و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
خدایا به ما صبر بده
شهید محمد رضا اسدی
در حین پیگیری مصدومان شیمیایی عملیات خیبر، ویدئویی به زبان انگلیسی از یک شبکه خارجی از طریق ایرانیان مقیم لندن به دستم رسید که مروری بر جنگ شیمیایی عراق داشت. خبرنگاری وارد بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان دانشگاهی شهر آپسالا در سوئد میشود و مصاحبه کوتاهی با محمدرضا اسدی میکند، وی دوشنبه 8/12/1362 در منطقه جفیر مصدوم میشود. مصدوم شیمیایی دیگری به همراه اسدی در همان بیمارستان بستری میشود که متأسفانه پس از یک روز به شهادت میرسد. اسدی که 20 ساله است و یک نوزاد یکماهه دارد، کلامش را اینچنین با آیه قرآن آغاز میکند:
«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین.»
حدود ساعت 7 صبح بود و مشغول ورزش بودیم که ده فروند جنگنده میگ عراقی مقر ما را مورد حمله قراردادند. هواپیماها از ارتفاع پایین پرواز میکردند و میتوانستیم بمبهای آنها را ببینیم. پس از انفجار، گاز نارنجیرنگی اطراف ما را گرفت. ما یک گروه سیصدنفری بودیم و تقریباًهمه ما به اهواز جهت درمان منتقل شدیم. آنجا مملو از مصدومان شیمیایی بود. من دچار سوختگی سروصورت و دستها و نواحی تناسلی شدم. بعضی رزمندگان مانند من دچار سوختگی و تاول و برخی نابینا شدند. سپس از اهواز به تهران منتقل شدم. به خواست خدا پس از بهبودی به جبهه بازخواهم گشت.
با وجود صدمات شدید شیمیایی اسدی، یک سال بعد در حین شکار تانک های دشمن در عملیات بدر به شهادت رسید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مَکر خداوند
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب نشانی- یادداشت های دانشجوی پزشکی، ورودی 1354
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابوت من را خالی به مردم بدهید تا اذیت نشوند!