اونیورسیته!
در یکی از شبهای فرخنده اواخر بهمن ۱۳۱۲ جلسه هیئت وزرا در حضور شاه در عمارتی که اکنون مقر کاخ ملکه پهلوی است تشکیل شده بود. سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید در میان آمد. مرحوم فروغی (ذکاءالملک) رئیسالوزرا در این باب به شاهنشاه تبریک گفت. دیگر وزیران نیز هر یک به تحسین و تمجید زبان گشوده بودند. نوبت به بنده نگارنده رسید که به سِمت کفیل وزارت معارف در آن میان حاضر بودم. گویا خداوند متعال به قلب من الهام کرد که عرض کردم در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست؛ ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص «اونیورسیته» ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد. شاه بعد از اندک تأملی یک کلمه گفتند: «بسیار خوب آن را بسازید».
از چهار هزار سال پیش از میلاد، رد پای «نهاد علم» را تقریبا در همهی تمدنهای بشری میتوان یافت؛ هرچند این نهادها با تعریف امروزی و مدرن «دانشگاه» فاصلهی بسیاری داشتند. به روایت تاریخ، انقلاب شهرنشینی، افزایش جمعیت، گسترش تعاملات اقتصادی و بازرگانی، ضرورت ایجاد نظم اجتماعی و تخصصگرایی، تقاضای جوامع برای یادگیری علوم و فنون مرتبط را افزایش داد. این خواست اجتماعی منجر به تاسیس نهادهایی شد که طبق اصل تقسیم کار، بر یاددهی علوم و فنونی متمرکز بودند که در انحصار اشراف و نجیبزادگان قرار داشتند. چیزی که امروز به نام «دانشگاه» میشناسیم، هرچند بسیار متاخر و متفاوت از آن نهاد علم تاریخی است اما ریشه در همان نیاز و ماموریت دارد.
دانشگاه بولونیا (ایتالیا، ۱۰۸۸م) را نخستین دانشگاه به مفهوم امروزی مینامند. ماموریت دانشگاههای نسل اول بر «آموزش» متمرکز بود. آموزشِ فنون خاصی که بیشتر معطوف به قضاوت، طب، سیاست خارجه، تجارت و مورد نیاز طبقه اشراف بود. با گسترش شهرنشینی و تخصصگرایی، تقاضای عمومی برای یادگیری فنون بازرگانی و صنعتی شکل گرفت و آرام آرام دانشگاه از انحصار اشراف خارج شد. بعدتر متولیان دانشگاه دریافتند که نظام سنتی استاد-شاگردی پاسخگوی نیازهای علمی جدید نیست. برای پاسخ دادن به مسائل جدید لازم بود دایره معلومات قبلی را گسترش داد. پس پژوهش در کنار ماموریت آموزشی دانشگاهها اضافه شد. اهداف دانشگاه، همگام با نیازهای جامعه و حتی دولتها تغییر میکرد. کشورهای درگیر جنگ در جنگ جهانی دوم و دوران بازسازی پس از آن، تمام توان صنعتی خود را به میدان آوردند. نیاز عمیق به گسترش «صنعت» و علوم مهندسی، منجر به توسعهی چشمگیر دانشگاههای صنعتی شد.
البته رابطهی بین دانشگاه و جامعهی پیرامونش، یک ارتباط دوسویه بوده است. نقش دانشگاه در رهبری جنبشهای سوسیالیستی و ضدنژادپرستی دهه ۶۰ میلادی یک مثال بارز از تاثیر دانشگاه بر جامعه است. سیر تحول دانشگاه در غرب، خارج از حوصلهی بحث است اما به وضوح، هر مرحله از فرآیند تکوین و تکامل دانشگاه بر یک خواست اجتماعی استوار بوده است.
نام «علی اصغر حکمت» با آموزش عالی نوین در ایران پیوند خورده است. حکمت پنج سال وزیر معارف رضاخان و اولین رئیس دانشگاه تهران بود. خاطرات و دستنوشتههای جالبی از او به یادگار مانده که شاید بتواند سرنخهایی را از چگونگی ورود نظام آموزش عالی به جامعهی ایران مشخص کند.
او در جایی از یادداشتهایش دلیل اصلی تاسیس دانشگاه را فراهم شدن امکان تحصیل دانشجویان در ایران عنوان میکند. علتی که هیچ جزئیاتی از کیفیت و هدف آموزش عالی ارائه نمیدهد. روایت او از جلسهی هیات دولت و موافقت رضاخان با تاسیس دانشگاه تهران -که در ابتدای این یادداشت دیدیم- نیز گویای سادهلوحی و سطحینگری در مقابل ورود جدیترین نهاد علم غربی در جامعه ایرانی بوده است. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم راهبرد ما در تاسیس دانشگاه در ایران مانند ورود صنعت چاپ و تلفن و تلگراف و سایر مصنوعات فرنگی بوده است: اقتباس.
دانشگاه در شرایطی وارد ایران شد که بیش از ۸۰ درصد بزرگسالان، حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند. همچنین برنامه درسی دانشگاهها و ظرفیت رشتههای تاسیسشده، با نیازهای کشور انطباق نداشت. سهم دانشجویان در رشتههای فنی، کشاورزی و دامپزشکی کمتر از ۵ درصد کل بود که برای کشوری با پیشینه ایلی-کشاورزی سازگار نیست. از آن سو ۵۱.۷ درصد سهم دانشجویان به رشتههای علوم انسانی (عمدتا حقوق و علوم سیاسی) اختصاص داشت که در چارچوب نیازهای دیوانسالاری و اهداف تجددگرایی دولت معنا مییافت؛ نه نیازهای متن جامعه. بنابراین ورود دانشگاه به ایران، برخاسته از یک تقاضای اجتماعی نبود. حتی برنامه آموزشی دانشگاه با نیازهای فنی و اقتصادی کشور ارتباط نداشت.
همزمان در غرب، دانشگاههای بزرگ با اهداف متنوع و روشنی رشد میکردند؛ اهدافی که در برنامهی مأموریتی هر دانشگاه تصریح میشد. در حالی که رویکرد ما در ورود دانشگاه به ایران، صرفا کپیبرداری ناقص از «اونیورسیته» و گسترش ساختاری و اداری دانشگاهها بود؛ بدون توجه به تنظیم اهداف و کارکرد مطلوب آن؛ بدون در نظر گرفتن آن که: «ما» چه چیزی از دانشگاه میخواهیم؟
پس شاید عجیب نباشد که چرا هیچ وقت پاسخ روشنی به این سوال ارائه نکردهایم: مأموریت دانشگاه ایرانی چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
انسان زیر پای رقابت کمپانیها و دانشگاهها
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاید اساتید از اول اینطور نبودند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
دانشجو؛ موذن کدام ماذنه؟