چرا به دانشگاه رفتم(تا حدودی طنز)+ویدیو
در واقع دلایل زیادی برای رفتن یه آدم به دانشگاه وجود داره که از اون جمله میشه به دلایل کلیشهای مثل کسب علم و دانش، راه یابی به صنعت، فعالیتهای فرهنگی-هنری، دختربازی و ... اشاره کرد (خدایا از همشون بیزارم. الان که به یادشون افتادم داره عقم میگیره)
خب بگذریم، من دلایل زیادی برای رفتن به دانشگاه داشتم و مهمترین اونها «خواب آسوده و راحت» بود. شاید کمی عجیب به نظر بیاد؛
من از درس و دانشگاه و یکجانشینی و کلاً انجام کارهای بیهوده متنفرم. اما با این وجود بدجوری برای رفتن به دانشگاه تلاش میکردم. گویی خداوند شخصاً بهم نظر کرده و مستقیم بهم دستور داده باشه که: «بخوان»
ولی واقعیتش اینه که «تحصیل علم» برام مهم نبود؛ من پدر مستبدی داشتم و مجبور بودم همیشه رأس ساعت 7 صبح از خواب بیدار شم(امروز به همین ویژگیِ پدر گرامی بسنده میکنم ولی در قسمتهای بعد، شما رو با زوایای پنهان شخصیتی اون بزرگوار بیشتر آشنا خواهم کرد) و این قضیه به شدت برام سخت بود.
این بهترین راه برای آزادی من بود که دانشگاه قبول شم، از شهر خودمون دور باشم و بتونم تا دلم میخواد بخوابم.
میدونید از نظر من، «خواب» شیرینترین لذت دنیویه. و امان از کسایی که این لذت رو از آدم دریغ میکنند.
خلاصه که به بهانهی همین قضیهی به این سادگی ما پامون به دانشگاه باز شد اما روحم هم خبر نداشت که این قدم چه اتفاقات عجیب و غیرمترقبهای رو برام رقم خواهد زد؛ به قول حضرت حافظ:
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کجا همی روی ای دل به این شتاب کجا
(که البته به این اتفاقهایی که اشاره کردم هم در داستانهای بعد خواهم پرداخت)
ما رفتیم دانشگاه و با مقوله ی جالب و دردناکی به عنوان «امتحان» آشنا شدیم. و امتحان است و لذت درس خوندن لحظههای آخر و خلاصه ماجرای «شب امتحان»
یادش بخیر یه دوستی داشتم که رفیق گرمابه و گلستان هم بودیم، از سر کلاس تا شستن لباس و غیره و غیره همه چیزمون با هم میگذشت. این دوستم پسر بسیار باهوشی بود و به واقع، مفهوم ِ«انجام درست و بهینهی کار در زمانهای بحرانی» رو معنی میکرد. و اصولاً در زمینههای علمی، خودم رو به روی این دوست عزیز "دایورت" میکردم به این ترتیب که هر کاری اون میکرد ازش پیروی میکردم مثلاً میگفت از اینجاها سوال نمیاد، منم نمیخوندم، میگفت امروز تا اینجا بخونیم کافیه، منم تا همون جا میخوندم، میگفت بقیه شو فردا صبح بیدار شیم بخونیم، که تو این زمینه به طرز عجیبی مشعوف میشدم و با پیشنهادش اعلام موافقت میکردم.
و نکتهی جالب همینجاست که وقتی از خواب بیدار میشدم و میدیدم اون هنوز خوابه، بدون اینکه صداشو در بیارم به ادامهی خواب میپرداختم.
و برسیم به قسمت جالب قضیه:
خب بالتبع با توجه به اینکه کل ترم چیز زیادی از خزعبلات علمی حالیمون نشده بود و شبهای گذشته رو هم که به چال کردن شلغم زیر خاک مشغول بودیم؛ پس فقط یک شب رو فرصت داشتیم که درس بخونیم و اون هم شب قبل امتحان بود.
تا اینجاش رو گمون میکنم با اکثر ابناءِ بشر حس مشترکی رو تجربه کردهایم.
اما این بخش قضیه برای من و دوستم واقعاً منحصر به فرد بود. اونم اینکه این شب به یاد موندنی رو با نوشیدن قهوه لذتبخشتر میکردیم.
عه؟!!! شما هم همین کار رو میکردید؟ میدونم این نکتهی عجیب ماجرا نیست. نکته اینجاست که ما درست به فاصلهی چند دقیقه بعد از نوشیدن قهوه به خوابی میرفتیم که انگار به عالم ذر بازگشته و باریتعالی هیچ علاقهای به گسیل ما به دنیای مادی نداشت.
قهوه ... بله همین نوشیدنی تلخ مزه و عجیبی که عموماً برطرف کنندهی خواب هستش برای ما تاثیر متفاوتی داشت. و همونجوری که قبلاً هم اشاره کردم، برای من، «خواب» شیرین ترین لذت دنیویه و اون تجربه خواب بسیار شیرینی رو بهم هدیه داد که تقریباً میشه گفت جای دیگهای تجربهش نکردهم
به هر حال بعد از اتمام دورهی کارشناسی باید تصمیمی برای زندگی میگرفتم و من کاملاً هوشمندانه، ادامهی تحصیل رو انتخاب کردم؛
اما این بار نه برای آزادی، بلکه برای تجربهی مجدد «قهوه و خواب شیرین شب امتحان»
اینکه از توی خواب و بیداری ساعت گوشیت زنگ بزنه که پاشو این مباحث رو بخون، ولی تو ملافه روی سرت بکشی و بگی : «گـــوووررر پـــــــــدر امــــــتـــــحـــــان»
حالا از شوخی گذشته بدن انسان یه ساعت بیولوژیکی خاصی داره و در صورتی که خلاف اون بخوای عمل کنی، تمام برنامه هاتو بهم میریزه(که ما از همین ویژگیش جهت افزایش لذت و رفاهمون بهره برداری میکردیم).
بهتون توصیه می کنم این ویدیو رو هم در ادامهی خاطرات چرت و پرت من ببینید که در خصوص تأثیرات قهوه ست و ساعت مناسب نوشیدن اون...
باشد که بیندیشید
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور یک برنامه ریفرال مارکتینگ را بسازیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
3-مدل کسبوکار پلتفرمهای چندوجهی (انواع مدلکسب و کار از دیدگاه الکساندر استروالدر)
مطلبی دیگر از این انتشارات
از کجا بفهمیم استارتاپمون می گیره؟