چطور وقتی که حال کار کردن نداریم?، دست به کار بشیم؟

یه پروژه ای هست که روی دستمون مونده، همونی که موعد تحویلش داره همینطور نزدیک و نزدیک تر میشه و کارفرمایی که پشت سر هم زنگ میزنه و شما باید جوابش رو بدید، همونی که پشت تلفن کاری بلد نیست جز گلایه و شکایت و تمام وقت با ارزشمون رو هدر میده... راستی، قرار نبود امسال برم باشگاه یا استخر که ورزش کنم و بدنم روی فرم بیاد؟

تصورش شیرینه که چطور میشه عذاب وجدان، استرس و ناامیدی که الان داریم رو نداشته باشیم، درسته؟ اما لازمه این رضایت و آرامش این هست که خودمون رو مجبور کنیم که کارهایی که دوست نداریم ولی مجبور به انجامشون هستیم رو به موقع انجام بدیم. چقدر میتونیم مفید و راضی باشیم اگر اینکار رو قبل تر میکردیم؟ اما همیشه وقتی به انتهای پروژه، درس، شب قبل امتحان و ... میرسیم به این مسائل فکر میکنیم و فردای آن روز، روز از نو و روزی از نو و باز هم انجام ندادن و باز هم رسیدن به موعد و ...

خبر خوب(یا شاید خیلی خیلی خوب) اینه که اگر استراتژی درستی داشته باشیم لازم نیست خیلی چیز ها رو کنار بگذاریم. انتخاب استراتژی مناسب به این بستگی داره که دلیل اصلی معطلی و کار نکردنتون چیه؟:

دلیل #1 کاری رو ترک کردید و رها کردید که میترسید خرابش کنید

راه حل: تمرکز بر پیشگیری از خرابی، نه پاک کردن صورت مسئله

ترس از برآورده نکردن انتظارات
ترس از برآورده نکردن انتظارات

دو نوع دید میشه درباره یک کار یا تسک داشت. یک نوع دید اینه که با خودتون بگید "اگر من این پروژه رو موفقیت آمیز تمومش کنم، مدیر و همکارام رو تحت تاثیر قرار میدم یا اگر به درستی کار کنم(منظم) وجهه خوبی پیدا میکنم.در واقع تلاش کنید تا کاری رو که باید انجام بدید بهتر از حالت معمولتون انجامش بدید و به دید یک پله برای بالاتر رفتن بهش نگاه کنید. روانشناس ها به این نوع دید میگن تمرکز بر ارتقا و پیشرفت. تحقیقات نشون داده اگر همچین دیدی داشته باشید(به دنبال تمجید و تعریف دیگران یا بهتر دیده شدن هستید) این دید میتونه شما رو برای رسیدن به ایده آل ها و بهتر شدن مصمم تر کنه و باعث میشه در مسیر انجام کار ها مستحکم تر پیش برید. دید انگیزشی و جالبی هست، درسته؟ اما اگر شما جزو اون دسته از افراد هستید که میترسید کاری که بهتون سپرده شده رو خراب کنید، خب این نوع تمرکز مناسب شما نیست! نگرانی، استرس و شک، چیز هایی هستن که تشنگی به حس تمجید شدن توسط دیگران رو بی اثر میکنن و اگر تمرکزتون بر روی این نوع دید باشه، خب تقریبا دست به هیچ کار نمیزنید. انتظار تمجید دارید، دوست دارید موفق باشید و دیگران ازتون تعریف کنن ولی خب میترسید خراب کنید و برعکس انتظارتون پیش بره.

در واقع شما به دیدی نیاز دارید که با شک و استرس بی اثر نشه و اون اثر انگیزشی خودش رو از دست نده، چیزی که کمک کنه در رودخانه خروشان، خلاف جریان آب پارو بزنید. تمرکز بر پیشگیری رو سرلوحه کارتون بگذارید. بجای اینکه تمرکزتون رو روی این بگذارید که در انتهای کار تعریف دیگران رو بشنوید یا کاری رو بهتر از معمول انجام بدید(وقتی انجام معمولی کار خودش سخته!)، تلاش میکنید تا با این دید کار رو جلو ببرید که از ضرر های انجام نشدنش جلوگیری کنید. انجام "موفق" یک پروژه چیزی هست که قطعا جلوی عصبانیت رئیستون رو میگیره یا از ناامید شدن از شما جلوگیری میکنه. در واقع بجای اینکه تمرکزتون بر این باشه که رئیستون از اینکه کار رو بهتر از انتظارش انجام دادید، ازتون تعریف کنه، تمرکزتون رو بر این میگذارید که تنها کار به نحوی انجام بشه که حداقل رئیستون از دستتون عصبانی نشه! تحقیقاتی که در کتاب Focus نوشته Heidi Grant هست که حاصل دهه ها تحقیق و بررسی هست، نشون داده که انگیزه پیشگیری در برابر انگیزه تشویق و تعریف، با استرس بیشتر و بیشتر میشه چرا که همیشه ترس از این وجود داره که کار "فقط" انجام بشه و انجام شدن بهتر از انجام نشدنه. وقتی که تمرکزتون بر این باشه که ضرر کمتری بدید(بجای سود بیشتر) سریعتر اقدام میکنید، دست به کار میشید و تلاش میکنید کار رو انجام بدید تا از مخمصه دور بشید.

شاید در ظاهر واضحات رو گفته باشم و بیانش به ظاهر خنده دار باشه اما اگر ساختار ذهنیتون بر پایه تمجید و تعریف باشه، هیچ راه بهتری از روش بالا برای جلوگیری از استرس و ترس خراب کردن وجود نداره. راهی که آدم در اون بجای ترس از بد انجام شدن کار، از عواقب انجام نشدن کار میترسه. بترسید، آره بترسید که اگر کار رو انجام ندید چه اتفاقاتی میوفته، عواقب انجام نشدن کار رو بگذارید جلو عواقب "عالی" انجام نشدن کار، کدوم ضرر بیشتری داره...

دلیل #2 کاری رو رها کردید و انجام ندید چون صادقانه "حالش" رو ندارید

راه حل: مثل Spock در فیلم Star Trek باشید، سنگدل و بی احساس! "احساسات آدم جلوی پیشرفتش رو میگیره!"

شخصیت Spock در فیلم Star Trek
شخصیت Spock در فیلم Star Trek

در کتاب پادزهر: خوشبختی افرادی که نمیتونن مثبت اندیش باشن، نویسنده کتاب Oliver Burkeman به این موضوع اشاره کرده که وقت هایی که میگیم: "نمیتونم صبح زود از رخت خوابم بلند بشم" یا "دلم نمیره ورزش کنم" چیزی که واقعا منظورمونه اینه که نمیتونیم براساس احساساتمون کاری که میگیم رو انجام بدیم، "حِسِّش رو نداریم!". چون حقیقتا کسی که شما رو به تختتون نبسته که نتونید صبح ها زود پاشید یا ناقص و بیمار نیستید که نتونید ورزش کنید یا کسی دم در باشگاه نیست که از ورودتون جلوگیری کنه. در واقع به صورت فیزیکی مانعی برای انجام این موارد نداریم، ما فقط حِسِّش رو نداریم. خب Burkeman میگه:

کی گفته که باید تا موقعی که حس انجامش بیاد صبر کنید تا کاری رو انجام بدید؟ خب اگر هیچوقت حس انجامش نیومد چیکار میکنید؟

یک دقیقه واقعا به این موضوع فکر کنید، چون واقعا مهمه. ما خیلی مواقع در مسیر زندگیمون به این موضوع فکر میکنیم و مطابق اون عمل میکنیم بدون اینکه خودمون متوجه باشیم، اینکه باید حتما تحریک بشیم به انجام کاری و حس انجامش رو داشته باشیم تا دست به کار بشیم. نمیدونم چرا به این موضوع باور داریم و طبق اون عمل میکنیم، 100 درصد این موضوع بی معنیه! بله، بعضی وقت ها باید به خودتون اجبار کنید حتی اگر حس انجامش رو ندارید. باید حتی اگر حس پایان پروژه رو ندارید، تمومش کنید، برای اینکه زود نمیرید و سالم باشید باید، دقت کنید باید غذا بخورید و ورزش کنید حتی اگر حس انجامش نباشه، یا صبح ها زودتر پاشید که وقت بیشتری برای انجام کارها داشته باشید. خیلی وقت ها لازم نیست حس انجامش رو داشته باشید!

کی گفته که باید تا موقعی که حس انجامش بیاد صبر کنید تا کاری رو انجام بدید؟
کی گفته که باید تا موقعی که حس انجامش بیاد صبر کنید تا کاری رو انجام بدید؟

در واقع، همونطور که Burkeman هم اشاره کرده، بسیاری از هنرمندان، نویسندگان، مخترعان و سرشناسان تاریخ، دست به انجام کارهایی زدن یا برنامه روزمره زندگیشون جوری بوده که گاهی مجبور بودن خلاف این حس رفتار کنن و بخشی از روزشون رو، شاید ساعت ها روی کاری وقت بگذارن که باید انجام میشده ولی حس انجامش نبوده. حتی گاهی انگیزشون رو از دست دادن(یا حتی برخی مواقع عذاب میکشیدن!) اما کاری که لازم بوده رو انجام میدادن. Burkeman همینطور سخن مشهور هنرمند سرشناس، Chuck Close، رو یادآور میشه که:

داشتن انگیزه و حس انجام کار ها برای آماتور ها و تازه کار هاست! ما حرفه ای ها کارمون رو میکنیم بدون اینکه بخوایم درباره این حس که گاهی حتی برای خودمون هم بی معنیه توجه کنیم.

خب پس اگر نشستید و کارتون رو ول کردید به امان خدا، بخاطر اینکه حال انجامش رو نداشتید یا به قول خودمون "دلتون به کار نمیرفت" یادتون بیاد که برای انجام کارهاتون و رسیدن به اهدافتون قرار نیست حِسِّش رو داشته باشید چون در واقع چیزی نیست که جلوتونو گرفته باشه!

دلیل #3 کاری رو ترک کردید چون سخت بوده، خسته کننده بوده یا لذت بخش نبوده

راه حل: از برنامه ریزی اگر-نتیجه استفاده کنید.

از برنامه ریزی اگر-نتیجه استفاده کنید.
از برنامه ریزی اگر-نتیجه استفاده کنید.

اکثر اوقات میخوایم مشکلی رو حل کنیم فکر میکنیم راه حلش اراده محکمه. "دفعه بعدی کار رو زودتر شروع میکنم که فشار روم کمتر باشه" در واقع اگر واقعا همچین اراده ای داشتیم از همون ابتدا کار رو عقب نمی انداختیم. تحقیقات نشون داده که مردم به صورت روزمره توانایی خودشون در زمینه خودکنترلی دست کم یا نادیده میگیرن و بیش از حد به توانایی که از میزان و قدرتش آگاهی ندارن اعتماد میکنن.

به خودتون یه لطفی بکنید، بپذیرید که قدرت خودکنترلی شما محدوده، اراده یک توانایی نامحدود نیست! در واقع اکثر مواقع اراده محض نمیتونه به شما کمک کنه که یک کار سخت، خسته کننده یا حتی افتضاح رو انجام بدید. بجای اراده محض و تکیه بر اراده به تنهایی، از روش اگر-نتیجه استفاده کنید تا کارهاتون رو انجام بدید.

اگر-نتیجه تکنیکی نیست که فقط قدم به قدم انجام کاری رو براتون روشن کنه، بلکه روشیه برای اینکه مشخص کنید هر کار رو کی و کجا انجامش بدید.

اگر ساعت 2 بعد از ظهره، من باید کاری که دارم انجام میدم رو متوقف کنم و به آماده کردن گزارشاتی که باید به جان بدم، رسیدگی کنم
اگر رئیسم در جلسمون درباره درخواستم برای ارتقا شغلی و افزایش حقوق چیزی نگفت، دوباره موضوع رو در جلسه مطرح میکنم قبل از اینکه جلسه تموم بشه
اگر-نتیجه تکنیکی هست که میگه دقیقا چه کاری رو، کی و کجا باید انجام بدی!
اگر-نتیجه تکنیکی هست که میگه دقیقا چه کاری رو، کی و کجا باید انجام بدی!

با برنامه ریزی دقیق اینکه دقیقا چه کاری رو کی و کجا باید انجام بدید، هر وقت زمان و شرایط اون کار پیش بیاد، دیگه مشکل و تاخیری رخ نخواهد داد. به خودتون نگید: "واقعا لازمه الان انجامش بدم؟" یا "میتونم بعدا انجامش بدم؟" یا "الان میتونم یه کار دیگه جای اینکار انجام بدم، تا ببینم بعد چی میشه". این جملات موقعی تو ذهنتون میگردن که حس میکنین، میتونین، تنها به ارادتون برای انجام اون کار در آینده تکیه کنید، اما نمیتونید! نگذارید جملات وسوسه انگیز بالا مانع از عمل به برنامه اگر-نتیجه ای که برای خودتون دارید، بشه. با برنامه دقیق اگر-نتیجه و عمل دقیق به اون، میتونید مطمئن باشید تصمیم درست رو قبل از اینکه با بحران مواجه بشید، گرفتید و از وقوع یک بحران جلوگیری کردید. صادقانه بگم در تحقیقاتی که روینتایج 200 مورد آزمایش گسترده انجام شده، برنامه ریزی اگر-نتیجه باعث رشد 200 تا 300 درصدی میانگین دستیابی به اهداف شده!

ساده بگم، من متوجه شدم سه استراتژی ای که بهتون ارائه کردم، تفکر درباره عواقب انجام نشدن کار در برابر خوب انجام نشدنش، در نظر نگرفتن احساسات و سنگدل بودن یا همون بی توجهی به حس، و برنامه ریزی دقیق و جزئی، موثر هستن و مثل جملاتی چون "از احساساتت پیروی کن!" یا "مثبت اندیش باش!" نصیحت های فضایی و خنده داری نیستن. تستشون کنید، نتیجه رو با من و دیگر خوانندگان این متن به اشتراک بگذارید.

منبع: دانشگاه کسب و کار هاروارد، مقاله ای از روانشناس و نویسنده علوم اجتماعی، Dr. Heidi Grant با عنوان How to Make Yourself Work When You Just Don’t Want To

ترجمه: طاها معینی