دوست دارم قصهگو بشم.
چرا نباید ارتباطمان با حیوانات را قطع کنیم؟
سرش را جمع کرده توی شکمش و به سختی نفس میکشد. صدای پرندهها از اطرافمان میآید. این موقعها، نزدیک ظهر، آقتاب تند ولی مهربان میزند. ما زیر ِ سایهی درخت هستیم. چمباتمه زدهام روبهرویش و منتظرم سرش را بلند کند. شاید پنج ساله باشم، شاید هم کمتر. حوصلهام سر میرود بس که سرش را بلند نمیکند. ترسیده؟ یک چوب بلند برمیدارم و نوکش را به پهلویش میزنم. خودش را بیشتر جمع میکند. دردش گرفت؟ حتمن دردش گرفت. از خودم خجالت میکشم. چوب را پرت میکنم و به پهلوی خودم دست میکشم.
بالاخره سرش را با احتیاط بلند میکند و با بینی ِ کوچک صورتیاش اطراف را بو میکشد. آب ِ دماغش همینطور روان است؛ مثل بچهی کوچک ِ خاله پروین. آرام انگشتم را جلو میبرم و به بینیاش دست میزنم. نرم است، مثل پوست ِ بچهی کوچک ِ خاله پروین.
مامان از بالکن صدایم میزند که بروم ناهار بخورم. با عجله، بر خلاف جهت ِ تیغهایش دست میکشم که به خیالم خداحافظی کرده باشم. اینطوری دستم زخمی نمیشود. جوجهتیغی دوباره خودش را جمع میکند. داد میزنم: "اومدم!"
این، فقط یکی از خاطرات کودکی من از وقت گذراندن با حیوانات است. حیواناتی که ساعتها به حرفهایم گوش میدادند، ساعتها به ناگفتههایشان گوش میدادم. حیواناتی که محبت را میفهمیدند و شما را میشناختند. گاهی دلم به حال بچههای نداشتهام میسوزد که شاید هیچوقت این حس را تجربه نکنند. حس ِ تلاش برای ارتباط گرفتن و نزدیک شدن به هویتی که فرسنگها از شما فاصله دارد؛ بدون پیشداوری، از روی علاقه و کنجکاوی.
از حیوانات چیزهای زیادی یاد گرفتم. اولینشان شاید "راحت بخشیدن" بود. بعضی وقتها موقعی بازی کنترلم را از دست میدادم و آسیبهای کوچکی به همبازیهایم وارد میکردم، آنها هم همینطور بودند. کمی از هم فاصله میگرفتیم. با یک تکه پنیر یا یک "میوی کشدار" از دلمان درمیآمد و دوباره بازی را از سر میگرفتیم. به همین راحتی!

این روزها بحث حول نگهداری ِ حیوانات -خصوصا سگ- در محیط شهری حسابی داغ شده. چند روز قبل داشتم از مقابل یک پرنده فروشی رد میشدم که نگاهم به نگاه یک عروس هلندی افتاد. کمی ذوق کردم، کمی روی میلهاش به ویترین مغازه و من نزدیک شد. فکر کردم دلم نمیخواهد موجودی به این زیبایی و آزادی را در قفسی کوچک یا آپارتمانی 60-70 متری محبوس کنم. اما بعضیها دلشان میخواهد. اصلا شاید حق با آنها باشد! شاید حضور حیوانات -با آن شور و انرژیشان- در فضای شهری مثل تهران کمی از زشتی شهر کم کند. شاید قانونی کردن یک مسئله، بهترین راه کنترل آن باشد.
برای گفتوگو دربارهی این مسئله با من یا بقیهی پادپرسیها میتوانید از لینک زیر در پادپرس استفاده کنید:
چرا نباید ارتباطمون با حیوانات رو قطع کنیم؟
1-گیاهان وجانوران وهر موجود ذیروح آفریدگان خداوندندو قطعا باید آنهارا دوست داشت وازآزردن آنها پرهیز شود .در آیات الهی وروایات سخن درباره کمک به حیوانات نیازمند آمده است .
2- نجاست دو حیوان سگ وخوک صرفا درباره طهارت ازآنها برای ادای نماز است ولاغیر یعنی اگر کسی خدارا باور ندارد ویا کسیکه اهل نماز نیست مشکلی دراین باره ندارد
3- در برخی موارد مانند دوران تنهائی وپیری وبیماری قطعا وجود برخی حیوانات روحیه فردرا کمک میکند
تنها نکته ای باید آگاه بود انسان سالم اگر بتواند درکنار انسانی دیگر زندگی کند وانس بگیرد قطعا جایگزین بهتر از جانوران است چه آدمی اهل معاشرت با دیگران است وجایگزین کردن جانوران بجای انسان آدمی را ازبرخی حسن ها دور میکند .ضمنا فضای زندگی جانوران نباید با فضای زندگی انسان یک جا باشد موفق باشید