یه برنامه نویس عاشق یادگیری.
مدیرمحصول خوب / مدیرمحصول بد
سلام به همه دوستان.
من نه مدیر محصول هستم نه زیاد در موردش مطلب خوندم و مطلبی که قراره بخونین فقط قسمتی از یک فصل کتاب سختی کارهای سخت (به انگلیسی: The Hard Thing About Hard Things) هستش. عنوان فصل هم "مواظب افراد، محصولات و منفعتت باش; به همین ترتیب" هستش. کتاب فوق العادهای هست زیاد نمیخوام در مورد خود کتاب بنویسم کافیه یه سرچ کوچولو بکنین. انتشارات آریانا قلم ترجمه روانی کرده برای این کتاب. حتما بگیرین بخونین.
خب بریم سر تعریفی که بن هاروویتز برای مدیرمحصول کرده با این پیش نوشته که چرا اصلا خواسته تعریفی از مدیر محصول خوب و بد داشته باشه.
از این به بعد متن دقیق خود کتاب هستش که نقل میشه.
وقتی در نت اسکیپ گروه مدیریت محصولات سرور را اداره میکردم، از اینکه هریک از اعضای تیمی که به من سپرده شده بود درک متفاوتی از کارشان داشتند خیلی احساس سرخورردگی کردم بالاخره، حسی در درونم گفت که هیچکس در این صنعت شغل مدیر محصول را تعریف نکرده است. آنچه در ادامه میآید تلاش من برای انجام این کار و پایین آوردن فشار خونم بود.
مدیرمحصول خوب / مدیرمحصول بد
- مدیرمحصول خوب شناخت خوبی از بازار، محصول، خط محصول و رقبا دارد و بر پایهای قوی از دانش و اطمینان عمل میکند. مدیرمحصول خوب، مدیر عامل محصولش است. مدیرمحصول خوب مسئولیت را تمام و کمال میپذیرد و موفقیت خودش را براساس موفقیت محصولش میسنجد.
- مدیر محصول خوب مسئول ارائه محصول مناسب در زمان مناسب و تمام الزامات تحقق این امر است. مدیرمحصول خوب شرایطی را که در آن کار میکند (شرکت، جذب درآمد، رقبا و غیره) میشناسد و مسئولیت طراحی و اجرای برنامه پیروزی را بر عهده میگیرد(عذر و بهانه نمیآورد).
- مدیرمحصول بد تا دلت بخواهد عذر و بهانه دارد. سرمایه گذاری کافی نبود، مدیر مهندسی کودن است، در مایکروسافت ده برابر تعداد مهندسهای ما روی این محصول کار میکنند، سرم خیلی شلوغ است، به اندازه کافی راهنمایی نمیشوم. مدیر عامل شرکت چنین بهانههایی نمیآورد، پس مدیرعامل محصول نیز نباید این کار را بکند.
- مدیرمحصول خوب همه وقتش را صرف سروکله زدن با سازمان های مختلفی نمیکند که باید باهم کار کنند تا محصول مناسب در زمان مناسب ارائه شود. او تمامِ وقت تیم محصول را نمیگیرد، وظایف گوناگون را مدیریت پروژهای نمیکند و قفل بازکن مهندس ها نیست. او جزئی از تیم محصول نیست، بلکه تیم محصول را مدیریت میکند. تیمهای مهندسی به مدیرمحصول خوب به عنوان یک «ابزار بازاریابی» نگاه نمیکنند. مدیرمحصول خوب، باید همتای مدیر مهندسی در بازاریابی باشد.
- مدیرمحصول خوب اهداف را با سرعت و دقت تعریف میکند، «چیستی» (و نه «چگونگی») و مسیر رسیدن به این چیستی را مدیریت میکند. مدیرمحصول بد وقتی از خودش راضی است که «چگونگی» کار را تعیین کند. مدیرمحصول خوب ارتباطات نوشتاری و کلامی سریع دقیقی با بخش مهندسی برقرار میکند. مدیرمحصول خوب جهت دهی غیررسمی نمیکند، بلکه صرفا اطلاعات را به صورت غیررسمی جمعآوری میکند.
- مدیرمحصول خوب تضمین ایجاد میکند، سوالات متداول را پاسخ میدهد و ارائهها و گزارشهایی تهیه میکند که برای فروشندگان، کارکنان بازاریابی و مدیریان اجرایی کاربرد اهرمی دارند. مدیرمحصول بد از اینکه همه روزش را زیر هجمه سوالات نیروهای فروش گذرانده گله میکند. مدیرمحصول خوب نقصهای جدی محصول را پیشبینی میکند و راهحل های عملی برای آن میسازد. مدیرمحصول بد همه روز در حال آب ریختن روی آتش است.
- مدیرمحصول خوب در مواجهه با موضوعات مهم رویکردی نوشتاری در پیش میگیرد، موضوعاتی از جمله فشنگ های نقرهای رقابتی، انتخاب های دشوار مربوط به طراحی، تصمیمات سخت مربوط به محصول و حمله به بازارها یا عقب نشینی از آنها. مدیرمحصول بد نظرتاش را شفاهی بیان میکند و زانوی غم بغل میگیرد که «دست های پشت پرده» اجازه نمیدهند کار انجام شود. وقتی هم که شکست خورد، مدعی میشود که چنین روزی را میدیده است.
- مدیرمحصول خوب تمرکز تیم را معطوف به درآمد و مشتریان میکند. مدیرمحصول بد تیم را روی تعداد قابلیتهایی که رقبا مشغول ساختن آناند، متمرکز میکند. مدیرمحصول خوب محصولات خوبی را تعریف میکند که با تلاش زیاد قابل ساهتن هستند. مدیرمحصول بد محصولات خوبی را تعریف میکند که امکان ساخت آنها وجود ندارد یا اینکه اجازه میدهد مهندسان هرچیزی که خودشان میخواهند، بسازند (یعنی سختترین مسئله را حل کنند).
- مدیرمحصول خوب در طول دوره طراحی محصول به ارائه ارزش برتر به بازار فکر میکند و در طول مرحله ورود به بازار به فکر دستیابی به سهم بازار و تحقق اهداف درآمدی است. مدیرمحصول بد فرق ارائه ارزش، همپایی با قابلیت های رقبا، قیمت گذاری و همه گیری را به خوبی درک نمیکند. مدیرمحصول خوب مشکلات را تجزیه میکند. مدیر محصول بد همه مسائل را باهم ترکیب میکند.
- مدیرمحصول خوب راجب داستانی که میخواهد در رسانه ها نوشته شود فکر میکند. مدیرمحصول بد راجع به بیان تمامی قابلیت ها و ارائه بیشترین دقت فنی در پاسخ به رسانهها فکر میکند. مدیرمحصول خوب از رسانهها سوال میکند. مدیرمحصول بد به همه سوالات رسانهها پاسخ میدهد. مدیرمحصول خوب فرض میکند که اعضای رسانهها و جامعه تحلیلگران واقعا باهوش هستند. مدیرمحصول بد میپندارند خبرنگاران و تحلیلگران کودن هستند زیرا زیرا ظرافتهای فناوری خاصش را درک نمیکنند.
- مدیرمحصول خوب در ایجاد شفافیت از آن طرف بام میافتد. مدیرمحصول بد حتی بدیهیات را هم توضیح نمیدهد. مدیرمحصول خوب کارش و موفقیتش را تعریف میکند. مدیرمحصول بد همواره به دنبال کسی است که کارش را تعیین کند.
- مدیرمحصول خوب هر هفته سروقت گزارش وضعیتش را ارسال میکند، زیرا منظم و منضبط است. مدیرمحصول بد فراموش میکند گزارش وضعیتش را به موقع ارسال کند، زیرا ارزشی برای نظم و انضباط قائل نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
راه و روش کسب درآمد در خانه
مطلبی دیگر از این انتشارات
شفافیت در اکوسیستم استارتاپی ایران برای اولین بار!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
از استوری، لایو و تلویزیون اینستاگرام نهایت بهره را ببریم