شاید ظرف من کوچک است، به اندازه‌ی یک نلبکی...

برای چه مضطربم؟

شاید ظرف من کوچک است،

به اندازه‌ی یک نلبکی،

که قند وسطش در حال حل شدن با چای حقیقت است،

و باری دیگر

با فنجان زندگی له می‌شود،

و من که همه‌ی آن چای شیرین نلبکی را

با عشق می‌نوشم و ترسی از مواجهه با حقایق ندارم.

اما توهم نترس بودنم

باری دیگر مثل ساقه‌ی یک گل،

که توپ پلاستیکی آنرا شکاند،

در مقابل چشمم خم شده و می‌شکند.

چه شد که پیچیده به حقایق نگریستم،

و چرا ساده دیدن را از خود دریغ کرده‌ام؟!

سادگی را چه ساده از یاد برده‌ام.

من نمی‌دانم، نمی‌فهمم،

فقط به این دو معرفت دارم،

و معرفت چه چیزی جز دانستن این دو است؟

ظرف من چه کوچک بود،

ظرف من هنوز هم کوچک هست.

قاب‌ها بخشی از حقیقت را از ما گرفته و فقط بخشی از آن را به ما نشان دادند،

کدام پنجره قاب ندارد و رو به حقیقت باز می‌شود؟

به راستی کِی تمام دریچه‌ها و پنجره‌ها را پیدا خواهیم کرد؟

من در این راه،

تنها مدیون ندانستنم هستم...

طه رضوی | پاییز سال 97

منتشر شده در تاریخ 3 شهریور 1401 از وبسایت virgool.io


واضحه که یک هنرمند، نویسنده یا شاعر در ایران، راه سختی رو برای گذرون زندگی انتخاب کرده، چون شیرینی خلاقیت در هنر یا ادبیات انقدر براش زیاد بوده که سختی‌های مسیر رو به جون بخره.
اگر علاقه‌مند به قلم من هستید، باعث افتخار منه که با هم همراه بشیم و در این مسیر از من حمایت کنید.
شاید بپرسید: چجوری؟ دو تا راه واسه حمایت کردن از قلم من وجود داره، یکی اینکه با معرفی و به اشتراک گذاشتن نوشته‌ها بین دوست‌ها و آشناهاتون کمک به خوانده شدن بیشتر قلم من کنید، یکی دیگه هم حمایت مالی از طریق لینک‌های زرین‌پال که در پروفایل زیلینک خودم قرار دادم:
مشاهده لینک‌های حمایتی زرین‌پال از طریق پروفایل زیلینک طه رضوی: (Click Here)

ممنون از حسن توجهتون،
با من همراه باشید.