هر دردی شروع درک جدیدی از مفهوم زندگی است.
کتاب کار عمیق - قسمت سوم
من سعی دارم در این نوشته خلاصه ای از مطالب کتاب را گردآوری کنم. این خلاصه ها از نظر بنده مهم بوده و صرفا دیدگاه های شخصی منه و بیشتر تلاشم اینه که کتاب رو بخرید و بخونید و لذتشو ببرید. (سه فعل خریدن، خواندن، لذت بردن رو صرف کنید) جهت درک بهتر مطلب توصیه میکنم قسمت های قبلی این نوشته رو بخونید.
نویسنده یه جایی از کتاب مثال خیلی جالبی میزنه: "ذهنهای بزرگ مثل هنرمندان فکر میکنن و مثل حسابداران کار میکنن." این کتاب مستقیم بهت میگه برای رسیدن به موفقیت هیچ راهی نیست مگه مغزت رو به عالیترین حدِ خودش برسونی. بعد مثال ها از آدم های معروف و شناخته شده شروع میشه. مثلا: جی کی رولینگ برای نوشتن کتابش به هتل گرانقیمتی رفت و یا آقای بیل گیتس در طول هفته های فکریش عادت های عمومی و تعهدات خانوادگیشو فراموش میکنه و فقط به ایده ها فکر میکنه. در قسمت های بعدی سراغ روشها و چگونگی انجام کار عمیق میریم و چک لیستی تهیه میشه تا کارها را به بهترین شکل ممکن پیش ببریم. البته من خودم فک میکنم هر آدمی بر اساس نیازی که داره باید چک لیست رو برای خودش تهیه کنه. وقتی خودتو از همه چیز رها میکنی میتونی هموونی باشی که هستی... یادت باشه وقتی کار تموم شد دیگه تموم شده ساعت کاریتو افزایش بده ولی وقتی پاتو از محل کار گذاشتی بیرون دیگه همه چیز تموم شده و تو برای خودتی.
ذهن آگاه و ذهن ناخودآگاه چیه: ذهن آگاه مثل یه کامپیوتر خونگیه برنامه هایی داره که بر اساس همون برنامه ها پاسخ هایی رو به درخواست کنندهاش تحویل میده این مثال ذهن خودآگاهه
ذهن ناخودآگاه مثل مرکز داده های گوگله الگوریتم های آماری و انبوهی از اطلاعات بدون ساختار که همه یکجا جمع شدن!
برای تصمیمهایی که توی زندگیت میگیری و نیاز به قوانین محکمی داری مثل محاسبات ریاضی ذهن خودآگاه درگیر میشه. اما وقتی با مقادیر زیادی اطلاعات و قیدهای مبهم طرفی ذهن ناخودآگاهت وارد بازی میشه. حالا وقتی به ذهن آگاهت استراحت میدی ذهن ناخودآگاهت فرصت پیدا میکنه تا خودی نشون بده و پیچیده ترین و خفنترین چالشهای حرفه ای رو در خودش تغییر بده. یادمون باشه ظرفیت ما برای انجام کار عمیق در یک روز محدوده چون بیشتر انرژی ما در طول روز صرف کارهای عمیق میشه انتظار نداشته باشیم شبها بتونیم خروجی خوبی از خودمون ارائه بدیم. همیشه برای خودمون روال بزاریم مثلا روال تعطیلی، روال انجام کار، ... از کلماتی بعنوان اتمام کار استفاده کینم. مثلا کاری که تموم میشه به خودت بگو: یِس تموم شد !! بزار همه فکر کنن قاطی کردی
قانون دوم: در ابتدای این فصل مستقیم میریم سراغ آدمهایی که صبح زود بلن میشن میرن کلیسا! برای باورپذیری ما که هنوز این آدم ها منقرض نشدن نویسنده آدرس همه شون رو هم میده تا مطمئن بشیم این یه داستان واقعیه! یه تعهد روزانه ...
ذهن رو باید از وابستگی به حواس پرتی جدا کنید در غیر اینصورت نمیتونید کار عمیق انجام بدین. وقتی چن تا کار با هم انجام میدی ذهنتو کاملا خراب میکنی این واقعا نتیجه یه تحقیق علمیه. وقتی چن لحظه تنهایی یا توی یه کافه نشستی و برای چن دقیقه منتظر دوستت هستی ودر اون چن لحظه به موبایلت نگاه میکنی یعنی مغزت برای انجام کار عمیق آماده نیست.
قانون اول: از طریق روال ها و عادت ها کار عمیق رو به برنامه اضافه کنیم.
قانون دوم: حد نهایی را به میزان قابل توجهی بهبود بدیم.
در این فصل یاد میگیریم تواناییهامونو بهبود بدیم و تمرکز شدید داشته باشیم. یه اصطلاح بکار میبره به اسم زهرزدایی دیجیتال یعنی یه روز در هفته از فناوری های اینترنتی دوری کنید. اما یادمون باشه با یه گُل بهار نمیشه اما با تلاش میشه خیلی کارها رو کرد.
مثل همیشه میره سراغ مثال، آقای تدی روزولت را مثال میزنه که زمان مطالعه عمیقش بسیار زیاد بود زمان دانشجویی کم پشت میز تحریریش میشست اما تمرکزش بسیار شدید بود. برای انجام کارهاتون ضرب العجل بزارید چه مدت زمانی نیاز داری؟ شمارش معکوس بزار مثلا با موبایل. یادمون باشه کار عمیق نیاز به تمرکز داره، تمرکز زیاد هم بی حوصلگی میاره برای غلبه بر این درد باید مقاومت کنی
ادامه دارد ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی کتاب «طرز فکر» نوشته کارول دِوِک
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی بینهایت - نوشته سیمون سینک (قسمت اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب بازی بینهایت - قسمت آخر