هم کار کن هم یاد بگیر!

در مقاله قبلی با عنوان "چیزهای زیادی برای یادگیری هست اما زمان کمه!" به این موضوع اشاره کردم که چطور میشه با یک روش ساده زمانمون رو مدیریت کنیم و مهارت هایی که دوست داریم و پرکاربرد هست رو یاد بگیریم. اسمش رو هم گذاشتیم روش ماتریس 2 در 2.

وقتی که دارید برای روش ها و برنامه یادگیری و رشد امسالتون فکر میکنید و برنامه ریزی میکنید، حواستون باشه تو تله ای که همه توش میوفتن نیوفتید، قرار نیست مثل کلاس ها و واحد های دانشگاهیتون برنامه ریز کنید و مثل برنامه های دانشگاهی و آکادمیک عمل کنین. البته اکثر ما به صورت پیش فرض به روش های ساختارمند چارچوب دار و با نظارت مربی و استاد و عادت داریم. بهتره که در مقوله یادگیری، این روش یادگیری آکادمیک رو به عنوان مثلا دسرتون و اون طعم دهنده و چاشنی کارتون در نظر بگیرید نه به عنوان اصلی ترین و تنها روش یادگیریتون.

بگذارید بیشتر توضیح بدم روشن بشید منظورم چیه. هنگام یادگیری اگر تنها بر روش های مرسوم یادگیری و آکادمیک تکیه کنید سه خطر تهدیدتون میکنه. اولی اینه که اگر مثلا اون دوره آموزشی آزمون یا مصاحبه ورودی پذیرش داشته باشه و براساس اون بتونید در دوره پذیرفته بشید و این نوع دوره های آکادمیک رو بگذرونید، اگر قبول نشید دچار ناامیدی میشید. دومین خطری که ممکنه تهدیدتون کنه اینه که اگر در جایی همزمان مشغول کاری باشید حتما دو مقوله هزینه تحصیل و یادگیری و زمان لازم برای تحصیل براتون محدود کننده هستن و باعث افزایش حجم کار و تلنبار شدن فعالیت هاتون میشه و به نوعی شما رو کم کار جلوه میده و خب زمان کمی برای یادگیری در کنار کار نه همزمان با اون دارید. در آخر سومین خطری که تهدیدتون میکنه اینه که ممکنه حس خاصی رو در شما بوجود بیاره که پیشرفت، پذیرش و رشد و یادگیری شما در اون مبحث، درس یا مقوله وابسته به مدرس و یا شخص دیگری هست که این خودش حس وابستگی در شما ایجاد میکنه.

خب راه حل چیه؟ بهترین راهکار یادگیری که میتونه پیشرفت شغلی در عین رشد علمی شما رو تضمین کنه "یادگیری در هنگام کار" هست. در واقع مقصودم اینه که فعالیت هایی که انجام میدید رو ازشون به نوعی استفاده کنید تا مهارت های جدید رو یاد بگیرید. وقتی ذهنیتتون هنگام کار و یادگیری این باشه که خود کار رو عاملی برای یادگیری بدونید، برای مثال یک جلسه ساده تیمی هم میتونه فرصتی باشه برای یادگیری مهارت های اجتماعی و ارتباطی. چک کردن ایمیل های کاری در اول صبح میتونه روشی باشه برای یادگیری سیستم جدیدی از مدیریت و گزارش گیری سازمانی یا مثلا ارتباط و گفت و گوی عصرانه با یکی از مشتریانتون میتونه فرصتی باشه تا مهارت های ارائه کسب و کار و یا مهارت های بازاریابی و مشتری شناسی خودتون رو ارتقا بدید. خب بیاید مرتب شده تر و منظم تر به بحثمون ادامه بدیم، اینکه چطور میشه در حین کار یاد گرفت

ابتدا مهارتی که میخواهید یاد بگیرید را مشخص کنید

اگر بخاطر داشته باشید مفصلا درباره تعیین و تشخیص مهارت های لازم و کاربرد و زمان مورد نیاز آنها در مقاله ای با عنوان "چیزهای زیادی برای یادگیری هست اما زمان کمه!" اشاره کردم. سعی کنید هوشمندانه این انتخاب رو انجام بدید و مثلا مهارتی رو انتخاب کنید که برای سازمان و یا تیمتون ارزشمند هست. اگر در شرکت و تیم نسبتا سازمان یافته ای باشید، دپارتمان منابع انسانی شاید تو این زمینه بتونه بهتون کمک کنه که نردبان شغلی در سازمانتون به چه شکلی هست، چه مهارت ها و ویژگی هایی ارزشمنده و یا برای سازمان مهمه و اگر هم در تیم کوچکی فعالیت دارید میتونید با همفکری اعضای تیم این ویژگی ها و مهارت ها رو تعیین و تعریف کنید. یا اگر کار های بالا قابل انجام نیست از مدیر یا همکاران خودتون این سوال رو بپرسید و نظر اونها رو جویا بشید یا نظرشون رو درباره اینکه چه مهارت هایی باعث ارتقا و رشد "شما" می شود را به شما بگن. پیشنهاد من اینه که اگر در یادگیری و برنامه ریزی یک برنامه مدون یادگیری مهارتی ندارید، یک مهارت (دقیقا یک مهارت قابل تعریف و دارای حد و مرز) را انتخاب کنید و اساس کاری و فعالیتتون رو در یک بازه مشخص (مدت زمان لازم برای یادگیری اون مهارت) بر پایه اون بگذارید.

درباره مهارتی که تصمیم بر یادگیری اون دارید تحقیق و پژوهش کنید

در عصر کنونی شما میتونی هر نوع مقاله و مطلبی در هر وبلاگ و سایتی رو در دسترستون داشته باشید، البته اگر نخواهم به منبع و چشمه نامحدود یوتیوب اشاره کنم. خلاصه بگم، شما در نوک انگشتانتون دنیایی از مطالب و محتواهای کوتاه و بلند دارید. یک فولدر برای مهارتی که میخواهید یاد بگیرید درست کنید و تحقیقات و پژوهش هایی که انجام میدید رو با استفاده از دسته بندی های مختلف مدیریت کنید حالا یا قبل از اینکه به صورت جدی سراغ اون مهارت برید یا هنگام یادگیری. مثلا اگر دنبال ارتقای مهارت ارتباطی خودتون هستید، تحقیقاتتون میتونه این موضوع رو روشن کنه که هنر ارتباطات به بخش های مختلفی تقسیم میشه مثل مشخص کردن و روشن کردن ایده ها و مطالب، مکتوب کردن ایده ها و اطلاعات، ارتقای هنر گفت و گو و ارتباط شفاهی، ارتقای مهارت گوش دادن و شنوایی و یا زبان بدنتون. اگر میخواهید که از روش های قدیمی برنامه ریز و تحقیق و دسته بندی مطالب مثل تقویم جیبی یا رومیزی و دفتر یادداشت استفاده کنید یا از نرم افزار های تقویم و نوت برداری الکترونیکی، تلاش کنید همیشه روند یادگیری، تحقیقات و پژوهشتون رو منظم و برنامه ریزی شده مرتب کنید و دسته بندی کنید. این به شما کمک میکنه که از روند یادگیری خودتون یک دید کامل و جامع داشته باشید. مثلا فرض کنید در یادگیری مهارتی مثل ارتباط شفاهی با افراد، متوجه میشید که لازمه دو نوع مهارت دیگه که گفت و گو و صحبت کردن با استفاده از کلام و زبان بدن رو فرا بگیرید و در اون ماهر بشید.

برای پیشرفت خودتون هدف گذاری کنید

وقتی جزئیات و بخش های مهارتی که میخواهید یاد بگیرید رو دسته بندی کردید و شناخت درستی ازش پیدا کردید، یک بخش رو انتخاب کنید و باز در اون ریز بشید و به مهارت های کوچک تر تقسیمش کنید. مثلا در هنگام یادگیری مهارت گفت و گو متوجه میشید که شما به خوبی میتونید ایده هاتون رو روی کاغذ بیارید و ساختارمند فکر کنید ولی نمیتونید به درستی ایدتون رو مطرح کنید و به زبون بیارید، چرا چون شخصیت ساکت و خجالتی دارید. در ابتدای راه هدف گذاری کنید تا هنگام طی کردن مسیر یادگیری بدویند چه قدم هایی رو با چه ترتیبی باید بردارید. مثلا باز در مقوله مهارت گفت و گو برای خودتون هدف گذاری میکنید که بتونید در یک جلسه همه رو حول موضوع مورد نظرتون به بحث و گفت و گو وادار کنید، اولین قدم اینه که در جلسه بعدی که در پیش دارید، سعی کنید حداقل از یک نفر میان صحبتتون نظر بپرسید. کم کم قدم های بعدی و این روند رو با حوصله پیش برید. نتیجه اینه که شما با برداشتن هر قدم از مسیری که دارید طی میکنید احساس خرسندی و موفقیت میکنید و البته که مسیر هر چه بیشتر براتون روشن تر میشه. اصلا بیاید یه کاری بکنیم، برای خودمون برگه تقلب درست کنیم و توش هدف ها و قدم های رسیدن به هدفمون رو بنویسیم و همیشه چکش کنیم و ببینیم کدوم قدم رو برداشتیم و با هدف چقدر فاصله داریم.

از هم تیمی یا همکارت بخواه که نقدت کنه تا دید درستی از مسیری که داری طی میکنی پیدا کنی

درگیر کردن هم تیمی و همکارت در مسیر یادگیریت میتونه به یادگیریت سرعت ببخشه. به همکارت بگو که داری روی چی فکر میکنی و ازش مشورت بگیر، بخواه نقدت کنه یا نصیحتت کنه. حتی میتونید ازش بخواهید که اهدافی که اون از دیدش میتونید دنبال کنید رو بهتون بگه و شما رو زیر نظر بگیره و بهتون بازخورد بده. لازم نیست اینکار رو رسمی بکنید یا خیلی سنگین برخورد کنید، یه بازخورد کوچیک و دوستانه هم براتون مفیده. باز در مثال هنر گفت و گو ارتباطات، فرض کنید در جلسه بعدی تیمتون که در جلسه شرکت کردید از هم تیمی هاتون بخواهید که چون دارید روی مهارت خلاصه کردن اطلاعات و ارائه سریع اونها در جلسات تمرین میکنید و یاد میگیرید، شما رو زیر نظر بگیرند و به حرفا و عملکردتون با تمرکز بر این مهارت توجه کنن و بهتون بازخورد بدن. این به شما کمک میکنه تا در اولین لحظه ای که جلسه تموم میشه دیگران بهتون نظراتشون رو بگن (مردم نقد کردن رو دوست دارن). تلاش کنید این نوع گفت و گو ها رو طولانی تر و عمیق تر کنید چرا که با عمیق تر شدن و مفصل تر شدن این نوع گفت و گو ها بازخورد های دقیق تر و کامل تری هم دریافت میکنید. در این زمینه اگر علاقه دارید بیشتر مطالعه کنید مقاله ای که در زمینه نقد کردن و نقد شدن و بازخورد نوشتم رو میتونید مطالعه کنید.

وقتی که به هدف اولتون رسیدید برید سراغ هدف بعدیتون برای یادگیری. همه اهداف رو به ترتیب و دونه دونه پیش برید تا مهارت جامعی که از این اهداف تشکیل شده بوده رو توش ماهر بشید. بعد برید سراغ مهارت جامع بعدی و این فرآیند رو تکرار کنید. مثلا تنها برای مهارت ارتباطات و رابطه اجتماعی و گفت و گو میتونید حتی یکسال وقت صرف کنید (شایدم یک عمر?) تا همچین مهارتی رو از سیر تا پیازش رو یاد بگیرید و در اون ماهر بشید. اگر کارمند هستید سعی کنید از یادگیری ها و اهدافی که برای خودتون تعیین کردید و یا بهش رسیدید با مدیرتون صحبت کنید، اینکار کمک میکنه که اگر مدیرتون به فکر شما یا تیمتون هست بهتون در این مسیر کمک کنه و حمایتتون کنه.

وقتی که از فضا ها و شرایط موجود، فعالیت های کاری عادی و روزمرتون و شغلتون به عنوان نردبان یادگیریتون، محلی برای آموختن مهارت های مختلف استفاده میکنید، کاملا روی روند و مسیر پیشرفت و همینطور مطالبی که یاد میگیرید کنترل دارید. در این روش شما دیگه با تقویمی که در حال انفجاره و در اون کارهاتون در کنار مطالب کلاس ها و آکادمی هایی که در اونها در حال تحصیل میکنید، قرار داره مواجه نمیشید. مجبور نمیشید بین یادگیری یا کار یکیش رو انتخاب کنید (اتفاقی که اکثر ما شاید باهاش مواجه شده باشیم)، اعتبار و تعهد کاریتون زیر سوال نمیره که چرا روی یک کار جانبی مثل تحصیل یا یادگیری به عنوان یک فعالیت مجزا وقت و زمان و انرژی میگذارید. در واقع خودتون رو با یک رژیم غذایی مناسب در یادگیری، تغذیه میکند.

خب بعد از تعریف این روش ها و راهکار ها، حالا شاید در کنار غذای اصلی که یادگیری در حین کار هست، بتونید دسری هم بخورید که میشه تحصیل و یادگیری به صورت مجزا. منظورم اینه بعد از اینکه تا جاای که ممکن بود از منابع رایگان و در دسترس استفاده کردید و ابعاد مختلف مهارت مد نظرتون رو پیگیری کردید و مهارت های جدیدی کسب کردید و سخت ترین کار ممکن یعنی دریافت بازخورد از دیگران و اعمال پیشنهادات آنها در فرآیند یادگیریتان را پشت سر گذاشتید، به قولی سیر شدید، حالا میتونید سراغ دسری که سر میزه برید و خب در دوره های رسمی و آکادمیک شرکت کنید یا تحصیلی مجزا از کارتون رو پیش بگیرید. حالا اگر هم در یک دوره آکادمیک یا رسمی (که معمولا هم رایگان نیستن) شرکت کنید جایگاه و پیش زمینه خوبی در اون مهارت دارید و میتونید از دانشی که در بخش اصلی یادگیریتون فرا گرفتید استفاده کنید، همون دانشی که در حین کار کسبش کردید.

در آخر هم پیشنهاد میکنم و هم تاکید میکنم به عنوان مکمل این مقاله برای اینکه برنامه ریزی دقیق و درستی روی یادگیری مهارت مد نظرتون داشته باشید مقاله ای که در زمینه مدیریت زمان و اولویت بندی مهارت ها نوشتم رو مطالعه کنید.

منبع: دانشگاه کسب و کار هاروارد، مقاله ای از روانشناس و مشاور ارشد راه حل های تیمی LHH Knightsbridge و سخنران شاخص روانشناسی و ارتباطات اجتماعی، Liane Davey با عنوان You Can Learn and Get Work Done at the Same Time

ترجمه: طاها معینی