پرسه در مه
همه چیز از یک سؤال شروع شد؛ سهیل ورودی جدید رشته پزشکی، دانشجوی خوشتیپ و سرزبانداری که تا آن زمان بزرگترین دغدغهاش درس و نهایت اطلاعش از اسلام نمازخواندن و روزهگرفتن بود. وارد مسجد شد و تا امام جماعت را در حال رکوع دید، خود را به نزدیکترین صف میرساند. ناگهان پس از نماز متوجه شد، حاج یوسف، استاد معمم اخلاق اسلامی کناره دستش نشسته است. روی گشاده استاد و کتابی که پیش رویش قرار داشت، به سهیل کمی جسارت بخشید تا سؤالی را بپرسد که برای همیشه مسیر زندگیاش را عوض کرد: استاد به شما نمیآید اهل رمان خواندن باشید؟!
ماجرای این مقالات، سلسله جلسات پنجشنبه ظهرهای این استاد و شاگرد درباره مفاهیم کتاب انسان 250 ساله است؛ مجموعهای از سخنرانیهای مقام معظم رهبری در سال 53 و شرح و بسط ایدئولوژی سیاسی ائمه اطهار در برخورد با غاصبان بنیامیه و بنیعباس... .
- استاد یوسف: سهیل جان، اینطوری به من نگاه نکن عزیزم. عیدی میتواند یک اسکناس نیمهراه باشد که به خوابگاه نرسیده تو را کنار گذارد یا سخنی موزون و موجز که دنیا و آخرتت را با هم تأمین کند
- سهیل: حاجی جان چون میدانم انتخاب من تأثیری در تغییر روش تربیتی استاد ندارد پس چارهای جز موافقت ندارم؛ ولی مادیات هم اگر بهجا استفاده شود میتواند توشهای برای آخرت باشد... .
- اینطور که به نظر میرسد در مورد عیدی گرفتن مصری! پس هر دو را بهت میدهم، به شرطی که آسیاب به نوبت باشد... . هنر بزرگی که رهبری در انسان 250 ساله به خرج دادند این است که هم گذری بر حوادث تاریخی دوران 14 معصوم داشتند و هم وقایع این 250 سال را تعبیر و تبیین کردند. درست است که مطالعه تاریخ به خودی خود ثمرات فراوانی دارد ولی وقتی صحبت اهل بیت به میان میآید، صرفاً با تاریخ و بیوگرافی یک انسان حکیم، یک سیاستمدار عادل و عارف واصل طرف نیستیم، بلکه با قریبترین جلوههای پروردگار و غریبترین ابعاد روحی و ذهنی برای بشریت روبرو هستیم. پس حلاجی وقایع مرتبط با این بزرگواران نیز جز از یک عالم متخصص برنمی آید؛ یکی در زمره حضرت آقا! حالا نکته اینجاست، پس وظیفه ما نسبت به این مفاهیم چیست؟
- فکر کنم حداقلش این است که آنقدری بصیرت داشته باشیم که خطمشی اصلی هر جریانی را درک نماییم و گول ظواهر رنگ و لعابدارش را نخوریم.
- آفرین پسرم، همچنین بتوانیم با استفاده از این مبانی موضعگیریهای ولی جامعه را هضم و جذب نماییم، وقتی ایشان یک «ت» بگوید، ما تا تهش رفته باشیم. البته این از باب فردیش، در باب جمعی نیز تبیین کردن این مفاهیم برای جامعه هدف خودمان لازم و واجب است... . پس چقدر خوب میشود اگر ما نسبت به هر مطلبی نگاه نقادانه داشته باشیم، هدف نویسنده یا گوینده را از طرح آن و زمان مطرحشدنش درک و تأثیر آن بر فکر و رفتار خویش را بررسی نماییم تا بتوانیم وظایف مذکور را به نحو احسنت انجام دهیم. خب بریم سراغ ادامه بحثمان تا انشاالله فصل امام سجاد را به پایان رسانیم. همان طور که جلسات گذشته هم به طور مفصل بحث کردیم، حضرت آقا میفرمایند «شیوههای آن حضرت به دنبال ایجاد زمینة مساعد برای یک حرکت عظیم اسلامی است که منتهی به حکومت علوی و اسلامی شود، به طور خلاصه، این شیوهها در «تبیین و توضیح» برای عدهای، در «سازماندهی» برای جمعی دیگر و در «راهنمایی و راهگشایی» برای گروهی دیگر خلاصه میگردد. در کنار این، تلاشهای دیگری را نیز در زندگی امام سجاد مییابیم. مانند برخورد این بزرگوار با سررشته دارانِ فکر و فرهنگ در جامعة اسلامی یعنی علما و شعرا. اینها کسانی بودند که فکر و جهتِ ذهنی مردم را هدایت میکردند...» یعنی در واقع نقش رسانهٔ حکومت طاغوت را داشتند. البته در کتاب بیانات و نامههای هوشمندانه امام اجمالاً به رشته تحریر درآمده است که توضیح اضافه بر آن، مانند تزیین یک باغچه با گلهای مصنوعِی، آن را از لطافت و طراوت میاندازد. پس هدف من از طرح این نکتهٔ اتفاقاً مبتلا به، چرایی و چگونگی عملکرد امثال این رسانهها و ضرورت برخورد با آنهاست. خب سهیل جان شما بفرما که حضرت اقا در این باب چه سخنانی را ایراد فرمودهاند؟
- حضرت آقا میفرمایند «خلفای ستمگر و جائر برای اینکه بتوانند بر مردمی که معتقد به اسلام بودند، حکومت داشته باشند، چارهای نداشتند جز اینکه ایمان قلبی مردم را نسبت به آنچه که میخواستند انجام دهند، جلب کنند. زیرا آن روز هنوز زمان زیادی از صدر اسلام نگذشته و ایمان قلبی مردم به اسلام به قوت خود باقی بود و اگر مردم میفهمیدند بیعتی که با این ظالم کردهاند بیعت درستی نیست، و این ظالم شایستهٔ خلافت رسولالله(ص) نیست بدون شک تسلیم او نمیشدند. به همین جهت خلفای جور، حداکثرِ استفاده را از محدثین و علمای دینی آن زمان میکردند، و آنها را به آنچه که خود مایل بودند وادار میساختند و از آنها میخواستند، احادیثی را از زبان پیامبر و صحابة بزرگ آن حضرت طبق میل و خواستة شان جعل کنند...» چند نمونهاش را حضرت آقا فرمودهاند مثل حدیث جعلی از محمد بن شهاب زهری، یکی از شاگردان و نزدیکان پیشین امام سجاد که بعدها در اختیار دستگاه قدرت قرار گرفت: «با ایمان و قداست نباید کوچ و عزیمت کرد مگر به سوی سه مسجد، مسجدالحرام، مسجدِ مدینه و مسجدالاقصی، و آن سنگی که در مسجد الاقصی رسول خدا پای خود را روی آن سنگ گذاشته، در جایگاهی چون کعبه قرار میگیرد...» در شرح این حدیث، خود رهبری میفرمایند «این حدیث مال آن زمانی است که عبدالله بن زبیر بر مکه مسلط است و هر وقت مردم میخواستند به حج بروند، مجبور بودند در مکه، در منطقهای که زیر نفوذ عبدالله بن زبیر است چند روزی بمانند و این فرصتِ بسیار خوبی به عبدالله میداد تا علیه دشمنان خویش و از همه مهمتر عبدالملک مروان تبلیغات کند... از این رو، انگیزة جعل این حدیث، همین است که مردم را از کمرِ همت بستن به سوی خانه خدا و مدینه منصرف و رهسپار فلسطین سازد، زیرا فلسطین جزئی از شام و تحت نفوذ عبدالملک بوده است... .»
- شیطان هرکس را به روش خودش فریب میدهد. تو در نظر بگیر همین حدیث در زمانی مطرح شد که سطح سواد مردم بسیار کمتر از زمان حال بوده است، حال بگذریم که امثال این خدعهها هنوز هم عدهای را فریب میدهد. علیای حال در زمان حاضر هم رسانهای قدرتمندتر عمل میکند که جامعه هدفش را مخالفترین مخاطبانش در نظر گیرد و فرض کند قرار است، تنها روی آنها کار کند. آن موقع است که باطل را در لباس حق بر ذهن مردم مینشاند. در انتخاب تیتر و عکسهایش دقت مینماید و اجازه میدهد تنی چند از نظرات مخالفینش هم مطرح گردد. اما برآیند کارش به کجا میرسد، ده تا خبر میدهد که نه تای آن را طوری تدوین کرده است که دهمی حتی اگر اعلامش، به نفع جبهه حق هم باشد، مخاطب دقیقاً برداشتی متضاد را داشته باشد. اینگونه هم اهداف شومش را جلو میبرد و هم نشان میدهد رسانهٔ بیطرفی است.
- خب بالاخره یکبار هم موقع اذان شد و نوبت به شما نرسید سهیل خان! حالا عیبی نداره، ناراحت نباش، بیا این عیدی دومت رو هم بگیر تا خدایی نکرده موقع اذان نفرینمان نکنی، یادت باشد هفته بعد سه جمله طلایی از بخش امام زینالعابدین را بهعنوان حسنختام این بخش پربرکت و عیدی بنده آماده کنی... . چیه، خب من به چشم عیدی بهش نگاه میکنم، تو مختاری هرطور دوست داری فکر کنی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمضان در حوالی سرزمین مقدس
مطلبی دیگر از این انتشارات
قوه اراده
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحریمهای تسلیحاتی