بالهایمان زخمی است امّا بلند پروازیم...
قانون 10-10-10
...هر زمان احساس کردید میخواهید از مسیر خود انضباطی خارج شوید، مکثی کنید و 10 دقیقه، 10 ساعت و در نهایت 10 روزِ آینده را تصویرسازی کنید. چرا زمان را به دقیقه، ساعت و روز تقسیم میکنیم؟ زیرا این کار به شما کمک میکند تا متوجه شوید یک دورهٔ انضباط کوتاه مدت در آینده چقدر پیامدهای پایدار و بلند مدتی به همراه خواهد داشت و به عکس، یک لذتِ گذرای خارج از محدودهٔ خود انضباطی چه پیامدهای بلندمدتِ ناخوشایندی در پی دارد.
ده دقیقه دیگر ممکن است هنوز احساس خوبی داشته باشید یا شاید فقط به اندازهٔ یک جرقه احساس شرم کنید. پس از ده ساعت احساس پشیمانی خواهید کرد. ده روز بعد به ناچار شرمسار و پشیمان خواهید بود زیرا به تدریج پیامدهای منفیِ کارهایتان خودشان را نشان میدهند و هدفتان تیره و تار میشود(اگر تا به حال نابود نشده باشد). همهٔ اینها به سبب چه چیزی بود؟ به احتمال زیاد هیچ!
ما معمولاً میدانیم کاری که در این لحظه انجام میدهیم درست نیست؛ اما این برای مهار ما کافی نیست زیرا هنوز با خودِ آیندهمان که قرار است بارِ عواقب اشتباهمان را به دوش بکشد ارتباط نگرفتهایم. پس خودتان را از این زمانِ حالِ هیجانی جدا کنید و به آینده ببرید. ببینید آیندهتان چه میگوید؟ آیا از کارهای شما خوشحال است یا ناراضی و شرمنده؟ یکی دیگر از مزیتهای این کار این است که فاصلهای زمانی بین واکنش هیجانی و تصمیم واقعیتان ایجاد میکند و این برای شما خوب است.
تصور کنید که کسی باعث شد شما در آمدوشد خودروها تصادف کنید. هیچ آسیبی به ماشینی وارد نشده است اما شما عصبانی شدید و میخواهید تعقیبشان کنید و با آنها دعوا کنید. در همان لحظه به 10 دقیقه، 10 ساعت و 10 روز دیگر فکر کنید. سعی کنید واقعاً خود را در آن لحظهها قرار دهید و آن حالتها را احساس کنید.
10 دقیقه دیگر ممکن است هنوز حس خوبی داشته باشید و سرشار از آدرنالین و کورتیزول(حس پیروزی در انتقام و خودنمایی) باشید. 10 ساعت دیگر یکی برای جبران خسارت چند میلیونی از شما شکایت کرده است(حس پشیمانی و شرم). در 10 روز شما بایستی کلی خسارت پرداخت کنید و شاید برای ایجاد ترس و تهدید بازداشت شوید(ترس و اضطراب). به جز حس تخلیه که در 10 دقیقه اول داشتید برندهٔ هیچ چیز خوب دیگر نشدید.

مثالی دیگر را بررسی کنیم. فرض کنید که یکی از همکارانتان، شما را برای شام دعوت کرده است و اگر بخواهید دعوتش را بپذیرید بایستی ورزش امروزتان را بیخیال شوید.
اگر به تازگی ورزش را شروع کردهاید و هنوز آن را به یک عادت ثابت تبدیل نکردهاید ممکن است با کنار گذاشتن یک روز تمرین احتمال تکرار این کار و یا حتی ترک آن بیشتر شود.
حالا در 10 دقیقه، 10 ساعت و 10 روز دیگر چه حسی خواهید داشت؟ 10 دقیقه بعد حالتان خوب است و هنوز لذت میبرید. 10 ساعت بعد پشیمانید زیرا آن لذتِ زودگذر از بین رفته و شما رژیم غذایی خود را شکستهاید. 10 روز دیگر میزان پشیمانی چند برابر است زیرا شما یک بار نظم خود را شکستهاید و الان دیگر آن برنامه معنی خود را از دست داده است. وقتی 10 روز بعد هیچ سودی از این کار نبردهاید پس چرا این کار را کردید؟
به خودتان یادآور شوید که زندگی شما فراتر از این لحظه است که در آن هستید و کارهایی که الان انجام میدهید آینده را به سمتی که میخواهید میبرد و یا از آن دور میکند. یک ضربالمثل ژاپنی میگوید:« احساس خشم، ناامیدی، افسردگی یا انتقام جوییِ شما در لحظه به نظر واقعی و مهم آمد اما آنها یک ماه، یک هفته و یا حتی یک دقیقه دیگر کجا خواهند رفت؟»
احساسات شدید دیدِ ما را نسبت به آینده کور میکنند و با این حرف که هرچه هست همین حالا است(نه آینده) ما را فریب میدهند. حتی ممکن است گاهی از شدت عصبانیت و یا اضطراب فراموش کنیم که اصلاً آیندهای وجود دارد.
پینوشت۱: مطالب این نوشته برگرفته از کتاب «خودانضباطی با شناخت کارکرد مغز» نوشته پیتر هالینز و ترجمه میترا هراتیان است.

پینوشت۲: به نظرم ملموس ترین مثالی که برای این قانون میشه زد همون درس خوندنه. فرض کنید دو روز دیگه امتحان دارید. اگر کتاب رو کنار بذارید و برید اینستا گردی کنید احتمالا ده دقیقه اول خوشحال تردید. ده ساعت بعد که زمان امتحان نزدیک شدید، نه تنها استرس دارید بلکه عذاب وجدان درس نخوندن رو هم به همراه خودتون دارید. ده روز دیگه علاوه بر احساس پشیمانی، سرخورده هم هستید چون نمره خوبی نگرفتید. آیا واقعاً اینستا گردی _یا هر کار دیگه ای که وقتتون رو تلف کرد_ ارزش این رو داشت که به خاطرش امتحانتون رو خراب کنید؟
پینوشت۳: این قانون خوبه ولی به نظرم میشه مقداری تغییرش داد. اینجوری که هرکاری رو خواستید انجام بدید نه فقط به ده دقیقه یا ده ساعت و ده روز، بلکه به بعد از مرگتون_البته بعد از صد و بیست و یک سال عمر با عزت_ فکر کنید. به نظرتون کسی که مرگ جلوی چشمش باشه تنبلی میکنه؟ شهوت رانی میکنه؟ کسی که باور داره باید بابت تک تک کارهاش جواب پس بده، بدون در نظر گرفتن اثر کارهاش روی بقیه کاری انجام میده؟ طبیعتاً خیر.
پینوشت۴: اگر قانون دیگهای برای خود انضباطی و منظم شدن میشناسید و براتون مفید بوده و یا هر تجربه دیگهای که در این زمینه داشتید و به درد بخوره لطفاً در بخش نظرات مطرح کنید. ممنونم از توجهتون.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چقدر از کارهای رئیسجمهور دکتر پزشکیان منظم است؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اول نظم بود یا آرامش؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجرد یا متأهل: کدام یک منظمتر است؟