من واقعاً کی هستم؟

فیلسوفان، روانشناسان و دانشمندان علوم اعصاب، همینطور شاعران و هنرمندان، قرن ها تلاش کردن به این سوال پاسخ بدن. البته خبر خوب اینه که برای پاسخ به این سوال نیاز نیست که سراغ یک روانشناس یا روان درمانگر برید یا مدرک تخصصی در زمینه متافیزیک بگیرید یا در ضمیر ناخودآگاه خودتون فرو برید یا مثلا وجود درونی خودتون رو رها کنید و کشف کنید! مقاله ای که با هم خواهیم خوند و راه حل هایی که مطرح شده، در تمام شرایط و اوقات هم درست نیست و یک اصل ثابت شده نیست اما در اکثر مواقع قابل استناد هست. آدم باید همیشه متناسب شرایط و با داده های کامل تصمیم بگیره و در تصمیم گیری عجله نکنه.

در کسب و کار و تجارت، راه بسیار ساده تری برای شناخت این که واقعا که هستیم وجود داره. وقتی که پای شخصیت حرفه ایمون میاد وسط فقط باید به اینکه دیگران از شخصی ما چی میبینند توجه کنیم. ممکنه بگید خب این حرف که با فلان عقیده یا فلان ذهنیتتون متفاوته. بله درسته من دارم درباره شخصیت شما در تجارت و کسب و کار صحبت میکنم.

تحقیقات علوم اجتماعی مختلفی نشون دادن که شخصیت ما در محیط کار، دقیقا همون چیزی هست که دیگران از ما تصور میکنن: چطور اونها میزان موفقیت ما در رفتار و کارهامون رو میسنجن، چگونه اونها شخصیت و انگیزه های ما رو درک میکنن، چگونه تمام این موارد را با دیگران مقایسه میکنن. چه شما از طرف همکاران، کارمندان یا مدیرانتون نصیحت و نظر غیر رسمی دریافت کنید، چه در آزمون های ارزیابی شخصیتی رسمی سازمانتون شرکت کنید، چه از این آزمون های نسبتا غیر علمی شخصیت شناسی و غیره استفاده کنید، هیچ راهی بهتر از ارزیابی جمعی از تمام افرادی که در محیط کار در کنار شما هستن، وجود نداره که به خوبی اعتبار و وجهه و "برند" شخصی شما را به نمایش بگذاره.

تحقیقات آکادمیک نشون میده که افراد با عملکرد خوب و نسبتا بهینه و درک دقیق و درست از خودشون، نظرات دیگران رو در شناخت خودشون از "خود واقعیشون" در نظر میگیرن. این حرف من ممکنه خلاف نظر عمومی مردم باشه ولی توانایی ارائه خودمون و به قولی شناسوندن خودمون از طریق راه های استراتژیکی که میشناسیم، در موفقیتمون در زمینه های حرفه ای و تخصصی چیزیه که نمیشه در نظر نگرفت. یک حقیقت کاری وجود داره، حداقل در عصر کنونی، اون اینه که کسانی که با عبارت زیر زندگی میکنن، نمیتونن در شغل و زندگی کاریشون زیاد موفق بشن:

زیاد نگران اینکه مردم دربارت چی فکر میکنن نباش

همونطور که بررسی های آکادمیک نشون میده، افراد موفق اتفاقا خیلی نگران وجهه و شخصیت اجتماعیشون بودن و بسیار به پرتره و تصویر ذهنیی که در جامعه ازشون ساخته شده و دربارش صحبت میشه، اهمیت میدن. (البته که مثل همیشه زیاده روی غلطه!)

ما از اینکه در کنار همکارانمون و مشتریانمون موفق و خاص دیده بشیم لذت میبریم. (سریال آفیس مثال خوبی برای این بخش هست?) شناخت بقیه از ما با مواردی ساخته میشه مثل شکل فیزیکی و رفتار فیزیکی بدنمون، مثلا نوع دست دادن یا میزان و تون صدامون که در اتاق میپیچه و حتی بوی عطری که ازمون ساطع میشه، که همگی در رفتار و برخورد متقابل اونها هم موثره و اطلاعات مهمی از ویژگی های اجتماعی ما رو در اختیار بقیه میگذاره. البته که در این نوع شرایط ما توانایی چندانی در این موضوع نداریم که خودمون رو جای دیگران بگذاریم و برداشت اونها از خودمون رو بدرستی متوجه بشیم و تنها راه بازخورد و فهم قضاوتشون از شخصیت ما اینه که ازشون بازخورد میگیریم، مثل خنده، ارتباط چشمی، اخم و تعجب و ... یا مواردی که مستقیم باهامون در میون میگذارن.

The Office
The Office

البته در شرایط کنونی اکثر ارتباطات ما به صورت آنلاین هست و هر کدوممون "آواتار" های خودمون رو داریم و به همون اطلاعات و منابعی که دیگران دسترسی دارن، دسترسی داریم. در عصری هستیم که هر کدوممون کوهی از داده های خام رو داریم در فضای مجازی تولید میکنیم و سوخت هوش های مصنوعی موجود در وب رو تامین میکنیم تا با الگوریتم هاشون، رد فعالیت های دیجیتال ما رو بزنن. این داده های خام و البته خروجی بهینه شده تری که هوش های مصنوعی در اختیار مردم -گاهی سازمان ها- میگذارن، عواملی هستن که شخصیت ما و ویژگی های کاری و حرفه ای ما رو مورد قضاوت -زود هنگام- اونها قرار میدن. عواملی که در تصمیم گیری افراد و سازمان ها هنگام استخدام، سرمایه گذاری روی استارتاپمون، همکاری باهامون یا رقابت باهامون اثرگذار هستن.

حتی اگر اکانت شبکه اجتماعی هامون خصوصی و به قولی پرایوت باشن، اطلاعات عمومی بسیاری در فضای وب وجود داره که هر کسی که بخواد میتونه بهشون دسترسی داشته باشه. در نظر بگیرید چطور شرکت ها از شخصیت مجازی ما استفاده میکنن، ما رو ارزیابی میکنن، ویژگی ها و شخصیتمون رو تحلیل میکنن و از ما پروفایلی میسازن تا بهمون اجناسشون رو بفروشن. میتونیم مطمئن باشیم که کارشناسان منابع انسانی، سرمایه گذار ها، همکارانمون، رقبامون از همون داده ها استفاده میکنن تا فرضیه هایی ایجاد کنن از اینکه ما که هستیم، به چه چیزی اهمیت میدهیم، حتی در سناریو های مختلف احتمال شکست و پیروزیمون چقدره!

Privacy means nothing??‍♂️
Privacy means nothing??‍♂️

ولی خب دست ما هم بسته نیست. در همین فرصتی که سازمان ها و مردم درحال استفاده از این داده ها هستن تا ما رو قضاوت کنن، ما میتونیم آواتارمون و نحوه اثرگذاری روی اونها رو مدیریت کنیم. اینکه بفهمیم پروفایل شخصیتی ما چطور ایجاد میشه و دیگران چطور ازش استفاده میکنن -همینطور اینکه چطور میتونیم بهشون دسترسی داشته باشیم و ویرایششون کنیم- بخشی از ساختن یک برند شخصیتی موفق هست.

فرقی نمیکنه که اهدافتون چی باشه، باید از این موضوع آگاه باشید که عموم مردم و داده های شما در وب دربارتون چی میگن و بفهمید چطور باید تغییرش بدید یا مدیریتش کنید.

فهم الگوریتم؟!?

یک تصور کاملا غلط اینه که الگوریتم ها رو غیر ممکنه بتونی گول بزنی ولی خب احتمال به خطا افتادنشون بیشتر از آدمه! هوش مصنوعی سیگنال ها و الگو ها رو تشخیص میده و تلاش میکنه که ارتباط منطقی بینشون پیدا کنه، دقیقا مثل آدم ها، ولی خب اینکار رو با روش هایی سخت تر، تحلیلی تر و فرموله تر انجام میده. اگر فرمول رو بفهمی، میتونی ورودی و خروجی رو تنظیم کنی. مثلا تغییر چند پیکسل در تصویر یک گربه، میتونه هوش مصنوعی رو به خطا بندازه و فکر کنه یک کاسه نون برنجیه! خب شما هم قطعا با تغییراتی در حضور مجازیتون و پروفایل شخصیتیتون در وب، نتیجه گیری های بسیار متفاوتی از خودتون رو نسبت به قبل ایجاد کنید.

در ادامه چند مورد و عنوان رو خواهم گفت که به شما کمک میکنه تا شخصیت مجازی و برندتون در وب رو بهبود ببخشید.

عکس ها

مردم فکر میکنن که هوش مصنوعی هایی که در زمینه تشخیص چهره هستن ترسناکن. اما حقیقت اینه که خود مردم ترسناک تر هستن. مردمی که از گوشت و خون و استخون هستن (نه سیم و پیچ و مدار) با استناد قطعی به تعصبات و ذهنیت هاشون، خواسته یا ناخواسته، از ظواهر فیزیکی و جنسیت و سن و قومیت افراد اونها رو قضاوت میکنن. (یا گاهی اوقات مثل یکی از دوستان تمام تصمیم گیری های خود را بر اساس آزمون های شخصیتی مثل MBTI که مربوط به دهه 40 میلادی است، میگذراند.)

بعضی چیز ها از کنترل شما خارج هستن ولی خب ابعاد بسیاری از شخصیت ما هست که خودمون میتونیم مدیریتشون کنیم. مثلا میتونید ظواهر و تیپتون رو تغییر بدید (از یه استایلیست کمک بگیرید یا از دوست خوش سلیقتون کمک بخواهید)، یا مثلا از نرم افزار های مختلف استفاده کنید تا تصاویری که از خودتون دارید رو ویرایش کنید. مثلا استفاده از نرم افزار ها و ابزار هایی مثل فوتوشاپ یا Zoom Touchup هست که میتونید تصاویرتون رو در هنگام جلسات آنلاین بهبود ببخشید.

ویدئو ها

مردم و هوش مصنوعی ها میتونن درباره شما با توجه به ویدئو هایی مه در اینترنت از خودتون منتشر میکنید، قضاوت کنن. حتی نرم افزار هایی اخیرا معرفی شده که فیلم های شما رو از دید زبان بدن و حالت چهره تحلیل میکنن و نتایج خوبی رو در اختیار شرکت ها میگذارن. (در مصاحبه های آنلاین یا مصاحبه های حضوری که ضبط میشن استفاده میشن) اینگونه شرکت ها از این داده ها استفاده میکنن تا پروفایلی از ویژگی های شما رو ایجاد کنن که ضعف ها و قوت های شما در اون ثبت میشه و در فرآیند استخدام برای مثال استفاده میشن.

اگر از خودتون در فضای مجازی ویدئویی میگذارید، تلاش کنید تا نور مناسب و کافی داشته باشه، یکی از اصلی ترین نکات در فیلم و عکس، زاویه نور، میزان و کیفیت نور هست. سعی کنید در ویدئو ها کلمات، رفتار ها و زبان بدنی داشته باشید که اگر ویدئو شما قرار بود در گستره جهانی منتشر بشه وجهه مناسب و حرفه ای از شما به نمایش بگذاره.

لحن صدا و بلندی صدا

لحن صدا، در ویدئو و صوتی که ضبط میکنید از خود ویدئو و مثلا کیفیت نوری که گفتم اهمیت بیشتری داره که میتونه احساسات شما رو منتقل کنه یا صداقت و قابل اعتماد بودنتون رو به نمایش بگذاره (یا حتی نبود این ویژگی ها رو). یک علمی هست به نام علم عروض (در شعر برخورد زیاد میکنید بهش) که زمینه گسترده ای هست در علوم اجتماعی که میتونه احساسات، حالت و شخصیت رو تحلیل کنه. صدای شما میتونه شواهدی بر سالم بودنتون یا نبودنتون نشون بده.

یکی از راه های نظارت و بهبود این بخش، تمرکز بر بازخورد های دیگران و یا افراد با تجربه است، مثلا بازیگران، مدیران با تجربه، خبرنگاران و مجریان، مربیان حتی، که هم تجربه کافی در این زمینه دارن و میتونن بازخورد های مفیدی رو در اختیارتون بگذارن و کمکتون کنن تا طرز درست صحبت کردن رو یاد بگیرید و همون چیزی که میخواید از لحن و تون صداتون برداشت بشه رو تمرین کنید.

کلمات و جملات

تحلیل های متنی نوشته ها، ارائه ها یا سخنرانی ها زمینه خاصی از تحلیل داده هست که به سرعت در حال گسترش هست. ابزار هایی مثل IBM Watson میتونه به نحوی متون و نوشته های شما رو تحلیل و آنالیز کنه که بهتون درباره شخصیت و سبک بیانتون یک پروفایل و گزارش کامل و تخصصی بده. این قابلیت از طریق تکنولوژی خاصی به نام پردازی زبان طبیعی یا NLP ممکنه، تکنولوژی خاصی که کلمات و عبارات رو و همینطور نحوه کنار هم قرار گرفتن اونها رو با توجه به ابعاد و ویژگی های مختلفی مثل هوش، شخصیت یا علایق تحلیل میکنه. البته که هیچوقت این نوع پردازش ها و تحلیل داده ها شخصیت حقیقی و 100 درصدی شما رو ارائه نمیدن اما دقت خوبی در تشخیص اینکه سبک بیانتون چطور هست و چه چیز هایی رو معمولا بیان میکنید، دارند.

درسته که در دنیا یک فرمول جهانی وجود نداره که بشه تحلیل دقیق و بی عیبی از کلمات نوشته شده یا بیان شده داشته باشیم، اما تحقیقات آکادمیکی نشون دادن که الگوهای خاصی رو میشه از بین اونها استخراج کرد و تحلیل کرد. مثلا استفاده از کلمات مثبت معمولا به ابعاد بیرونی و برونگرایی افراد ارتباط مستقیم دارن. اگر میخواهید اجتماعی و با اطمینان و اعتماد به نفس برخورد کنید، باید بیشتر از کلماتی که برآمده از احساسات بیرونی است استفاده کنید، مثل "سرگرم کننده و جذاب"، "هیجان انگیز"، "شگفت انگیز"، "بامزه" که کلماتی مثبت محسوب میشن. چرا که معمولا افرادی که تمایلات بدبینانه دارن و اطمینان و اعتماد به نفس کافی ندارن، از کلمات منفی مثل "نگرانی"، "استرس و اضطراب"، "ترس"، "ناامیدی" و از این قبیل کلمات استفاده میکنن. افرادی که باهوش هستن مثلا از کلمات پیچیده یا غیر معمول استفاده میکنن، مثل "روایت"، "ضرب المثل"، "بلاغت" و از این قبیل کلمات(به قول خودمان کلمات قلنبه سلنبه). مثلا نوع ادبیات آخر در ادبیات های کتابخانه ای و فرهیختگی استفاده میشه. یا مثلا بگذارید کمی جزئی تر و تخصصی تر بگوییم، یک سیاست مدار لیبرال یا سیاست مدار تندرو از ادبیاتی چون "من"، "برای من"، "خودم" و از این قبیل استفاده میکنه.

پست های شبکه های اجتماعی، به اشتراک گذاری و لایک!

هر پستی میتونه از دید تعداد در یک موضوع، کیفیت اون و محتواش تحلیل بشه. کاملا واضحه که این نوع تحلیل ها میتونه دقت بالایی رو در زمینه اعتقادی و باور ها، شخصیت و دید سیاسی و فرهنگی و مذهبی و رفتار های اجتماعی نشون بده. البته گزارش خاص و بارزی مبنی بر اینکه فلان شرکت از این روش برای تحلیل کارمندان یا افرادی که برای استخدام دعوت میشن، استفاده کرده باشه وجود نداره یا اینکه از این ابزار ها در ارزیابی کارمندان یک سازمان استفاده شده باشه، اما میشه تصور کرد که غیر علنی اینکار ها انجام میشه. کما اینکه اکثر دولت ها اینکار رو انجام میدن که خب نمونه بارز این تحلیل و ارزیابی انسان ها توسط NSA انجام میشه. در یکی از تحقیقات گسترده روانشناسی که اخیرا انجام شده، نشون میده که فعالیت های شبکه های اجتماعی ما یک معیار و ابزار دقیق برای شناخت عمیق شخصیتی و روانشناسانه ما هست.

برای همینه که استارتاپ های گسترده ای مثل Humantic یا Crystal Knows یا Receptiviti یا نمونه معروف و در دل بازار IBM Watson به مشتریانشون اجازه تحلیل و ترجمه اکانت های فیس بوک، توئیتر یا لینکداین کاربران و پست هاشون رو میده تا پروفایل کاملی از قوت ها و ضعف های شغلی اونها رو داشته باشن. وقتی دارید در شبکه های اجتماعی پستی ارسال میکنید یا نسبت به پست شخص دیگه ای واکنش نشون میدید، خودتون رو در آینده ای تصور کنید که همه فعالیت هاتون تحلیل شده در جلوی مدیرتون، همکارتون، دوستتون، سرمایه گذارتون یا شریکتون قرار داره. هر چه بیشتر از ترس حاصل از این تصور فاصله بگیرید و تلاش کنید تا برداشت و قضاوت بهتری رو برای افرادی که گفتم به ارمغان بیارید و از این موضوع فرار نکنید، هر ابزاری که در دادگاه میتونه بر علیهتون استفاده بشه رو شما میتونید قبل از اینکه دادگاهی باشه، به نفع خودتون به کار بگیرید و نگذارید این نوع ابزار ها ابزاری برای قضاوت غلط درباره شما باشن. وارن بافت میگوید که موفق ترین شرکت ها اونهایی هستن که مشتریان خودشون رو خوشحال میکنن، شما هم میتونید بر اساس همین اصل، به گونه ای در شبکه های اجتماعی عمل کنید که رضایت و خوشحالی مشتریان و افرادی که باهاشون در فضای مجازی برخورد دارید رو به ارمغان بیاره. اما یک خط قرمز رو هیچوقت رد نکنید، همواره صداقتتون رو حفظ کنید و نگذارید نفاق و دورویی در شما شکل بگیره، اگر لازمه که رفتاری از خودتون رو اصلاح کنید، خب اصلاحش کنید نه اینکه در ظاهر اون رو اصلاح شده نشون بدید.

دستکاری الگوریتم؟!?

آواتار های دیجیتال و پروفایل مجازی شما یک جزء مهم و فراگیر در برند شخصی و حرفه ایتون هستن
آواتار های دیجیتال و پروفایل مجازی شما یک جزء مهم و فراگیر در برند شخصی و حرفه ایتون هستن

در ساختن "خود" آنلاینتون، اول از همه تمام اقشاری که ممکنه نسبت به شما و پروفایل شخصیتیتون علاقه نشون بدن رو در نظر بگیرید. با توجه به شغل شما، نقشتون، جایگاهی که در سازمان یا تیمتون دارید، مخاطبانتون متفاوت خواهند بود، مشتریان بالقوه، کارمندانی که مستقیم و غیر مستقیم با شما در ارتباط هستن، سرمایه گذاران، تیم رقیب یا همکارتون، رسانه ها و خبرگزاری ها و روزنامه ها حتی، جنبش ها و حرکت های اجتماعی و مدنی، حتی مقامات دولتی و سازمانی یا قانون گذاران کشور.

قبل از اینکه به صورت جدی دست به کار بشید، برای خودتون هدف گذاری کنید، این قشر ها رو اولویت بندی کنید، میخواهید از هرکدوم چه میزان مخاطب داشته باشید، اونها چطور به پروفایل و برند شخصی شما دسترسی دارن و میتونن بشناسنتون، به چه اطلاعاتی "ممکنه" دسترسی داشته باشن یا به چه اطلاعاتی دسترسی نداشته باشن. ممکنه برای بعضی ها ایجاد یک پروفایل و شخصیت و برند مجازی، به قولی حضور در فضای مجازی، به عکس اکانتشون و پست کردن یک عکس یا ویدئو ساده خلاصه بشه، برای بعضی ها ممکنه پیچیده تر بشه و به برنامه ریزی دقیق و استراتژی عملکردی پیچیده تری نیاز داشته باشه.

این فرایند پیچیده تر هم میشه وقتی که آدم ها میوفتن وسط میدون جنگ و Arena برای مبارزه در راه رشد و پیشرفت برند شخصیشون، جایی که هوش های مصنوعی و ماشین ها هم در این میدون دخالت میکنن و موثر هستن. جالبه در یک تحقیقی که توسط دانشگاه کمبریج منتشر شده بود، نشون میداد که بعد از ارائه گزارشی که میگفت کسانی که پست های مربوط به سیب زمینی سرخ کرده رو در فیس بوک لایک میکردن، از IQ بالاتری نسبت به دیگران برخوردار هستن، لایک های سیب زمینی سرخ کرده بیشتر شد! چرا؟ چون کاربران و مردم تلاش میکردن تا خودشون رو در این قشر قرار بدن و به قولی الگوریتم رو گول بزنن و خودشون رو جزو IQ بالا های فیس بوک جا بزنن. البته که این الگوریتم اصلاح شد و این عبارت که در تحقیقات کمبریج اومده بود دیگه سندیتی نداشت اما این نشون داد که با توجه به همین تحقیق کمبریج، افرادی که تلاش کردن تا با این جریان همراه بشن و درواقع خودشون در در گروه باهوشان قرار بدن از هوش دیگه ای برخوردار بودن، EQ. همونطور که میبینید انگار هر فعالیتی قابل تحلیل هست.

برای اینکه گاهی اوقات استفاده از این نوع ارزیابی ها دقیق بشه، مردم یا سازمان ها و شرکت ها باید هنگامی که میخوان شما رو ارزیابی کنن، هم پروفایل شخصیتی شما رو در نظر بگیرن(اطلاعات درون فردی) هم پروفایل کسانی که باهاشون در ارتباط هستید یا به نوعی به شخصیت شما مربوط میشن(اطلاعات بین فردی). وقتی تعادل درستی بین این دو نوع تحلیل برقرار میشه، اونوقت ارزیابی و تحلیل درستی از شخصیت و برند شما هم شکل میگیره. (پس دایره ارتباطی شما هم مهمه به همون اندازه که حضور اجتماعی شخصیتون مهمه)

این جمله معروف که همیشه گفته میشه چه تا قبل از این که فعالیت ها حضوری بود و چه اکنون که همه چیز به سمت مجازی شدن داره میره، صادقه که:

هیچوقت فرصت دوباره ای برای برخورد اول و قضاوت اولی که درباره شما میشه، وجود نخواهد داشت.

و در عصر مجازی، فقط چند پیکسل روی صفحه نمایش، اولین برخورد و قضاوت رو شکل میده.

منبع: دانشگاه کسب و کار هاروارد، مقاله ای از روانشناس کسب و کار Ben Dattner و مشاور پرسنال برندینگ و روانشناس کسب و کار Tomas Chamorro-Premuzic با عنوان How to Curate Your Digital Persona

ترجمه: طاها معینی