باید از هر خیال،امیدی جُست _ هر امیدی خیالی بود نخست:)!
به راستی، زندگی شگفت انگیز است!
شاید اگر چند ماه پیش با من مکالمه میکردید عمرا همچین حرفی را سررشته ی سخنانم قرار میدادم، اما امروز جدایی از شرح حال و خوش آمد گویی به پاییزجانمان و زیر و رو کردن اتفاق هایی که گمان میکنم سال تحصیلی جدید قرار است رخ بدهد، ۷ دلیل برای آنکه زندگی شگفت انگیز است در این متن گنجانده ام،* البته از نظر من. خواندنشان خالی از لطف نیست:)♡
۱●وجود انسان هایی که فرشته اند!
من از آدمیزاد هایی همچون خودم خاطرات خیلی شیرینی ندارم، صادقانه بگویم از انسان ها احساسات خوبی دریافت نمیکنم اما شخصی این مورد را در مغز من به طور کامل تغییر داد. در تمام عمر در کتاب قصه ایی یا رمانی زندگی میکردم که در کنار شخصیت اصلی داستان که خودم بودم، یک پری مهربان، یا زیباتر بگویم یک فرشته ی آسمانی همراه داشتم و نمیدانم با وجود او و خالق رنگین کمان چگونه ناامید بودم؟ قدرتمند ترین و زیباترین زنی که تا کنون این چشمان زمینی به خود دیده، یکی از خوش قلب ترین ها و خوش فکر ترین انسان های جهان را هرروز ملاقات میکردم و راستش را بگویم به ان اندازه که باید قدرش را ندانستم، همان کس که مدام دنبال همایتش میگشتم مادر من بود. تمام این هارا در این قسمت نوشتم تا شاید شماهم به خودتان بیایید، همان پری و همان فرشته ایی که منتظرید در خانیتان را بزند شاید خیلی وقت پیش سرگذشت اورا در روزمرگی هایتان گنجاند. چشم هایتان را باز کنید:)
۲●درون آینه، معجزِگری قدرتمند زندگی میکند!
از همین حالا و همین لحظه از خالق خود شکر کنید. چون از همان ابتدای زندگی خود هدیه ایی ارزشمند بجز دیگر چیزها به شما بخشید، چرا خودتان را دست کم میگیرید؟ چرا بر خود و قدرت هایی که در جای جای بدن خود دارید ایمان ندارید؟ مگر داستان سیندرلاست که فردا کسی پاشنه ی درخانه را از جای دربیاورد و بگوید: ای وای! در پارتی دیشب لنگ کفش فرزند گرامیتان جامانده شاهزاده از او خوشش آمده تشریف بیاورید قصر و تا آخر عمر لذت ببرید! نخیر. یه چیزهایی قصه بمانند زیباترند تا آنکه به امید به وقوع پیوستنشان پیر شوید. شاهزاده ی خودتان شوید، به اندازه ی یک پرنسس و یک پرنس به خود اهمیت بدهید مگر چه میشود؟! تاج احترام را ابتدا بر سر خود بگذارید تا احترام گذاشتن به دیگران را نیز بیاموزید از آنجا به بعد زندگی شگفت انگیز میشود.
۳●گول حرف آدم هارا نخورید، جادو حقیقت دارد!
حاضرم قسم بخورم در دوسال اخیر حداقل در زندگی خودم جادو را لمس کرده ام. جادو حقیقی ترین چیز در این جهان میتواند باشد با اندکی چاشنی منطق. جادو در هنگام طلوع آفتاب، در هنگام غروب آفتاب. جادو هنگامی که دسته ی کلاغ ها قار قار کنان پیغام میرسانند، جادوی بی نظیر هنگام دعا ها و حرف های شبانه با چیزی که میستایید و میپرستید، صبح روز تحقق آرزوها، دیدن زحل در آسمان شب، تجربه ی نزدیک به مرگ. این ها تکه ایی بسیار کوچک در مقابل جادو هایی که به چشم دیده ام بودند. شما کجای زندگی خود جادو را لمس کردید؟ اصلا به آن باور قلبی دارید؟
۴● ناممکن ترین چیزها تبدیل به ممکن ترین چیزها خواهند شد!
مثالی بسیار ساده برای این موضوع وجود دارد اگر هزار سال پیش از انسان هایی معمولی درمورد سقف ارزوهای ممکنشان میپرسیدید شاید هیچکس به امکان تصویری حرف زدن، حتی سخن گفتن با تلفن و یا شاید رصد میلیارد ها کیلومتر ستاره دورتر از زمین را در مغز خود نمیگنجاند، اما خب علم حرف دیگری زد.
از خدا خواهش کنید، مگر چه اشکالی دارد زیاد بخواهید، ناممکن هایتان را بخواهید و از ته قلب به واقعی شدنشان ایمان داشته باشید ناگفته نماند به اندازه ی ناممکن که میتواند ممکن کند هم تلاش تاثیرگذار داشته باشید، جادو در چنین جاهایی به دردتان نمیخورد.
۵●در افتضاح ترین شرایط، چیزی برای دوست داشتن و عشق ورزیدن وجود دارد!
غیرممکنی که هیچوقت تغییر نمیکند میتواند وجود چیزهایی دوست داشتنی در این جهان باشند. مطمئنم شماهم در زندگی خود چیز هایی دارید که حتی در غمناک ترین و افسرده ترین حالت خود نیز باشید آنهارا دوست خواهید داشت.
بگذارید از زندگی خودم برایتان مثالی بزنم. چیزهایی که قیامت هم شود دوستشان دارم: خوردن مهر سر جا نماز ¡ ( واقعا خوشمزست و البته بود چون دیگه بزرگ شدم نخوردم●~●) ، اکتشاف کردن راجب هرچیزی، آسمان در همه ی حالات روز، حیوانات، سبزیجات، توت فرنگی، سوپ هنگام سرماخوردگی، روزهای برفی مدرسه، لباس های گشاد و بسیار راحت، پلیور طوسی رنگم، حیاط زیبایمان، آشپزی کردن، موسیقی گوش دادن و تحلیل ان هنگام طراحی، ترکیب بی نظیر بوی نفت و چوب بوم تازه، قهوه امیخته شده با عسل، رمان های ترسناک.( بسیار زیاد اند تا همینجا بس است)
۶●در عصری زندگی میکنیم که هنوز درختان وجود دارند!
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ در جهانی زندگی میکنیم که هرچند کم و خیلی کم اما هنوز کمی از آکوسیستم طبیعی را میتوان دید. به طور یقین هزار سال دیگر اگر همچنان زمین را زادگاه انسان بدانند و به مریخ نروند، با شرایط پیش رو اکسیژن و درختی وجود نخواهد داشت، تنوع غذایی همچون اکنون نخواهد بود و دریاها نابود میشوند. پس تا میتوانید از چیز هایی که لاقل از نیاکان خود داریم لذت ببرید. شاید سال های دیگر آسمان نیز آبی نباشد و خیلی از چیزهای طبیعی از بین بروند.
۷●خداوند
تایتل دلیل هفتم به اندازه ی کافی گویای همه چیز هست و نیازی به توضیح بیشتر نمیدانم. و تنها دلیل وجود ۶ دلیل بالا نیز همین دلیل هفتم است، نمیدانم خداوند در ذهن شما همچون کلیشه های مسخره ایست که ساختند یا شماهم همچون من چیزهایی میدانید... :)!
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه مشت چرت و پرت یه دختر دبیرستانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پآییز آمد:)