النا هستم ملقب به الی، نویسنده نوجوانی که افکارش را به پست تبدیل میکند
هویت چیست؟(پراکنده نویسی.5)
شماره یک:من به ویرگول قول داده بودم که دیروز مدرسه نوشت چهارم رو ثبت کنم اما دست و دلی برای این مدرسه نوشت نبود... چرا نبود؟ چون خسته بودم و این خستگی دیروز من رو به یه آدم بدقول تبدیل کرد خب این یعنی چه؟ یعنی اینکه ما چجور آدمی هستیم رو یه همچین عواملی تعیین میکنن
شماره دو:من یه یه روزی هست که دوباره زده به سرم و میخوام مثل پارسال آدم بدی بشم هرچی سعی میکنم گول شیطون شیطان صفت(!)رو نخورم و بهش فکر نکنم نمیشه
شماره سه:حتما با خوندن شماره دو نا خودآگاه عبارت "شیطون رفته تو جلدش" اومد تو ذهنتون اما حرف راست رو از بچه بشنو من دقیقا همین دیروز که شیطون گویا رفته بود تو جلدم یه دختر بچه رو تو خیابون دیدم مامانش دعواش میکرد و می گفت "باز شیطون رفت تو جلدت" دختر بچه هم در جواب مادر نادونش گفت:مامان مگه من کتابم که شیطون بره تو جلدم شیطون رفته تو مُخم:) بله بچه راست میگفت جلد دیگه چیه شیطون میره تو مخ....
شماره چهار:اصلا هویت یعنی چی؟ واقعا یه چیز مسخره ای به اسم خستگی میتونه یه آدم رو بدقول کنه؟ یعنی هویت ما به یه تار مو بنده که اون مو هم داره میشه کنده؟(شعر ساختم برا خودم) یعنی شیطون میتونه بره تو مخ آدم و یه آدم بی زبون پاک رو به یه آدم شرور تبدیل کنه؟ آره جواب همشون متاسفانه "بله" هستش هویت مارو واقعا اینا تعیین میکنه اصلا هرکی بهتون گفت هویت یعنی چی بهش بگید دو نوع هویت داریم یکی هویت مثبت: کسی که پر انرژیه و بی اعصاب نیست و شیطون هم فعلا نرفته تو مخش و یکی هویت منفی: کسی که خسته و بی اعصابه و شیطون هم درست وسط مخشه....
شماره پنج:آدمیزاد از اول باید نزاره شیطون بره تو مخش چون اگه بره دیگه جراح مغز هم نمیتونه بیارتش بیرون اینو الان دارم تجربه میکنم و خیلی سخته لطفا جلوشو بگیرید همیشه هم سعی کنید اعصاب داشته باشید... از ما که گذشت اما شما سعی کنید تا جایی که میتونید به کسی قول ندید که بعدش بدقول نشید اینطوری...
موفق باشید... درس ها که بیشتر بشه کمتر همو می خونیم(!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنچه گذشت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
پارتی 300 تایی شدن ..
مطلبی دیگر از این انتشارات
[پراکنده نویسی ۵] - از «مشکلت اینه که میخوای همه رو نجات بدی» تا «اسکل ابن ملخ»