سماع قلمی حول برنامهنویسی، امنیت و دنیای آنالوگ https://mrbug.ir
10 چیزی که کاش به عنوان دانشجوی کامپیوتر میدانستم
من علیرضام و از اولین کدی که نوشتم حدود ۱۰ سالی میگذره و الان فهمیدم اون اوایلی که کامپیوتر و برنامه نویسی رو شروع کردم یکسری کارها رو باید میکردم نکردم و یکسری ها رو کردم و خوب بوده. موضوعاتی که در ذهنم مهم بود رو شمردمشون دیدم ععع ۱۰ تا شدن و خوراک یک تیتر زرد جنجالیه. دقت کنید که اینها صرفا تجربه منه و من فکر میکنم توی زندگی من اینا درست یا غلط بوده و ممکنه توی زندگی شما کلا فرق کنه. اشاره به داستان شتری که رفت توی آب و گفت آب تا زانوی منه و روباه هم دنبالش رفت و غرق شد. زانو ماهم شاید هم اندازه نباشه خلاصه.
۱.کامپیوتر صرفا یک ابزاره
من همیشه تصورم این بود که رشته کامپیوتر و در نمای بالاتر شغلهای مربوط به کامپیوتر خیلی خفنن و بقیه رشتهها باید بیان مارو طلا بگیرن. فاز هکری و اینا هم مال فیلماس الانا دیگه وقتی واقعا یک جارو هک هم بکنم اونقدرا هالیوودی نمیشه. ما شبیه به بقیه مهندسیها و بقیه کارهای فنی هستیم نه چیزی فراتر. همینطور که ابزار نجار اره هستش ابزار ما هم کامپیوتره. درسته که ما شعارمون اینه که قراره دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنیم ولی خب بقیه انسانها هم دارن همینکارو میکنن. فقط دستامون کثیف نمیشه و در سرما گرمیم و در گرما سرد. میتونیم از توی خونه کار کنیم. ولی آیا اینها واقعا مزیته؟ خلاصه که قبلا میبالیدم و الان فهمیدم چیزی برای بالیدن وجود نداره. لکن اگر شما اگر ببالی خوشحال تری، ببال.
۲.کار فقط یک بعد زندگیه
ما برای تحمل زندگی به دنبال معنی دادن بهش هستیم. معنیای که من به زندگی میدادم کار کردن یا موفق شدن در کار یا پیدا کردن فلان تخصص یا یادگرفتن بیسار تکنولوژی بود. با گذشت زمان دیدم که نه. این معنیای که به زندگی دادم مفهومی نداره. من دارم صرفا به چرخدندهای کاراتر برای شخص/سازمان دیگهای میشم که درواقع اون داره با به خدمت گرفتن من به زندگیش معنی میده. درسته که با افزایش تخصص درآمدم هم میره بالاتر ولی خب فهمیدم که نیومدم تو این جهان که کار(هکر بشم، سنیور بشم، استارتاپ بزنم، میلیاردر بشم) کنم.
۳.کار کردن با استارتاپ ها و مفت کشی
سیس برخی از همکلاسیها و دوستانم رو یادمه که وقتی من اون اوایل دانشجویی برای یادگیری و کسب علم و دانش برده نظام سرمایهداری میشدم و اربابان زورگو منو به خدمت میگرفتن و در ازای یاددهی ارزنی سواد، اندک حقوقی هم نمیدادن، میگفتن که نه ما نمیریم مفت برای کسی کار کنیم. دوست داریم استارتاپ خودمون رو داشته باشیم و از بله قربان گویی و اینا خوشمون نمیاد. حالا چه کسی داره این حرفا رو میزنه؟ یه جوجوی ۱۸ ساله سس ترم که دغدغه اصلیش اینه پایتون از سی بهتره چون تهش نمیخواد ; بذاری. این حرفها شاید برای کسی که ۱۰ سال تجربه داشته باشه کاملا صحیح باشه.
توصیه من به شما جوانان اینه که اولویت اصلی تون رو بذارید روی یادگیری نه پول. و اکثر مواقع کار در استارتاپ ها شما رو خیلی رشد میده و باعث میشه که رزومهسازی کنید و برای کار برای اربابان دونهدرشتتر قدم بردارید.
برای استارتاپ زدن هم زیاد عجلهای نکنید وقتی چیزی بلد نیستید. البته اگر پول ندارید. با پول شاید بتونید متخصص هارو بخرید.
۴.افتادگی آموز
به دلیل فاز مدرنیته و جنگولکبازی های رشته کامپیوتر هر کسی که تازه بیاد توش و دکمه RUN برنامهای که نوشته رو بزنه فکر میکنه ماتریکس زمانه و همه باید برن زیرش یا ازش فاصله بگیرن. به خاطر همین غرور کاذب و مسخره که گریبانش رو گرفته در تعامل با جامعه نرمافزاری شکست میخوره. تعامل با افراد با تجربه یکی از کلید های موفقیت افراد تازه کاره که معمولا چه توی شرکت چه تیم چه حتی توی گروهها یا انجمنهایی که عضو هستیم باهم برخورد میکنیم یا سوال میپرسیم. وقتی تواضع کافی رو نداشته باشید و هی بر ناقوس بلدم بلدم بکوبید افرادی که مشتی و سنیور هستن زیاد حس و حال سر و کله زدن با شما رو نخواهند داشت و دلیلی بر این نمیبنن که شما رو از تاریکی جهل برهانن. پس مودب باشید، سلام کنید، شاخ بازی درنیارید و این لینک لامصب چگونه سوال بپرسیم رو بخونید.
۵.چگونه در ۳۰ سالگی فلج نشویم
برخلاف اکثر کارهای دیگه ما کارمون طوریه که همش نشستیم زل زدیم به صفحه مانیتور. باید یه فکری به حال کمر، گردن، چشمها و سایر نقاط انجام داد که وقتی به سن ۳۰ رسیدیم از کار نیفتن. هر یک ساعت کار پا شید از روی صندلی و یه تکونی به خودتون بدید. از این اپهای Pomodro طور هم برای مدیریت زمان و تفریح وسط کار میتونید استفاده کنید. خلاصه که سرچ کنید راههای زیادی برای ورزش بین کار وجود داره که من متخصصش نیستم و نمیدونم. فقط میدونم افراد زیادی وجود دارن که از نظر جسمی داغون شدن بعد از مدتی که کار کردن. حالا تازه اینا سلامت فیزیکیه.
۶.افشردگی
ما وقتی فکر میکنیم تا کد بزنیم نمیدونم مغزمون فشرده میشه یا چی که یسری فعل و انفعالاتی صورت میگیره که افسردگی بر کلیت و تمامیت ما سایه میافکنه و برای نورانی سازی دوباره این موضوع باید چارهای اندیشیده بشه. سلامت روحی روانی از چیزهایی که که واقعا عجیب غریبه و یقه خیلیا رو دیدم که گرفته. گاهی وقتا فقط لازمه که سریال مسترروبات رو نبینی گاهی هم باید ارتباط با یه انسان واقعی رو بیشتر کنی جا اینکه تفریحاتت هم بشه بازی های تو کامپیوتر. یه مدت که کار کنی و یسری تفریحایی که دوستداری یا ورزش یا هرچیزی که حال درونیت رو خوب میکنه رو چاشنی کار نکنی به مرور زمان قلههای افسردگی رو یکی پس از دیگری فتح خواهی کرد. من تضمین میکنم. آدمهای زیادی هم میشناسم که تضمین میکنن :)
۷.شاخه به شاخه
من در طی این سالیان بارها و بارها فیلد کاریم رو عوض کردم. فکر کنم ۴ بار توی ۴ تا حوزه مختلف به صورت رسمی کارآموز بودم :) مدام حس میکردم که کاری که میکنم و بلدم از من کوچکتره و من باید کارهای بزرگتری انجام بدم. یا گاهی وقتی یه چیز جدید میشنیدم که بلد نبودم استرس عقب افتادن از دیگران یا تکنولوژی بهم دست میداد ( تازه فهمیدم بهش میگن FOMO ) وقتی شما یک یا دوسال توی یک زبان کار میکنی تقریبا دیگه دستت میاد بازی چطوریه و به خودت میای میبینی همش داری کپی پیست میکنی و حس پوچی بهت دست میده. این حس به این دلیل به آدم دست میده که قبلش فکر میکردی که قراره دائم حل مسئله انجام بدی و با تفکر خلاقانه ت ۲ صدم ثانیه یه الگوریتم رو بهتر کنی و خلاصه دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنی اما یهو سیلی(در بهترین حالت) واقعیت رو میخوری. توجه داشته باش که بقیه شغلها هم تقریبا همینه مثلا کارمند بانک چه کار هیجان انگیزی در طول روز انجام میده مگه؟ چارتا فرم پرینت میگیره و امضا میکنه دیگه. توصیه میکنم کتاب های پاداش و چرا کار میکنیم رو بخونید. میشه از همون کپی پیست های ساده هم لذت برد و حتی بهش معنی داد، فقط باید راهش رو پیدا کنید. البته که همیشه اینطوری نیست گاهی واقعا لازمه شغلتون رو عوض کنید یا حتی فیلدی که توش مشغولید. بهتره قبل از پریدن از شاخه میوه شو بچینید و بعد برید سراغ شاخه بعدی.
۸.شبکه سازی
سعی کنید آدمهای زیادی رو بشناسید و آدمهای زیادی شما رو بشناسن. هر چقدر هم خفن باشید توی زیرزمین تاریک خونتون پادشاهی فایدهای نداره. ابزار این کار بستگی به خودتون داره هر طور حال میکنید. اینا رو من دیدم که ملت برای شبکه سازی انجام میدن:
- وبلاگ نویسی (فارسی/انگلیسی/توییتر/ویرگول/...)
- آموزش چیزی که بلدید به هر نحو (متنی/تصویری/رایگان/پولی/...)
- مشارکت روی پروژه های متن باز (گیتهاب منطقا)
- پاسخ به سوالات دیگران (انجمنها/گروهها/استکاورفلو/...)
- آدمهارو به چشم نردبون نگاه کردن
گزینه آخر رو خیلیا انجام میدن که جالب نیست. فرض کن که ما به خاطر سودی که یک نفر برای ما داره باهاش تیریپ رفاقت بریزیم و بعد اینکه کارمون باهاش تموم شد پا روش بذاریم و بریم سراغ پله بعدی. شرم بر شما اگر اینکارو بکنید. جمله زیر تو ذهنتون باشه که: آدمها رو دوستداشته باشید و از چیزها استفاده کنید چون برعکس جواب نمیده.
Love People, Use Things: Because the Opposite Never Works
۹.چی یاد بگیرم زودتر پولدار شم
تکنولوژی و ابزار اونقدرها مهم نیست که دائم سرش بحث کنیم که کدوم بهتره و مال من خفن تره و دندون من تیزتره. لینوکس از ویندوز بهتره یا مثلا php آشغاله یا js مزخرفه. این بحثها باعث میشه شمایی که تازه وارد این حرفه شدی گیج بشی که کدوم بلخره بهتره و کدوم رو یادبگیری. نگران این هستی که وقتت رو نذاری و پسفردا متخصص یک آشغال بشی و شغلت کار با زباله باشه :) اگر تازه میخوای بیای تو بازی کل این بحثا رو بیخیال شو و بچسب به یک چیز و یادش بگیر. حالا چطوری بفهمی که کدوم رو انتخاب کنی؟ سوال خوبیه:
جواب سر راست و سادش اینه که یه سر به سایت جابینجا یا هر سایت شغلیابی دیگه بزنی ببینی که اون تکنولوژی که میخوای یاد بگیری چقدر خواهان داره همین. مثلا فرض کنیم توی فرانت موندی بین react و vue ،کافیه ببینی شرکتهایی که فرانت نیاز دارن بیشتر کدوم رو میخوان. تمااااام.
نکته قابل توجه اینه که وقتی شما تکنولوژی یک حوزه رو یاد میگیری(مثلا front-end) یادگرفتن بقیه تکنولوژی های اون حوزه دیگه حتی از آب خوردن هم راحتتره. بالفرض که بهتر بود vue رو یاد میگرفتی جای react مهم نیست بعد یک سال که فهمیدی به راحتی میری یادش میگیری.
در یک کلام همه این بحثا که کی از کدوم بهتره چرت و پرته. در کلامی هم همش درسته چون هر ابزاری را برای کاری ساختند و اگر شما بیای با انبردست کار فازمتر رو انجام بدی احتمالا میگی که انبردست خیلی به درد نخوره.
۱۰.فیلمهای آموزشی یا کارگردانی
توی قسمت قبل گفتم که یاد گرفتن یک تکنولوژی جدید از آب خوردن هم راحتتره امااااا....
وقتی راحته که سر چشمه باشی نه اینکه توی کویر مرنجاب دنبال آب زندگانی باشی و با خوردنش یهو جاودانه بشی. نکاتی که برای یادگیری چیزهای جدید یا شروع این ماراتون باید مدنظرت باشه ایناس:
- بهتره که آموزشها و منابع انگلیسی رو ببینی بلخره سر چشمه اونجاس اما اگر زبانت به قدر کافی خوب نیست اول زبانت رو خوب کن بعد بیا سراغ کامپیوتر :) بلخره دیر نباشد زمانی که برسه و به خاطر بلد نبودن زبان اذیت بشی.
- حالا اومدیم و شما میخواستی فارسی یادبگیری، نری از هر کسی که روی پکیجهاش ۵۰ درصد تخفیف گذاشته بود و اینستاگرامش ۵۰ هزارتا دنبالکننده داشت همینطوری الکی چیزی بخریاااا. اولش خوب تحقیق کن که چه منبعی برای یادگیری هر تکنولوژی مناسبه
- هرچقدر چیزی گرونتر باشه الزاما بهتر نیست. لازم نیست برای یادگیری html پاشید حتما کلاس فلان موسسه رو شرکت کنید رایگان توی اینترت بگردید چیزای خوبی پیدا میشه.
- موقع دیدن فیلمهای آموزشی به مانیتور زل نزنید و تخمه بشکونید. فیلم سینمایی نیست که باید هنگامی که کار عملی انجام میشه شما هم انجام بدید وگرنه صرف فیلم دیدن احتمالا ازتون کارگردان خوبی میسازه نه کدنویس.
- از آموزشهایی استفاده کنید که تمرین و کوییز و پروژه و ... زیادتر داره. هر چقدر بیشتر دستتون آلوده بشه به ابزار بهتره.
- اگر هیچی از برنامهنویسی نمیدونید میتونید به کانال یوتیوب من سر بزنید و از اول فیلما رو ببینید.
پایان
خوشحالم که تا اینجای مطلب رو خوندید (یا اسکرول کردید) امیدوارم مفیده بوده باشه براتون. اگر نظری داشتید حتما با من به اشتراک بذارید و برای دانشجوجوهای کامپیوتر هم بفرستید تا متنبه بشن :) خیلی دوست داشتم این مطلب رو با chatgpt بنویسم ولی فایده نداشت! هنوز مونده بتونه مث ما از کلمات مناسب استفاده کنه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تعریف برند و برندسازی - ارکان برند
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا باید مدل کسب و کار داشته باشیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین زبان های برنامه نویسی سال 1402