عاشق یادگیری و حل مسئله ، ملقب به روح آب
شما به زودی خواهید مُرد اگر...
شما به زودی خواهید مرد، سنگ خواهید شد، از زندگی خالی خواهید شد، مَسخ می شوید، زندگی نخواهید کرد، شما با تماس با این ویروس نجات نخواهید یافت، اگر نمردید خود را خواهید کُشت، شکنجه خواهید شد، بر سر و بدنتان درد و رنج همانند بلایی آسمانی فرو خواهد آمد، برکت و سعادت را لمس نخواهید کرد، اشک و درد همیشگی خواهد شد،
از خود خواهید پرسید، چه کسی این کار را می کند؟! از کِی و چگونه آغاز شد؟!
بوی گند و تعفنش همه جا را فرا گرفته. یک نوع لزجی و چسبندگی مانند چسب افکار و روحت را احاطه کرده. یک رنگ سیاه از همان سیاهی که روی گوشت فاسد را فرا می گیرد، یک نوع سردی و جنون، از همانهایی که در جنگجویان قدیمی رخنه می کند، خورشید هم کارایی ندارد، که این سرما را براند، یک چیزی مثل غمی جانکاه،یک نوع حسد شوم، یک نوع تنهایی، رقابتی خشن و همیشگی، یک ترس بیپایان، تحقیر و سرزنشی مداوم، خندههایی شیطانی، تمسخری دایمی گویا کسی یا جایی تو را محکم میخ کرده و هر بار برای سنگ شده زندگیت را بلعیده است.
فکر کنم شناختیش!
اصلا یادت می آید وقتی کوچک بودی چه میخواستی؟! به چندتا از آرزوهایت رسیدی؟!
چقدر بخاطر پول و قانون، والدین، معلم، استاد و دیگران از خودت دور شدی؟! چقدر از عمرت را به این و آن فروختی برای یک تحسین یا از ترس یک تنبیه و یا پول! مافوق و رئیست چقدر تو را تحقیر کرده و چون میدانسته که باید بخاطر پول بمانی، ببین پول و قوانین ارزشت را در حد بردهها پایین آورده اند همان برده داری نوین که می گویند اینست، دیگر به غل و زنجیر نیاز نیست تو خودت را در غل و زنجیر میکنی.
قوانینی که قرار بود تو را از ظلم نجات دهند و عدالت را فراگیرکنند!!!
پولی که قرار بود تو را از سردرگمی در معاملات و خواستهای نامتجانس نجات دهد و راحتی و رفاهی لذت بخش را در کنار خانواده و دوستانت به ارمغان بیاورد!!،
حالا پول، نه رفاه آورده و نه قانون عدالت را فراگیر کرده!!،
این دو حتی عزیزانت را از تو میگیرند و البته عمر و زندگیت را تباه خواهند کرد!!!
از قدیم گفتهاند
تهدید به مرگ میکنند تا به درد رضایت دهی!
بله، از فقر، از بیخانمانی، از تنهایی، از جنگ، زندان و مرگ میترسی چون ترسانده شدی!
هر روز در مدرسه،در اخبار و در سخنرانیها ترسیدهای و باز ترسیدهای ...
جالبست بدانیم مرگ از همه آنها که در بالا گفتم راحتتر و دلپذیرترست اما شرطی دارد.
و
می پرسی چه شرطی؟!
صبور باش خواهم گفت :
شرط آن اینست که به درستی و کامل زندگیت را زندگی کنی.
چند ساعت از روز را به قدم زدن در طبیعت، یا برای بازی با کودک خود،
یا برای صحبت با همسرت میگذرانی؟!
چقدر از عمرت را مجانی در خدمت جاده یا ترافیک هستی؟!
چقدر از عمرت را به مجازات یا قضاوت کردن دیگران میگذرانی؟!
چند بار در هفته به عزیزانت میگویی که دوستشان داری؟!
چند بار دستان والدینت را بوسیدهای؟! چند بار صورت فرزندت را بوسیدهای؟!
چند بار در پمپ بنزین و ترافیک خود را جای دیگران گذاشته ای و فریاد نکشیدهای؟،
اگر فحش داده ای که اصلا باید در سلامت جسمی خود نیز شک کنی!
چند بار به خریدار دروغ گفتهای؟! چقدر پارتی بازی کرده ای؟!
اگر بمیری چند نفر برای نبودت از عمق وجودشان اشک خواهند ریخت؟! چند نفر از نبود تو شاد خواهند شد؟!
ببین چقدر زندگی نکرده ای؟!
والدین، معلم و رسانهها، همه و همه تو را از خودت دزدیده اند!!! آنها ناخواسته به شیاطین و افکار بَد بها داده اند آنها خود در این دام بوده و هستند، آنها خود آلوده بوده اند و ندانسته روح تو را آلوده کردهاند،
از همان کودکی مخصوصا در هفت سال اول زندگی و بعد در اوایل نوجوانی و سپس در اوایل جوانی بدترین صدمات را به تو زده اند بی آنکه بدانند!
از هر هزار نفری کمتر از یک نفر توانسته است از چنین دامی بگریزد و آزاد باشد.
همگی در حلقه ای دور خودمان می چرخیم و مسابقه مضحکی بجای زندگی داریم!
صبحها با عجله بدون دیدن فرزندان خود به سرکار می رویم و تا غروب یا دیروقت کار می کنیم،
درست مانند اسبی که به گاری بسته شده باشد با چشمهایی که چشم بندی زرین روی آنها را پوشانده است تا حتی از مسیر پیش روی غافل شویم!!!
آیا زندانی تاریکتر و مرگی غم انگیزتر و بردگیای سختتر از این وجود دارد!
آیا جهان این همه فرزند یتیمی را که پدران و مادران صبح تا شب کار می کنند به خود دیده است.
آیا زندانیان حبس ابد از ما بیشتر آقتاب را دیده اند؟! و با دوستانشان کمتر از ما سخن گفتهاند؟!
آیا این شان انسانیست؟! که مانند روباتها در خدمت پول و قوانین خودمان اسیر باشیم!!!
آیا پرندگان درون قفس از پرندگان آزاد خوشحالترند، چون آب و دانه همیشگی دارند ولی آزادانه به هر سوی نمیپرند؟!
آیا جوانان بدون همسر، از پرندگان بدون جفت خوشبختترند؟!
آیا جفتهای انسانی که هر روز در پیآب و نان و مسکن میدوند از جفتهای غیر انسانی بیشتر با فرزندان و همسر خود وقت و محبت را درک میکنند؟!
آیا طلا، سنگ و ماشین، از گوشت و خون خود و عزیزانتان با ارزشترست؟!
کدام کلاغ و کدام حیوان از ما بیشتر در زنجیرهای نامرئی طلایی گرفتار است؟!
چه لذتی در خود آزاری و دیگر آزاری وجود دارد؟! چه لذتی در فروختن زندگی خود و فرزندان یا عزیزانمان وجود دارد؟! چه لذتی در ترافیک یا خستگیهای جان فرسا و سپس تمسخرها و آزارهای رئیسان و یا ثروتمندان خودخواه برای ما وجود دارد. چه لذتی در کشته شدن در جنگهای ساختگی وجود دارد؟! کدام عنوان یا مدال ملی، قومی ، قبیله ای و حتی جهانی می تواند دلهای خونین و دردمند عزیزانتان را ترمیم کند؟! کدام جایزه یا مقامی میتواند کشتگان فقر تصادفات یا آوارگان اجاره نشینی که وسایل آنها در خیابان ریخته شده و اشکهای آنها را جبران کند؟! کدام محکمه و قاضی می تواند قضاوت خداوند را برای ظالمین باطل کند؟! کدام مرحم می تواند زخمهای عمیق روحی و جسمی ناشی از خشونت ، تبعیض ، فقر، تحقیر و توهین را در تکتک افراد بشری درمان کند؟! آنهم در آنان که دستمان از آنها کوتاه شده؟! کدام مشاور!، کدام مهندس!، کدام دکتر! میتواند دردهای ناشی از فرو ریختن ساختمانهای و سازهای عظیم را درمان کند؟! کدام شخص می تواند عمرهای به هدر رفته جوانان میهن را برگرداند؟! کدام جهیزیه، کدام مهریه و کدام تالار یا خانه و ماشین میتواند خوشیهای از شما ربوده شده را به شما برگرداند؟! کدام نقاب اجتماعی؟! کدام قانون جهانی ؟! کدام بُت سنگی یا خدای انسانی که ساخته ایم؟! و مقدس شمرده ایم! توانایی دارد عمر و جوانی یا کودکی شما و فرزندانتان را برگرداند؟!
من و شما بزودی خواهیم مرد اگر زندگی خود را به زندگی خوارانی شیطانی بفروشیم
و بدتر آنکه پس از مرگ در جهنمی از کارهای کرده و نکرده ای - که باید انجام میدادیم- خواهیم سوخت که از انجام آنها حتی لذتی نبرده ایم و به جزای زندگی نکردهی خود عذابها خواهیم کشید.
بوی تعفن را حس میکنی؟! هیچ آب و صابونی، یا هیچ گند زدایی نمیتواند مانند ارادهی آدمی برای رهایی از این آلودگی فراگیر اثربخشتر باشد.
بیایید از فردا مسلمان باشید یا اگر مسیحی یا هر اقلیت خداپرستی دارید واقعا مسیحی یا مومن واقعی به دین خود باشید.
بیایید از فردا صبحانه را با خانواده بخورید. برای فرزندان و همسر خود وقت بگذارید.
هرگز برای پول تحقیر یا تمسخر را تحمل نکنید و در قانون کشور به عنوان جرم قرار دهید.
بیایید اجازه ندهید حقوق کارمند یا کارگری خورده شود. کار بدون بیمه و بازنشستگی را قبول نکنید.
همیشه طرف حق را بگیرید و از ظالم دفاع نکنید.
اگر پول خرید وسایل باکیفیت و گران را ندارید، چیزهای خیلی بیکیفیت وارزان را نخرید و بجایش چیزای با قیمت متوسط را بخرید.
بیایید کارهای خیلی ارزان که تامین حداقلها را نمیکند و باید چندین کار کنارش بکنید رها کنید. بله، مانند بردهها نباشید و بیش از حد کار نکنید.چون وقتی با کیفیت زندگی کنید با کیفیت کار خواهید کرد.
اخلاق و انصاف را بر قانون مصنوعی بشری اولویت بدهید.
بخاطر قانون یا عقایدِ سنتی انسانیت و انصاف را قربانی نکنید.
خود، خانواده و عزیزانتان را برای عرف یا قانونهای ظالمانه قربانی نکنید.
بیایید هشت ساعت بخوابید. بیایید برای غذا خوردن وقت بگذارید. برای درمان قلب خود مانند درمان دندان خراب خود وقت بگذارید. بیایید برای سفر کردن وقت بگذارید. بیایید برای خواندن و نوشتن وقت بگذارید. بیایید برای عبادت کردن، مسواک زدن، قدم زدن و خندیدن، بوییدن و بوسیدن عزیزانتان وقت بگذارید. پیامک بدهید نامه بنویسید کارت پستال بفرستید، گل بخرید، عطر بزنید، سفر بروید و زندگی کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حال و احوال این روزام
مطلبی دیگر از این انتشارات
سَبُک
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه شد؟