کارآفرین، جستجوگر، معناگرا و به دنبال ناشناختهها ...
از رویا تا حقیقت ، از خوابیدن تا جنگیدن
سلام ;))) ، می دونم توی این وضع جامعه زیاد حوصله ندارید پس زود میرم سر اصل مطلب ...
قبل از شروع این رو هم بگم این مطالب نظر شخصی خودمه و ممکنه بعضی ها با اون مخالف باشند.
خوب کلا سه دسته آدم داریم :
- هدایت گران : به گروهی می گن که به یسری از افراد وظایف می دن و اون ها رو هدایت می کنند.
- کارکنان : گروهی هستند که از هدایت گران وظایف دریافت می کنند.
- استفاده کنندگان محض : گروهی که عشق و حال می کنند ؛)) و از ماحصل هدایت گران استفاده می کنند.
گروه اول حدودا ۱۰ درصد جامعه رو شامل میشه و ۹۰ درصد دیگه جامعه تحت تأثیر همین گروه اولن ، یعنی خلاصه بگم هر اتفاقی که توی دنیا می افته ، می شه گفت زیر دست این گروهه ؛ چه جنگ هایی که شروع شد ، چه خوراکی هایی که اختراع شد ، چه تکنولوژی هایی که عرضه شد و چه نگرش هایی که باور شد :D
همین هدایت گران هم باز به دو دسته یک درصدی و نه درصدی تقسیم می شند. کل جهان با تصمیماتی که یک درصدی ها می گیرند ، می چرخه . خوب من که توی این مقاله باهاشون کاری ندارم :| ، شما هم کلا کار به کارشون نداشته باشید بهتره :)))
تفاوت های گروه یک درصدی و نه درصدی خیلی زیاده ولی بارز ترین تفاوتش که توی این مطلب هم باهاش کار دارم اینه که هیچ فرد عادی ای اصلا نمی تونه وارد گروه یک درصدی بشه ولی درِ گروه نه درصدی ها همیشه به روی شما بازه مثل خیلی های دیگه که واردش شدن از هنری فورد و جان دیویس راکفلر گرفته تا مارک زاکربرگ ....
الان با خودت می گی من توی ایرانم شرایطم فرق می کنه ، آره قطعا خیلی فرق می کنه ، ولی یادت باشه گرافیت توی سختی و فشاره که تبدیل به الماس می شه مثل خیلی هایی که الان داخل ایران حرف هایی برای گفتن دارند مثل احد عظیم زاده ، بهروز فروتن ، برادران محمدی و خیلی های دیگه ... همه چی به خودِ آدم بستگی داره.
این بحث خیلی مهمه که واقعا هرکسی نمی تونه جزء گروه نه درصدی (هدایت گران) باشه در واقع اگه هرکسی می تونست جزء این گروه باشه باید ۵۰ ، ۶۰ درصدی رو براش در نظر می گرفتیم :)))) باید توی خونِت باشه ؛ یه مثال بزنم تا بهتر حق مطلب ادا بشه ، استیو جابز رو با استیو وزنیاک در نظر بگیرید ، وزنیاک از نظر فنی فوق العاده عالی بود ولی خونِ کارآفرینی و مدیریتی نداشت ولی در دسته کارکنان بی نظیر بود. ولی برعکس وزنیاک ، استیو مهارت فنی آنچنانی نداشت ولی از نظر مدیریتی حرف نداشت جدا از شخصیتش :(( فقط اینطوری هم برداشت نکنید که هرکسی که هدایتگره پس دانش فنی پایینه هم داره چه بسا خیلی ها بودن و هستند که هم از نظر فنی و هم از نظر مدیریتی بی نظیر بودند و هستند.
این دو گروه یعنی هدایت گران و کارکنان خصوصیات جالبی دارند :
خصوصیات کارکنان
کلا اهل ریسک نیستند دوست دارند که یه حقوق ثابتی داشته باشند و بدون حاشیه زندگیشون رو سپری کنند ، ایده خاصی مدنظرشون نیست و به زندگی خطی عادت کردند، منتظرند یه نفر بهشون دستور و یا کاری رو واگذار کنه و اون ها هم انجام دهند ،البته باید این رو هم متذکر بشم که بعضی از این افراد به ناچار این گروه رو پذیرفتن ، بالاخره زندگی هم خرج داره :)
و اما خصوصیات هدایت گران
بر خلاف کارکنان تا دلتون بخواد اهل ریسک اند البته از نوع منطقیش ؛) ناامید نمی شند ، یه بار شکست خوردند دو بار ، سه بار ... این رو می دونند که بالاخره به موفقیت می رسند مثال دمه دستی هم جناب استیو جابز که بعد از اینکه از اپل اخراج شد (حالا بعضی ها هم می گن که خودش استعفا داده) نا امید نشد و یه شرکتی رو از اول بنا کرد و با فروش سهام اون شرکت دوباره به اپل برگشت. افراد موقعیت شناسی اند می دونند که الان جامعه به چی نیاز داره و برای حل اون مشکل روز ها حتی سال ها فکر می کنند برای مثالش هم می شه از فیسبوک نام برد ،ایده اش از یه نیاز ساده آدم گرفته شده ، انسان ها آدم هایی اجتماعی اند دوست دارند همیشه از حال هم با خبر باشند ، مطالبی از خودشان برای دوستانشان به اشتراک بگذارند پس این نیاز فرصتی شد برای هدایت گران تا اون رو برطرف کنند ، البته نا گفته نماند که ایده فیسبوک برای خوده مارک زاکربرگ نبوده. و آخر هم بیشترشون ثروت کلان رو دوست دارند (البته کیه که بدش بیاد).
و در پایان استفاده کنندگان محض
هرکسی که به دنیا می آید ناخواسته جزء این گروه از انسان ها هست و رفته رفته با اختیار می تونه جایگاه خودش رو مشخص کنه ، این گروه افراد ارزشمندی اند ؛) آره درسته ! اگر این افراد نباشند هدایت گران چه کسانی رو هدایت کنند و در ارتباط با این ، کارکنان برای چه کسانی کار کنند ؟؟ در کل اگر این افراد نباشند هیچ گردش مالی ای رد و بدل نمی شه ... پس خیلی مهمند ، خوب یه گریزی به بحث فلسفی بزنیم :))) می شه گفت حتی خوده هدایت گران هم بخشی از استفاده کنندگان هستند مثلا هر روز صبح جف بزوس با ماشین هوندای خود که توسط یک هدایت گرِ دیگه ای ساخته شده به سر کار می ره همین بحث رو هم برای کارکنان می شه تعمیم داد ، خوب یذره پیچیده شد :)))) برای همین اسم بخش رو گذاشتم استفاده کنندگان محض.
خوب با این تفاسیر فکر کنم گروه خودتون رو پیدا کردید ؟
از گروهتون راضی هستید؟
اگه نه ، با خودت تصمیم بگیر از همین الان به بعد هر روز یه قدم نزدیک تر بشی به اون گروه مد نظرت هر چند قدمات هزارم میلیمتری باشه ، حالا بعضی از دوستان هم گروه هدفشون استفاده کنندگان محضه :) خوب اشکال نداره شما نمی خواد قدم برداری همین سرِ جات بشین تا خدایی نکرده خسته نشی.
و این هم تمام شد و رفت ... خودت موندی و رویاهات، بلندشو براشون بجنگ ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
4 راه برای جبران شکست در استارتاپتان
مطلبی دیگر از این انتشارات
استارتاپ هایی که برای سرمایهگذاران جذاب است
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه این کارآفرینان زیر 20سال در جاهای مختلف دنیا در حال متحول کردن فضای کسبوکار هستند؟