خلاصه کتاب بازی بی‌نهایت - قسمت اول

کتاب "بازی بی‌نهایت" نوشته سایمون سینک که توسط تیم ترجمه نشر نوین آماده سازی و منتشرشده از اون کتاب‌هاس که خوندنش خیلی لذت بخشه. اتفاق جالبی که در مورد این کتاب افتاد، نشر نوین حق انتشار فارسی کتاب رو خرید و همزمان با نسخه انگلیسی که در دنیا منتشر شد در ایران هم زیر چاپ رفت و بدست علاقه‌مندانش رسید که از این بابت خیلی کار قشنگی بود و واقعا باید به بچه های نشر نوین آفرین گفت.


این کتاب آنقدر خوب منو جذب کرد که یک هفته ای تمومش کردم. ترجمه کتاب خیلی روُن و خوبه. از اون طرف نویسنده با موضوعاتی که مطرح میکنه و مثال هایی که در خلال مباحث میزنه کاملا قضیه جا می افته. کتاب یازده فصل داره که من به طور خلاصه بعضی از قسمت هاش رو اینجا گردآوری کردم تا اگر تمایل داشتید این کتاب رو بخرید و به صورت کامل مطالعه کنید.

در قسمت اول کتاب آقای سینک هدفشو از نوشتن کتاب بیان میکنه و میگه اگه برای کارها چارچوب بُرد و باخت بزاری و موفقیت و شکست رو تعریف کنی شاید در کوتاه مدت بتونی چیز خوبی ازش در بیاری اما مطمئن باش در دراز مدت جواب نمیگیری و داستان برات خیلی خطرناک میشه. نویسنده اعتقاد داره اخراج های دسته جمعی، محیط های کاری پر از استرس، ارجحیت دادن به سهامداران، پاداش به کارکنان سمی، پاداش به رهبرانی که بیشتر از کارکنانِ شون به خودشون اهمیت میدن تمام این موارد باعث کاهش وفاداری و مشارکت در مشکلات شده و ناامنی و اضطراب رو دو چندان میکنه. بعدش اضافه میکنه که بهتره در حد توانمون دنیا رو بسازیم. دنیایی که توش قراره اکثریت ما هر روز صبح با انگیزه بیدار شیم، احساس امنیت کنیم و با رضایت برگردیم سر خونه و زندگیمون.

فصل اول:

تعریفی کلی از بازی محدود و بازی نامحدود.

در بازی محدود شرکت کننده مشخصه، قوانین بازی ثابته و هدف از پیش تعریف شده و وقتی بهش برسی بازی تمومه در بازی های محدود سه قسمت داریم: آغاز، میانه و پایان که قصه تموم میشه.

در بازی نامحدود شرکت کنندگان نامعلوم هستن، قانون دقیقی نداریم، کارها دلخواهه و زمان نامحدوده در انتها چیزی هم بعنوان پیروزی وجود نداره.

بعد یه مقایسه ی خفن میکنه بین کنفرانسی که چن سال پیش هم در مایکروسافت و هم در اپل داشته و سطح تفاوت هایی که در این دو کمپانی دیده رو بیان میکنه.

یه سری از تعاریف رو برای مخاطبش شفاف بیان میکنه و میگه بالام جان ازدواج یا دوستی برنده یا بازنده ای نداره، مفهومی تحت عنوان پیروزی در سیاست جهانی وجود نداره! وقتی برای یه بازی نامحدود از طرز فکر محدود استفاده کنی مشکلات زیادی دامن گیرت میشه. به معیارهایی مثل اول بودن، خوب بودن، بهترین بودن فکر کن ... خوب هم فکر کن.

نویسنده اعتقاد داره که رهبران با تفکر محدود بازی میکنن تا مسابقه به پایان برسه و پیروز بشن کلا دنبال پیروزی هستن. بازیکن نامحدود چیزی میسازه که عوایدش برای خریدارانش‌‌ﻪ. کمپانی یا بِرندی که نامحدود بازی میکنه به خودش صرفا فکر نمیکنه به کارمندانش، اقتصاد، جامعه و کشورش فک میکنه. بازیکن محدود به نقطه پایان فک میکنه و از غافلگیری متنفره و از اختلال میترسه! دیدگاه نامحدود مسیر نوآوری رو هموار میکنه.

رهبری که طرز فکر نامحدود داره دنبال کمپانی های معمولی نمیره. مثال خیلی باحالی در این قسمت میزنه و میگه کمپانی تولید کننده چاقوهای سوئیسی بعد از 11 سپتامبر دچار مشکلات خیلی زیادی شد چون تعداد خریدارانش بشدت کاهش پیدا کرده بود. هر شرکت دیگه‌ای جای اونا بود تعدیل نیرو می‌کرد اما اونا اومدن سبک وسیاق رو عوض کردن و بجای چاقو، عطر و لوازم مسافرتی و ساعت مچی تولید کردن به این میگن انعطاف پذیری. وقتی با یه طرز فکر محدود وارد یه بازی نامحدود میشی احتمال گرفتار شدنت توی یه باتلاق خیلی زیاد میشه و به طرز جنون آمیزی به منابعی دست میندازی که بتونی در بازی بمونی و همین کار باعث میشه همه چیز رو نابود کنی. رهبری با طرز فکر محدود از عملکرد کمپانی بهره میگیره تا ارزش دوران خدمت و رزومه‌ی کاری‌شو بالا ببره. یکی از بزرگترین اشتباهات بیشتر رهبران اینه که فکر میکنن باید برای رقیباشون شاخ و شونه بکشن. یه طرز فکر محدود، فرهنگ یه سازمان رو نابود میکنه.

هر رهبری که خواهان پیاده سازی تفکر نامحدوده باید موارد زیر رو رعایت کنه:

1. طراح یه هدف آرمانی باشه

2. تیم‌هایی رو تشکیل بده که مبتنی بر اعتماد باشه

3. بر روی رقبای ارزشمند مطالعه کنه

4. آمادگی لازم برای انعطاف پذیری رو داشته باشه

5. شجاعت لازم برای رهبری رو داشته باشه

نویسنده بازی محدود رو با قمار کردن مقایسه میکنه و میگه بازی محدود مثل قماره وقتی برنده میشی دوپامین توی بدنت آزاد میشه و حس شادی عجیبی داری دوس داری ادامه بدی ... باید خیلی قوی باشی تا در برابرش مقاومت کنی.

فصل دوم:

در ابتدای این فصل یه مثالِ برگ ریزونی میزنه در مورد زندگی آقای واویلوف که در زمان جنگ جهانی دوم کلی بذر جمع کرده بود ، اما دولت شوروی این بنده خدا رو گرفت و نابودش کرد و اگر دولت به ایشون بها میداد شاید مردم دچار اون گرسنگی و قحطی حاصل از محاصره ارتش آلمان نمیشدن و مابقی داستان .... در انتها میرسه به این پند اخلاقی که هر هدف آرمانی یه چشم انداز ویژه ای داره به سوی آینده ای که هنوز نیومده. وقتی به هدفی باور داشته باشی برای سازمان هر کاری میکنی چون اعتقاد داری سازمان هم در راستای هدف تو حرکت میکنه. در سازمان هایی که اهداف محدودی دارند هیچ وقت شما عاشق شغلی که دارید نخواهید شد.

در این قسمت هدف آرمانی تعریف میشه که منظور یه هدفیه که مربوط به آینده اس و و منطبق با خواسته های خودِ فرد شکل میگیره و در طول زمان اصلاح میشه در ضمن هدف آرمانی باید 5 ویژگی داشته باشه:

1. برای مقصود مشخصی باشه

2. پذیرا باشه

3. خدمت محور باشه

4. آرمان گرایانه باشه

5. منعطف باشه

انسان ها همیشه حس تعلق رو دوست دارن عضوی از یه گروه بودن براشون خوشاینده حالا فکرشو بکن یه گروه هدفی شفاف و صریح داشته باشه مسلما اشتیاق ما شعله‌ور تر میشه. حواسمون باشه که کارکنان یه سازمان رو بر اساس فرهنگ سازمانی استخدام کنیم چون برای آموختن مهارت ها همیشه فرصت هست.

رهبری خادمانه یعنی هدایت سازمان به گونه ای که عواید اصلی کمک ها به سمت پایین دست سرازیر بشه .

کارمند وفادار حس اهمیت از سمت رهبرشو دریافت میکنه و در عوض بهترین ایده هاشو ارائه میده . همیشه خودتو برای هدفی فراتر از محصول تعریف کن. هدفی رو انتخاب کنیم که ماندگار باشه و برای مشتریانش جالب. وقتی پیروز میشی جشن بگیر ولی به این پیروزی اکتفا نکن بازی همچنان ادامه داره این پیروزی ها یه مشوق برای ادامه راهه. حواست جمع باشه هدف آرمانی باید مکتوب بشه.