نتیجه مطالعات مرتبط با کسب و کار همراه نیم نگاهی به مفاهیم اقتصادی، آیدی تلگرام SepehrMo23 هست برای ارتباط بیشتر.
اقتصاد مشارکتی
دفعه ی قبل راجع به یه مفهومی صحبت کردیم که کمتر شناخته شده بود، حالا بریم راجع به یه مفهومی صحبت کنیم که هر جا رو نگاه کنی تقریبا میتونی یه مثال خوب ازش ببینی.
بزرگترین شرکت استارت آپی حال حاضر توی ایران چیه؟
بنظر من اسنپ، و کل ایده ی اسنپ هم بر همین مفهومی که میخوام الان مطرحش کنم سواره.
این مفهوم چیزی نیست جز اقتصاد-مشارکتی که ترجمه ی من از کلمه ی ملموس Sharing-economy هست.
بدون مقدمه میریم سراغ درک این مفهوم:
اقتصاد مشارکتی یعنی وصل کردن کسایی که یه چیزی رو میخوان(بخونید نیاز دارند) به کسایی که اون آیتم رو میتونند تامین کنند.
چرا از کلمه ی آیتم استفاده کردم؟
چونکه اون "چیز" که توی این روند تامین میشه میتونه یه کالا باشه، خدمت باشه، مهارت باشه یا هرچیز دیگه ای!
مثلا توی مثال بخوام یذره بازش کنم، کسی که از تاکسی های اینترنتی استفاده میکنه نیاز به ماشین داره، اون پلتفرم خاص(اسنپ،تپسی،کارپینو و...) "کسی که نیاز به ماشین داره" رو وصل میکنه به "کسی که ماشین داره".
کسی که ماشین میخواد، برای مدتی و در ازای هزینه ای نیاز به حمل و نقل خودش رو برطرف میکنه، کسی که ماشین داره در ازای انجام یه خدمتی، هزینه ای دریافت میکنه، شرکت هم بابت وصل کردن این دو نفر به هم یه مبلغی سود میکنه، نفر اول راضی، نفر دوم و سوم هم راضی، خدا هم که راضی!
فک کنم که مفهوم اقتصاد مشارکتی کاملا الان روشن شده باشه.
حالا بیایم یذره شرکت های باسابقه تر و اوریجینال رو بررسی کنیم، شرکت های اوبر(Uber) و ایر بی ان بی(Airbnb).
اوبر که نسخه ی اورجینال تاکسی اینترنتی های خودمونه، سرویس تاکسی آنلاینی که حوالی سال 2009 توی آمریکا اصطلاحا لانچ شد.
ایر بی ان بی هم یه چیزی تقریبا توی مایه های اسنپ تریپ عه که سال 2008 بازم توی آمریکا لانچ شد، البته اینجا خیلی تقریب زدم تا بگم ایر بی ان بی و اسنپ تریپ شبیه هم هستند و اگر میخواین دقیق ایده ی جذاب پشت ایر بی ان بی رو بدونید، که روزگار هتل های غربی رو سیاه کرده، حتما راجع بهش سرچ کنید و لذت ببرید از مطالبی که پیدا میکنید.
حالا این دوتا شرکت رو چرا مطرح کردم؟
خواستم بگم که از لانچ این دوتا شرکت بیشتر از 10 سال گذشته، گردش مالی ای که توی شرکت هایی که بیزنس مدلشون طبق مفهوم اقتصاد مشارکتی هست، یه عددی در حد 20 بیلیون دلار عه که عدد قابل توجهیه واقعا.
نکته جالب تر اینه که طبق نظرسنجی ای که سال 2019 بازم توی آمریکا انجام شده بود کمتر از 50 درصد مردم این کشور از این نوع شرکت ها استفاده کرده بودند!! این مساله نشونگر حاشیه سود بالایی هستش که روی خدماتی که این شرکت ها ارائه میدن وجود داره و از طرفی اون حدود 45 درصدی از مردم که با این شرکت ها آشنا هستند پول زیادی رو توی خدماتی که این شرکت ها فراهم میکنند خرج میکنند و حق هم دارند، همونطور که ما هم توی ایران داریم همین مسیر رو طی میکنیم.
این مهاجرت مشتری ها از کسب و کار های سنتی به کسب و کار های اقتصاد مشارکتی یک مساله طبیعیه که داره اتفاق میفته و دلیلش هم کاملا واضحه همونطور که همه ی ما این دلیل ها رو خیلی واضح حس کردیم، 1.پرداخت هزینه کمتر
2.راحتی بیشتر
برای ادامه ی صحبت باید دقیق اقتصاد مشارکتی رو تعریف کنیم که تعریف های زیادی توسط اساتید و بزرگای بازاریابی در همه ی جای دنیا استفاده شده و من بین این همه تعریف تعریف زیر رو بیشتر پسندیدم:
"پلتفرم های دیجیتالی که دسترسی مقطعی به منابعی که عموما به صورت برون-سپاری تامین شدن رو به کاربراش میده"
توی تعریف بالا سه قسمت پررنگ شدن که پایه ی شرکت های اقتصاد مشارکتی هستند و در ادامه به شرح هر کدوم از این سه قسمت بیشتر میپردازیم.
1) بریم سراغ قسمت اول که پلتفرم دیجیتال عه، این پلتفرم دیجیتالی که تامین میشه، در واقع یه پلتفرم دو طرفس، یعنی عموما شرکت هایی که طبق مدل اقتصاد مشارکتی کار میکنن باید علاوه به جذب مشتری، تامین کننده هم باید جذب کنند، به دلیل این مساله و سختی هایی که جذب تامیین کننده های زنجیره کسب و کار وجود داره، توی دنیا و کشور هایی که چندسالی از ما توی این مساله جلوتر هستند، شرکت ها دارند به این ایده که خودشون تامیین کننده خدمات یا کالا ها باشند اقبال نشون میدند. مثل شرکت آر تی آر(RTR) که که کارش اجاره دادن لباس های دیزاینر های مطرح به مشرتی هایی هستش که شاید در طول سال چند بار بیشتر نیاز به اینجور لباس ها نداشته باشند، حالا به هر حال بررسی دقیق تر این شرکت از حوصله این متن خارجه ولی سرچش برای علاقمندان قطعا خالی از لطف نیست.
2) بریم سراغ قسمت دوم تعریف، منابع در شرکت های اقتصاد مشارکتی به صورت برون-سپاری تامین میشن، یعنی برعکس شرکت های سنتی که خودشون تامین کننده منابعی که به مشتری ها ارائه میدن، شرکت های اقتصاد مشارکتی، برای تامین منابع به دسته ی دیگری از مشترکان خودشون نیاز دارند، دسته ای که حاضر باشند در ازای قرار دادن منابع خودشون به شرکت، یه مبلغی رو دریافت کنند، مثلا ایر بی ان بی که بزرگترین تامین کننده ی صنعت هتل داری هستش تا همین چندوقت پیش، حتی یک واحد آپارتمانی هم به نام خودش برای اجاره دادن به مسافر ها نداشت، یا همین تپسی خودمون، یدونه از ماشین هایی که دارند توش فعالیت میکنه، متعلق به شرکت نیست.
این مساله، کنترلی که شرکت روی کیفیت منابعی که به مشتریان میده رو بسیار محدود میکنه و این یک مشکل جدی میتونه ایجاد بکنه چون اگر روی این مساله فکر نشه و راه حلی براش در نظر گرفته نشه، میتونه باعث کاهش شدید اقبال عمومی نسبت به استفاده از اینجور شرکت ها بشه، مثلا فرض کنید که هربار که از خدمات تاکسی اینترنتی استفاده میکنید یک شانس 50 درصدی وجود داشته باشه که راننده ی تاکسی مزاحمت برای شما ایجاد کنه، یا نوع رانندگیش برای شما اضطراب زا باشه، قطعا تعداد بسیاری ترجیح میدن که از شرکت های سنتی که کیفیت خدماتشون در همه ی موارد تقریبا ثابته استفاده بکنند.
- حالا برای حل این مشکل تقریبا 3 راه ثابت شده وجود داره که تعداد زیادی از شرکت های فعال در زمینه ی اقتصاد مشارکتی ازش استفاده میکنند:
1. استخدام تامین کنندگان با استفاده از یکسری فیلتر هایی که شرکت تعریف میکنه.
2. آموزش دادن کسانی که به عنوان تامین کننده استخدام میشن برای مطمئن شدن نسبت به دانش تامین کنندگان
3. ایجاد یک سیستم امتیاز دهی دوطرفه، نکته انیجاست که تامین کنندگان پلتفرم هم به نوعی مشتری
هستند، همونطور که قبلا توضیح دادم، و حفظ این دسته از افراد هم برای ادامه ی حیات شرکت
ضروری هستش پس همونطور که مشتریان به تامین کنندگان امتیاز میدن، تامین کنندگان هم باید این
گزینه رو داشته باشند تا از کسایی که خدمتشون رو بهشون ارائه میدن راضی باشند. این کار باعث میشه
که هر عضوی که از پلتفرم استفاده میکنه حس کنه که میتونه به راحتی صداش رو به بالادستی ها
منتقل کنه و نظراتش برای شرکت مهمه و شرکت از نظرات همه ی اعضای این پلتفرم استفاده میکنه و به
همه احترام میزاره.
3) خوب بریم سراغ سومین و آخرین قسمت تعریف اقتصاد مشارکتی، شرکت های اقتصاد مشارکتی، دسترسی موقت به کاربران خودشون میدند، و این دسترسی به منابعی داده میشه که کاربران یا نیازی به دسترسی دائم به اونها ندارند(مثل لباس های دیزاینر که شاید سالی یکبار نیاز بشه) یا منابعی که کاربران از نظر مالی توان خرید اون رو ندارند(مثل ماشین های خاص که ساعتی اجاره داده میشند).
مساله ای که اینجا ما متوجه میشیم اینه که توی اقتصاد مشارکتی برند ها از اهمیت کمتری برخوردار هستند و دیگه وفاداری به یک برند خاص برای مشتریان اقتصاد مقاومتی خیلی مفهومی نداره. به طور مثال برند ماشینی که یک پلتفرم تاکسی اینترنتی برای شما پیدا میکنه خیلی عامل تعیین کننده ای توی تصمیم گیری های بعدیتون نیست در صورتی که شما اگر میخواید یک ماشین بخرید قطعا برند ماشین یکی از مهم ترین عوامل تاثیر گذار روی تصمیم شماست.
در آخر هم میخوام یه مساله ای که هرکدوممون تا حالا باهاش درگیر شدیم رو مطرح کنم به عنوان حسن ختام این متن، چرا یه شرکتی مثل اسنپ(فقط قسمت تاکسی اینترنتی برند اسنپ اینجا مورد بحثه) قیمت هاش در برخی از مناطق به طور ناگهانی به مقدار قابل توجهی تغییر میکنه؟
همونطور که اکثرا میدونیم، قیمت هر خدمتی بر اساس عرضه و تقاضایی که وجود داره تعیین میشه، در شرکت های سنتی، کنترل عرضه ی خدمت به طور کامل دست خود شرکت هستش چون خودش تعیین کننده ی حجم عرضه هستش، اما در شرکت های اقتصاد مشارکتی، حجم عرضه به طور کامل دست تامیین کننده های خارجی هستش و شرکت در واقع کنترل خیلی کمی روی حجم عرضه داره. این مساله یه مشکل خیلی جدی رو میتونه بوجود بیاره، اگر حجم تقاضا بیشتر از توان عرضه شرکت بشه، کیفیت خدمت دهی شرکت میاد پایین، رضایت مشتری ها هم به دنبال کیفیت خدمت دهی وارد فاز سقوط آزاد میشه و در بلند مدت یا حتی میان مدت باعث نابودی کسب و کار میشه و شرکت هم کنترلی روی حجم عرضه و تقاضا به صورت عملی نداره، درسته؟
نه! غلطه! شرکت متیونه با استفاده از یک تکنینکی که به نام سرج پرایسینگ(Surge Pricing) شناخته میشه میتونه حجم تقاضا رو متناسب با نیازش کم یا زیاد کنه. به این صورت که وقتیکه به طور مثال در منطقه ای حجم تقاضا بیشتر از حجم عرضه است، قیمت همون خدمتی که تا دیروز به طور مثال 1000 تومن بود رو بکنید 3000 تومن، دقیقا نسبت قیمت باید بین 2 تا 3 برابر باشه، این افزایش قیمت شدید باعث کاهش حجم تقاضا و ایجاد تعدل مناسب بین عرضه و تقاضا بشه.
حالا دفعه ی بعدی که دیدید قیمت یک خدمتی به طور غیرمنطقی زیاد یا کم شده دلیلش رو میدونید.
اگر از متن خوشتون اومد ممنون میشم که لایک کنید و حتما منتظر شنیدن نظراتتون توی بخش کامنت ها هستم.
تا دفعه ی بعد خداحافظ
سپهر محمدی-تیم بازاریابی شرکت نگار
سایت شرکت نگار: https://negarteam.com
صفحه ی شرکت نگار: https://virgool.io/negarteam
مطلبی دیگر از این انتشارات
استارتاپ فینتک
مطلبی دیگر از این انتشارات
درست قضاوت کن! درست تصمیم بگیر! (قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نحوه نگارش یک برنامه بازاریابی مناسب