی است. این دو بازیگر، در سکوتها و نگاههایشان، روایت اصلی فیلم را میسازند.
فرم؛ زبانی برای فروپاشی
بزرگترین موفقیت فیلم در این است که بیماری را به زبان فرم ترجمه میکند. از تدوین گرفته تا طراحی صحنه، از چیدمان نور تا تکرار بازیگران برای نقشهای متفاوت، همه چیز در حال تغییر و لرزیدن است. خانهای که بارها چهره عوض میکند، جزئیاتی که از بین میروند یا ناگهان برمیگردند، و تماشاگر را همانقدر سردرگم میکند که خود آنتونی.
این بازی با فرم، یک شوآف نیست، بلکه عمیقاً درونمایهمحور است. فیلم به جای آنکه دربارهی زوال عقل توضیح دهد، آن را در ما فعال میکند. و این همان چیزیست که آن را از یک فیلم خوب به یک تجربه سینمایی بینظیر تبدیل میکند.
فضا، صدا، نور؛ در خدمت توهم یا حقیقت؟
فیلم، بیشتر در فضای بسته خانه روایت میشود؛ اما همین مکان محدود، بارها به شکلهای مختلف بازسازی میشود. رنگ دیوارها، نورهای سرد یا گرم، نحوهی ورود کاراکترها، و حتی تغییرات ظریفی در مبلمان باعث میشود احساس امنیت هر لحظه تهدید شود.
طراحی صدا هم به همان اندازه مؤثر است. سکوتهای طولانی، صدای باز و بسته شدن درها، و قطعات موسیقی کلاسیک، نه برای زیبایی بلکه برای تشدید حس ناپایداری استفاده میشوند.
آیا «من» قابل حفظ است؟
تم مرکزی فیلم نه فقط بیماری و پیری، بلکه هویت است. اینکه وقتی حافظهات فرو میپاشد، آیا هنوز "تو" هستی؟ آیا رابطهی پدر و دختر باقی میماند وقتی چهرهها اشتباه گرفته میشوند؟ The Father پاسخی نمیدهد، بلکه مخاطب را به زندگی در این سؤال دعوت میکند. و شاید برای همین است که تماشای آن سخت، اما ضروریست.
برای کسانی که:
- دنبال فیلمهای درام روانشناختی با ساختاری غیرمعمول هستند
- تجربهی نزدیک با بیماری آلزایمر یا زوال عقل دارند
- اجرای بازیگران برایشان مهمتر از روایت صرف است
- فرم سینمایی را نه فقط ابزار بلکه بخشی از معنا میدانند
نوشته سعید رهنما | راوی مرزهای ناپیدا
تئاتر همه چیز می گذرد تو نمی گذری
نقد آلبوم «لحظهای کوتاه»
نقد فیلم آبجی