سایه های لبخند

وقتی از بیرون به لبخند اطرافیان نگاه میکنیم بنظر میرسد همه زندگی خوب و بدون مشکلی دارند و تنها بدبخت این اطراف که لبخند هایش الکی است یا اصلا لبخند نمیزند خودمان هستیم ولی نمیدانیم شاید از بین همه کسانی که میبینیم فقط بعضی ها واقعا زندگی خوبی دارند، این جمله که همه مشکلات خودشان را دارند درست است ولی مثل داستان شاهزاده و نخود میماند، مشکل بعضی ها این است که شب بدون پتو و متکا در سرما و با تکه ای روزنامه بخوابند و مشکل شاهزاده این است که زیر چندین لایه پر قویش یک نخود است و بدنش را کوفته میکند. بله درست است که همه مشکل دارند ولی این قسمت که "مشکل داریم تا مشکل " معمولا فراموش میشود. مشکلات میتواند مثل تک والد بودن، یتیم بودن، مشکلات مالی، خشونت های خانگی و حتی مشکلات درونی باشد که برخی چند تا مشکل را با هم دارند. این ها فقط چند تا کلمه نیستند، بلکه پشتشان حسرت ها و سکوت ها و فریاد زیادی نهفته است.

البته این ها مشکلاتی هستند توسط خود ما بوجود نیومده و نتیجه خطا های خود فرد نیست ولی اکثر مشکلات برعکس موارد بالا هستند مثل اعتیاد، پرخاشگری و بد رفتاری که باعث تنهایی و خیانت میشود.

کار های بدی که کارما به انها تعلق میگیرد این مورد را ضرب المثل هرچه کنی به خود کنی بهتر تعریف میکند این کار ها شامل طیف گسترده ای میشود که شاید خودتان بتوانید بهتر مثال بزنید. مال مردم خوری، گران فروشی، دزدی، دروغ گویی و.....

‌بعضی مشکلات ساده بنظر میرسند ولی زخم های عمیقی ایجاد میکنند مثل مورد توهین واقع شدن توسط شخص خاص در طولانی مدت یا حتی یک بار، بی توجهی،تبعیض،سختگیری و نابالغی والدین،گاهی نداشتن چیز های عادی و خیلی خیلی موارد دیگر که در تمام جوامع وجود دارد.

این مورد از مشکل خیلی زیاد است و اکثر افراد ان را به صورت زیاد یا کم تجربه کرده اند. علت زیاد بودن این مشکل دلایل مختلفی دارد ولی اصلی ترین ان باگ انسان ها است که قابل برطرف شدن نیست و انسان ها خواسته و ناخواسته به هم اسیب میزنند.

گاهی افرادی که قصد اسیب زدن به شما را ندارند ناراحتتان میکنند حتی با اینکه خودشان از این موضوع اذیت میشوند که این چند حالت دارد یا نا اگاهانه بوده یا جبور بودند(شاید هم فقط احساس کردنند مجبورند) بعضی افراد هم اگاهانه و به قصد ازار دیگران این کار را انجام میدهند که به علت مریضی روحشان است این افراد بسیار بدبخت هستند کاری نمیشود برایشان کرد.

اما در نهایت، چیزی که در این چرخه ثابت می‌ماند، حقیقتی است که همه از آن فرار می‌کنند.

*ما در این دنیا با زخم‌هایمان تنها نیستیم.

هرکس به نوعی درگیر است، برخی می‌جنگند، برخی تسلیم می‌شوند، و برخی وانمود می‌کنند که هیچ دردی وجود ندارد.*

و این همان سرنوشت مشترک تمام آدم‌هاست، نه شادی همیشگی، نه رنج مطلق، بلکه مسیر پیوسته‌ای میان روشنایی و تاریکی که باید در آن راهی برای دوام پیدا کنیم.