در هر اپیزود پادکست آینده نزدیک درباره یک تکنولوژی یا اختراع صحبت میکنیم که ممکنه در آینده نزدیک زندگی ما انسانها رو تحت تاثیر خودش بذاره
هفت؛ تراشههای مغزی
پیشبینی میشه در سالهای آینده دیگه برای یادگیری زبان احتیاجی به رفتن به کلاسهای مختلف وجود نداره و به کمک یک تراشه مغزی میتونیم هر زبانی رو که بخوایم روی مغزمون بارگذاری کنیم و به اون زبان صحبت بکنیم. این موضوع باعث شد که تو این اپیزود برم به سراغ اینکه ببینم تو دنیای امروز تراشههای مغزی در چه مرحلهای هستن؟ و قراره در آینده به چه سطحی برسن؟ اگر دوست دارید بیشتر در مورد تراشههای مغزی بدونین ازتون دعوت میکنم که همراه من باشید در پادکست آینده نزدیک. آیندهای که شاید نزدیکتر از تصورات ما باشه.
سلام من بابک معمار هستم و شما به هفتمین اپیزود آینده نزدیک گوش میدین که در ۱۸ تیرماه ۱۴۰۰ منتشر میشه. پادکستی که من تو هر قسمتش در مورد یک فناوری، اختراع یا تکنولوژی صحبت میکنم که ممکنه در آینده نزدیک، زندگی من یا شما رو تغییر بده. تو این قسمت تصمیم گرفتم که در مورد تراشههای مغزی صحبت بکنم. قطعه خیلی کوچیک که داخل مغز ما قرار میگیره و کمک میکنه تا عملکرد مغزمون بهبود پیدا بکنه. به قول علی بندری عزیز ذهن ما اگر ماشین بود، ما مدهوش قدرت سازندهاش میشدیم.
وقتی که بچه هستیم فقط با گوش دادن به صداها و کلماتی که واقعا هیچ درکی ازشون نداریم و شاید هیچ معنایی هم واسمون نداشته باشه، معمولا بعد از دو سال یاد میگیریم که چه جوری صحبت بکنیم و منظور خودمون رو بیان بکنیم برای بقیه و خب این نشون میده که ذهن ما واقعا یک قدرت خارق العاده داره.
واقعا هیچ فرقی نداره که ما معتقد باشیم به نظریه فرگشت داروین یا هر تئوری دیگهای که در مورد خلقت و پیدایش انسان وجود داره اما یه چیزی مسلمه. این که مغز ما مغز انسان در طول تاریخ رشد پیدا کرده. پیچیدهتر شده. این قدرت رو به انسان داده که بتونه با محیط اطرافش ارتباط برقرار بکنه و تونسته هرروز مسائل سختتری رو حل بکنه. چالشهای بیشتری رو مدیریت بکنه و باهاشون دست و پنجه نرم کنه.
تو پرانتز اگر به نظریه تکامل داروین علاقهمندید، من پیشنهاد میکنم که حتما اپیزود ۲۱ پادکست بیپلاس یعنی ایده خطرناک داروین رو گوش بدید. لینکش رو تو توضیحات میذارم. مغز انسان توی این سیر تاریخی به صورت پیوسته رشد کرده. تبدیل شده به چیزی که خیلی از دانشمندان ما مدعی هستیم که امروز میشناسیمش. به نظر من هنوز خیلی اسرار ناپیدایی وجود داره که باید سالها زمان ببره تا ما اونها رو بشناسیم.
دانشمندا هر روز تلاش میکنن تا یه سری روشهای جدید پیدا بکنن. الگوریتمهای جدید پیدا بکنن که با استفاده از اونها بتونن مغز انسان رو ارتقا بدن. ظرفیت استفاده از مغز رو بالاتر ببرن. به ما کمک میکنند تا بتونیم روی کارهامون تمرکز بیشتری داشته باشیم و خب اینجوری بتونیم کارایی مغزمون رو بالاتر ببریم. انواع و اقسام کلاسهای مختلف، مدیتیشن، کلی محتوای آموزشی که الان تو فضای مجازی میبینی، دارن در مورد این صحبت میکند که چگونه یاد بگیریم ظرفیت مغزمون رو ببریم بالا.
مطمئنم که توی اینستاگرام، فیسبوک یا گروههای واتساپ دیدید اینجور محتوا رو. من خودم به شخصه روشهای مختلفی امتحان کردم. کتابهای مختلفی رو خوندم که بتونم یاد بگیرم چه جوری ظرفیت مغزمو ببرم بالاتر. بتونم کاراییش رو ببرم بالاتر. بتونم تمرکز بیشتری بکنم روی کارها. خب این نشون میده که نه تنها دانشمندا که حتی مردم عادی هم علاقه دارند که یاد بگیرن چه جوری مغزشونو پرورش بدن. قدرتش رو بیشتر بکنن و تواناییهاش رو ببرن بالاتر و جالب اینجاست که پتانسیل ذهن ما آدما برای رشد خیلی بیشتر از اون چیزیه که فکر میکنیم.
خیلی تحقیقات زیادی روی مغز انسان انجام شده که خب نشون میدن ما واقعا با یه ساختار منحصر به فرد سر و کار داریم که شاید زمان خیلی زیادی احتیاج باشه که ما بتونیم درک درستی ازش پیدا بکنیم و واقعا این یکی از رازهای خلقته.
مغز ما انقدر پیچیده است که تا حالا هیچ کامپیوتری رو توی جهان نتونستیم بسازیم که مثل مغز ما عمل بکنه یا حتی یکم کارکردش نزدیک به مغز ما باشه. حالا فرض کن که بخوایم کامپیوتر رو به مغز متصل بکنیم. به نظرت چه اتفاقی میفته؟ مطمئنم اگر با قابلیتهای مغز بیشتر آشنا بشید، بدونید که چقدر سریع کار میکنه یا چه حجمی از اطلاعات رو میتونه تو خودش ذخیره بکنه، انگشت به دهن میمونید و شایدم تاسف بخوره که چرا تا حالا ازش به درستی استفاده نکردی. اینجوری شاید یه درک دقیقتری پیدا بکنی که خب چرا دانشمندان تلاش میکنن که بتونن کامپیوتر رو به مغز متصل بکنن.
احتمالا تا حالا اسم نورونهای مغزی رو شنیدید. سلولهای سیستم عصبی مغز انسان که وظیفشون چیه؟ این که بتونن پیامها رو دریافت بکنن. پردازش بکنن و اطلاعات رو منتقل بکنه. حالا فکر میکنید که چند تا از این سلولها تو مغز هر کدوم از ما وجود داره. یه میلیون؟ یک میلیارد؟ نه یک عددی که خیلی بزرگتر از این حرفاست. شاید باورت نشه ولی ۸۶ میلیارد نورون در مغز هر کدوم از ما آدمها وجود داره. یعنی یه چیزی نزدیک به یازده برابر جمعیت کره زمین. یک عددی که اصلا به صورت دیوانه کنندهای بزرگه.
حالا فرض کن که بخوام مغز رو با یک دیسک سخت یا یک هارد دیسک چیزی که خب توی کامپیوتر برای ذخیره اطلاعات ازش استفاده میکنیم مقایسه کنم. مغز انسان میتونه یه چیزی نزدیک به دو و نیم میلیون گیگابایت اطلاعات رو ذخیره بکنه. یک عددی که خیلی بزرگه. من خودم وقتی که اولین بار دیدم شاخام دراومد. بزرگی این عدد وقتی مشخص میشه که بیای و مقایسه بکنی با لپتاپ یا کامپیوتری که داری باهاش کار میکنی. معمولا لپتاپ یا کامپیوتری که امروز ازش استفاده میکنی، حجم اطلاعاتی که شما میتونید روش ذخیره بکنی یه چیز حدود ۱۰۲۴ گیگابایته. حالا دو و نیم میلیون گیگابایت کجا و ۱۰۲۴ گیگابایت کجا؟ ولی نکته اصلی اینم نیست.
نکته اصلی اینجاست که مغز ما فقط به بیست وات انرژی احتیاج داره که بتونه این همه اطلاعات رو پردازش بکنه و ذخیره بکنه. واسه همینه که از نظر مصرف انرژی، مغز انسان خیلی مقرون به صرفه است و واقعا داره فوقالعاده عمل میکنه.
شاید تا اینجا خیلی تعجب کرده باشی. به خودت بگی که وای عجب مغزی داریم ما! ولی خب این همه ماجرا نیست. قسمت جذاب ماجرا اینجاست که اومدن چهارمین کامپیوتر قدرتمند دنیا رو برنامهریزی کردند تا بتونه مغز انسان رو بازسازی بکنه. فعالیت مغز انسان رو شبیهسازی بکنه. بعد این کامپیوتر برای اینکه بتونه یک ثانیه از فعالیت مغز انسان رو بازسازی بکنه، چهل دقیقه زمان نیاز داشت. این خیلی حرف بزرگیه. یعنی یک ثانیه از عملکرد مغز ما برابر با چهل دقیقه عملکرد یک کامپیوتره. اونم نه یه کامپیوتر معمولی، چهارمین کامپیوتر قدرتمند دنیا.
الان شاید یه کم درک بیشتری پیدا بکنی از این که چقدر مغز ما قدرت داره ولی خب یه سوال اینجا مطرح میشه و اونم اینه که خب اگر مغز ما انقدر قدرتمنده، دیگه چه احتیاجی که ما بخوایم مغز رو متصل بکنیم به کامپیوتر؟ درسته. مغز ما خیلی قدرت بیشتری داره. میتونه پردازش بیشتری رو انجام بده و اگر از این زوایا بهش نگاه بکنیم خب سطح بالاتری داره نسبت به کامپیوترها ولی مغز ما یه سری محدودیت هم داره. اگر برای مثال یه بخشی از مغز ما آسیب ببینه، احتمال این وجود داره که دیگه اون بخش بهبود پیدا نکنه. امیدوارم در سالهای آینده پیشرفت بکنه و خب ما به جایی برسیم که بتونیم مغز رو هم درمان بکنیم.
موارد اینچنینی باعث میشه که ما بیایم به کامپیوتر به عنوان یک ابزار یدکی نگاه بکنیم. یعنی یک بستری رو به وجود بیاریم که مثلا یک قطعه کامپیوتری یک قطعه الکترونیکی بتونه وظیفه اون عضو آسیب دیده رو انجام بده. البته اصلا به این راحتی که من دارم در موردش صحبت میکنم نیست و خب باید علم خیلی پیشرفت بکنه. کارهای خیلی بیشتری تو حوزه کامپیوتر، هوش مصنوعی، علم پزشکی انجام بشه تا بتونیم به اون مرحله برسیم.
برای تحقق این هدف یکی از شرکتهایی که امروز پیشگامه، شرکت نئورالینک «Neuralink». شرکتی که موسسش کسی نیست جز آقای ایلان ماسک و مطمئنم که حتما اسمش رو شنیدید و من هم تو اپیزود اول یعنی گردشگری فضایی در موردش صحبت کردم.
شرکت نئورالینک برای این تاسیس شد که موسسش اعتقاد داشت که خب ما میتونیم مغز رو به کامپیوتر متصل کنیم. یعنی بیایم یک قطعه الکترونیکی رو داخل مغز بذاریم و با استفاده از اون فعالیتهای نرونهای مغزی رو بررسی بکنیم و حتی باعث تحریک اونها بشیم.
مغز ما تشکیل شده از میلیاردها نورون که وظیفه اصلیشون انتقال پیامهاست. حالا من دیگه وارد جزئیات هر نورون نمیشم. چون هر نورون از قسمتهای مختلفی تشکیل شده. تو این دستگاه عصبی پیامها به صورت علائم الکتریکی خیلی ضعیف میان بین نورونها جابهجا میشن و خب به بخشهای مختلف مغز میان. اینجوریه که مثلا ما میتونیم دستمون رو تکون بدیم. میتونیم به اشیای دوروبرمون نگاه بکنیم یا میتونیم حرف بزنیم یا هر کاری که به ذهنت میرسه رو میتونیم حالا چه به صورت ارادی یا به صورت غیر ارادی انجام بدیم. یعنی همه این پروسه، همه این کارها، همه این فعالیتها با انتقال همین پیامها انجام میشه.
حالا سوالی که مطرح میشه اینه که خب ما تراشه الکترونیکی رو ساختیم، چجوری میخوایم این رو با مغز ارتباط بدیم؟ چجوری قراره این تراشه دادهها رو بخونه؟ متخصصان نئورالینک سلولهای مغزی رو مثل سیمکشی برق در نظر میگیرند و از اونجایی که خب این سلولها دارن سیگنالهای الکتریکی رو جابهجا میکنن، پس خیلی راحت میتونیم یه چیپ الکتریکی قرار بدیم و این سیگنالها رو دریافت بکنیم.
تو این قطعه الکترودها به ۹۶ تا رشته مجزا تقسیم میشن که حتی از موی انسان هم باریکتره. پس ببین ما خیلی مقیاس کوچیکی رو داریم در نظر میگیریم. یک تار موی خودت رو در نظر بگیر. از اونم باریکتر. در مجموع هم ۳۰۷۲ تا الکترود تو این قطعه قرار میگیره. برای اینکه این قطعه رو بخوان توی مغز قرار بدن، میان از عمل اصطلاحا کاشت استفاده میکنن یا ایمپلنت.
این کار با استفاده از یک دستگاه جراحی که برای همین کار اصلا درست کردن و طراحیش کردن انجام میشه. یک قسمت از جمجمه رو به اندازه یک سکه برش میدن و هر کدوم از این رشتهها رو با استفاده از اون دستگاه به قشر مغز میدوزند. درست مثل چرخخیاطی. این رشتهها رو طوری توی مغز قرار میدن که روی غشای مغز با نورونها در ارتباطند و میتونن سیگنالها رو دریافت بکنن یا ارسال بکنن و جالب اینجاست که این عمل فقط شانزده دقیقه زمان میبره. یعنی در عرض شونزده دقیقه این کل پروسه عمل انجام میشه و اون قطعه رو توی مغز شما میکارند.
برای یک عمل سطح بالای این چنینی خیلی شگفتانگیزه. برای خوندن دادهها هم از روی این رشتهها یه چیپ الکتریکی رو پشت گوش قرار میدن که وظیفه انتقال داده رو به کامپیوتر بر عهده داره. این چیپ از یک باتری تشکیل شده که به صورت وایرلس شارژ میشه و طوری طراحی شده که حتی بعدا بشه به صورت بلوتوث وصل بشه به گوشیهای همراهمون.
احتمالا در آیندهای نزدیک این عمل کاشت دقیقا به راحتی عمل اصلاح عیوب چشمی یا همون عمل لیزیک که به صورت عام همه میشناسیم. کسی که تجربه عمل رو داشته باشه، میدونه که این عمل خیلی ساده است و خیلی هم با سرعت انجام میشه. شاید یه روز هم ما بشینیم زیر این دستگاه و عمل رو روی مغز ما انجام بدن.
تا اینجای داستان در مورد این صحبت کردم که قدرت مغز انسان چقدره. این که تراشههای مغزی که نئورالینک ارائه کرده چجوری هست؟ و چجوری کار میکنن؟ الان وقتشه که یکم در مورد آزمایشهایی بگم برات که این شرکت انجام داده.
سال ۲۰۲۰ تو مراسم معرفی دستاوردهای شرکت، ایلان ماسک میاد سخنرانی میکنه تراشه مغزی نئورالینک رو معرفی میکنه و از اهداف بزرگی شرکتش در سر داره صحبت میکنه و در ادامه مراسم از سه تا خوک رونمایی میکنه. اولین خوک اسمش جوش بود که توی مغزش هیچ تراشهای نکاشته بودن و فقط میخواستن نشون بدن که یک خوک در حالت طبیعی چه واکنشی از خودش نشون میده؟ چجوری غذا میخوره؟ یا چجوری آب میخوره؟
خوک دوم اسمش درسی بود و یک تراشی مغزی رو داخل مغز درسی کاشته بودن و بعد از دو هفته هم اون درآورده بودن. اینجوری میخواستن نشون بدن که هر زمان که مایل باشی، میتونی تراشه رو از داخل مغز دربیاری. بدون این که براش مشکلی پیش بیاد یا روتین زندگیت تغییر بکنه و دوباره برگردی به حالت اولیه.
سومین خوک هم اسمش گوتری بود که یک تراشه مغزی رو داخل مغزش کار گذاشته بودن و با هر حرکتی هر عملی که انجام میداد، سیگنالها رو میتونستن روی کامپیوتر ثبت بکنن. همه فعل و انفعالات مغز گوتری رو به صورت سیگنال برای کامپیوتر ارسال میکردند و روی کامپیوتر ذخیره میکردن. اینجوری توی اون مراسم اومدن از گام اول که فقط اتصال مغز به کامپیوتر بود، رونمایی کردند و نشون دادن که این کار رو واقعا میتونن به صورت درستی انجام بدن.
این ماجرا گذشت تا امسال یعنی سال ۲۰۲۱. نئورالینک اومد این بار از یک میمون رونمایی کرد. یک تراشه مغزی رو براش کار گذاشته بودن و این میمون نشسته بود و داشت بازی کامپیوتری انجام میداد. حالا بازی به چه صورت بود؟ روی صفحه مانیتور یک مربع بزرگ رو به ۲۵ تا مربع کوچکتر تقسیم کرده بودن و توی هر زمان به صورت رندوم یکی از این مربعها روشن میشد. هدف بازی چیه اینجا؟ هدف بازی اینه که میمون با استفاده از دسته بازی یک دایره توپر رو جابهجا کنه و ببره روی اون مربعی که به صورت تصادفی روشن شده و اگر بتونه این کار رو با موفقیت انجام بده برای اون میمون بهش به عنوان جایزه یه خوراکی میدن.
این تراشه مغزی رو روی اون قسمتی از مغز میمون کار گذاشته بودن که مسئول حرکت بود. حرکت دست مثلا و به راحتی این سیگنالها رو میتونستن منتقل بکنن به کامپیوتر. خب تا اینجا همه چی به نظر عادی میاد دیگه؟ اما داستان از اینجا شکل جدیدی به خودش میگیره.
اومدن سیم دسته بازی رو قطع کردن. یعنی دیگه عملا دسته بازی کار نمیکرد. از مدار خارج شده بود و اینجا بود که سیگنالهایی که از مغز میمون دریافت میشد رو به جای سیگنالهای دسته بازی میفرستادن برای کامپیوتر بازی. بعد اومدن بررسی کردن دیدن دایرهها بازم دقیقا داره میره روی همون نقطهای که خونه رنگی وجود داره و میمون غذاش رو میگیره. اینجوری میمون با ذهن خودش دایرهها رو جابهجا میکرد و این نشون میداد که تراشه داره به درستی سیگنال رو دریافت میکنه و ثبت میکنه.
من خودم فیلم این آزمایش رو تو یوتیوب دیدم و حتما اگر علاقهمندید برید و ببینیم. هم فیلم آزمایش اول وجود داره هم آزمایش دوم. خیلی جالب بود و واقعا به نظرم برای انسان یک افق روشنی رو در زمینه استفاده از تراشههای مغزی نشون میده.
تو این مرحله واقعا میتونم بگم که ما انسانها وارد یک فاز جدید شدیم. دریچههای خیلی زیادی به روی انسان باز شده. مثلا کسایی که نابینا هستن میتونن با استفاده از این تراشه بیناییشون رو به دست بیارن یا افرادی که ناشنوا هستن، میتونن صداها رو بشنون و حتی این احتمال وجود داره کسایی که دارای ناتوانی حرکتی هستن، مثلا نمیتونن راه برن، دستشون رو نمیتونن تکون بدن یا به صورت کامل فلج هستند هم بتونن دوباره توان استفاده از اون عضو از کار افتادهاشون رو به دست بیارن یا جالبه حتی افرادی که صرع دارند یا پارکینسون دارن، اینها هم امیدی هست که بشه در آینده با استفاده از همین تراشههای مغزی بهبود پیدا بکنن.
شاید در آینده نزدیک ما بتونیم گوشیهای هوشمند خودمون رو هم با همین تراشههای مغزی کنترل کنیم. یعنی شما لازمه مثلا فکر بکنید که میخواید به یک شخص پیام بدین یا بهش زنگ بزنید و فقط با فکر کردن اون عمل انجام بشه روی گوشی. حتی میشه پا رو یه گام فراتر گذاشت. اینجور میگن که ذهن انسان هیچ چیزی رو پاک نمیکنه. یعنی هیچ چیزی به صورت دائم توی ذهن ما پاک نمیشه. اگر چیزی تو خاطرمون نیست یا به یاد نمیاریم، در واقع این ذهن ماست که داره اون رو نادیده میگیره.
به کمک این تکنولوژی یعنی همین تراشههای مغزی، ممکنه که ما بتونیم خاطراتی که تو ذهنمون هست رو به یاد بیاریم. چه اون خاطراتی که الان به یادشون داریم و چه اونهایی که فکر میکنیم فراموش کردیم و اونها رو مثل یک ویدیو تماشا بکنیم و همه احساساتی که توی اون لحظه و توی اون مکان داشتیم رو دوباره تجربه بکنیم. یعنی به معنای واقعی باز همون لحظه رو زندگی کنیم. بدون اینکه کوچکترین تغییری داشته باشه و شاید شاید بتونیم خاطرات تلخمون رو یا هر خاطره دیگهای رو ویرایشم بکنیم. تغییرش بدیم و اونجوری که خودمون دوست داریم بازسازیش کنیم.
حتی ممکنه یه روزی برسه که ما بتونیم این خاطرات رو تو اینستاگرام به اشتراک بذاریم. اینجوری افراد دیگه میتونن اون حس و حال و اون لذت زیبای اون خاطره رو تجربه بکنن. فقط کافیه که اون خاطره به اشتراک گذاشته شده رو بیان روی ذهنشون بارگذاری بکنن و با تمام وجود حسش بکنن. حتی خاطره افرادی که دیگه در بین ما نیستن و خب این برای همیشه ماندگار میشه. به خاطر اینکه همه این خاطرهها داره روی کامپیوتر ثبت میشه و این داده و این اطلاعات برای همیشه میتونه موندگار بشه.
حتی ممکنه برای اینکه یک مطلبی رو سرچ بکنید، احتیاج نباشه که دیگه لپتابتون رو باز بکین، متصل بشی به اینترنت، گوگل رو باز بکنید، اونجا کلمات رو تایپ بکنید. ذهنت خیلی راحت میتونه به صورت اتوماتیک دنبال اون چیزی که مد نظرت هست بگرده. از طریق تراشهای که داخل مغزت هست ارتباط برقرار بکنیم با موتورهای جستجو و خیلی راحت تو اینترنت سرچ بکنید دنبال اون مطلبی که میخوای.
بعد حتی میتونید اون رو روی مغزت بارگذاری بکنی. مثل دقیقا آپلود کردن یک فایل. اینجوری میشه خیلی راحت مثلا هر زبانی رو که بخوای یاد بگیری یا هر مهارتی رو در عرض چند ثانیه بهش مسلط بشی. یعنی دیگه اصلا نیازی نیست که بخوای برای دورههای طولانی مدت و سخت و بگذرونی.
دقیقا یاد فیلم ماتریکس افتادم وقتی داشتم این مطالب میخوندم و برام اون فیلم تداعی شد. دیگه حتی نیازی نیست که ما دوربین عکاسی یا فیلمبرداری داشته باشیم. خیلی راحت با حرکت چشمت و با هماهنگی مغز میتونی چیزی که داری میبینی رو ضبط بکنی و اون رو در کامپیوترت یا سیستم کلود یا ابر ذخیره بکنیم. بعدا بشینی نگاهش بکنی و ویرایش بکنی. اصلاحش بکنی. حتی صحبت از اینه که برای درمان افسردگی، غلبه به اضطراب یا حتی از بین بردن اعتیاد هم بتونیم از این تراشههای مغزی استفاده بکنیم و در سطح بعدی میتونیم به حیات جاویدان هم فکر بکنیم.
فرض کن که اطلاعات مغزی رو بشه به یه بدن دیگه منتقل کرد. حالا میخواد این جسم بدن یک شخص دیگه باشه یا بدنی که توی آزمایشگاه تولید شده باشه. میدونم الان چه حسی دارید. یه شگفتی همراه با ترس!
همه این کاربردهایی که تا الان در موردش صحبت کردم مثل یادآوری خاطرات، بالا بردن سطح کارایی مغز یا کاربردهای پزشکی تراشههای مغزی، زمانی برای ما به نظرم جذابه که ما به نیمه پر لیوان نگاه بکنیم. مثل هر تکنولوژی جدیدی که به وجود میاد، تراشههای مغزی هم میتونن علاوه بر تاثیر و عملکرد مثبتی که دارن نیمه تاریک داشته باشن. چی میشه اگر اطلاعات نادرست یا دستکاری شده وارد مغز انسان بشه؟ چی میشه اگر خاطراتی که تو ذهنمون وجود داره دستکاری بشن؟ جوری که افراد سودجو بتونن ازش استفاده بکنن.
تصور کن مثلا یک گروه هکر بتونن این تراشهها دستکاری کنن یا حتی ممکنه از این طریق بشه افراد رو کنترل کرد. رفتارشون، اعمالشون و حتی زندگیشون رو به کمک این تراشهها به دست گرفت. کنترل ذهن افراد واقعا میتونه ویران کننده باشه. نگرانیهای خیلی زیادی وجود داره برای سطح دسترسی شرکتها و دولتها به این تکنولوژی و نهادهای زیادی از همین الان نگرانند که در آینده نوع جدیدی از برده داری به وجود نیاد.
اینجا خب کاربردهای نظامی هم میتونن خودشونو نشون بدن. فرض کن که مثلا ابرسربازهایی رو به وجود بیارن که بشه با این تراشهها مغز اونا رو کنترل کرد و یا اصلا حتی بدون نیاز به استفاده از روشهای شکنجه، تراشههای مغزی رو میان داخل مغز اون شخصی که مد نظرشون هست میکارن و خیلی راحت اطلاعاتش رو خارج میکنن و واقعا من خودم وقتی فکر میکردم که چه نیمه تاریک میتونه داشته باشه تراشههای مغزی و چه استفادههایی میتونن ازش بکنن، یکم شک برم داشت که اصلا احتیاج است چنین چیزی اختراع بشه یا نه؟
به هر حال در آینده نزدیک ما بیشتر خواهیم شنید از این تکنولوژی. امیدوارم حداقل به نفع بشریت باشه تا به زیانش.
چیزی که شنیدین هفتمین قسمت پادکست آینده نزدیک بود. ممنون از پیامهایی که برام میذارین. چه در کست باکس، چه در صفحه اینستاگرام پادکست، واقعا بهم انرژی میده و باعث میشه که بیشتر تلاش بکنم برای اینکه بتونم اپیزودهای بهتری رو بسازم.
یک عذرخواهی هم بکنم برای تاخیر یک هفتهای که برای انتشار این پادکست رخ داد. بخشیش تقصیر من بود. بخشیشم خب تقصیر برق و آب و اینترنت. امیدوارم دوستان حواسشون به بیمارستانها باشه حداقل. چون جون مردم ارزش بالاتری داره نسبت به بیت کوین.
خوشحالم که تا اینجا همراه من بودین. آینده نزدیک واقعا به حمایتهای شما نیاز داره. اگر کسی رو میشناسید که فکر میکنید به تکنولوژیهای آینده علاقهمنده، لطفا حتما آینده نزدیک رو بهش معرفی کنید و یا حتی میتونید اگر دوست داشتین، یکی از اپیزودهایی که خودتون بیشتر بهش علاقه دارید رو براش پخش بکنید. پادکستهای فارسی با حمایتهای شما عزیزانه که به جلو پیش میره.
آدرس شبکههای اجتماعی آینده نزدیک رو هم میتونید توی توضیحات همین اپیزود مشاهده کنید. حتما به صفحه اینستاگرام سر بزنین و نظرات انتقادات و پیشنهادات خودتون رو تو کست باکس، اپل پادکست، گوگل پادکست یا هر جای دیگهای که صدای من رو از طریق اون میشنوید برامون ارسال کنید تا نقاط ضعف و قوت خودم رو بهتر بشناسم. من بابک معمار هستم و آخر هفته فوقالعادهای رو براتون آرزو میکنم از پادکست آینده نزدیک.
بقیه قسمتهای پادکست آینده نزدیک را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک؛ گردشگری فضایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفر؛ آغاز
مطلبی دیگر از این انتشارات
هشت؛ انرژی