Dirk Maassen - Ethereal
چیپس خامه
آدمهای جالبی هستیم و درین شکی نیست ولی یه بخشِ بزرگی از جمعیتی که باهاش در ارتباطیم شامل یه سری از آدم؟ -حیفِ آدم!-هایی میشه که مجموعهای از ویژگیهای بدَن. -یه چیز جالبی که هست، هر سری از یه اصطلاح ریاضی تو حرفام استفاده میکنم یاد یه آدم آشنایی میوفتم که دیگه خبری ازش ندارم- مدتی بود تو فکر یکی از دوستایِ قدیمیم بودم -دیگه دوست نیستیم- نمیدونم چرا! معمولا وقتی آدمی از زندگیم حذف میشه دیگه بهش فکر نمیکنم -سعی میکنم ینی- زیادی بهش فکر میکنم این روزا. این که چیکار میکنه، تو این 5 سال چقدر تغییر کرده؟ هنوز همون شیبِ منفیِ تغییر رو داره یا بالاخره به خودش اومد؟ در کمال تعجب به سنی رسیدم که میتونم بپرسم هنوز مجرده یا نه! نمیدونم اول فکر کردم بش پیام بدم ولی بعد گفتم خب چی میتونم بگم؟ چیزی برای گفتن ندارم. پس رهاش کردم. -دروغ میگم-
...
خیلی چیزها هست که نمیتونم راحتتر اینجا بنویسم. میخواستم توی دفتر بنویسم ولی ترجیح دادم خودم رو تو خطر نندازم. میدونی! مثلا یهو بمیرم و اون بیوفته دست یکی. نه حتی فکرشم ترسناکه! اینجا هم داره بوی پوسیدگی میگیره. ینی دوای پوسیدگی چی میتونه باشه؟ اگر یکی این دوا رو پیدا کرد کاش یکمی هم برای من نگه داره.
...
نمیدونم چی میشه که وی یهو ناامید میشه از کل عالم و آدم_همیشه از آدما نا امیدم- اصلا نمیتونم روی آدما حساب کنم. ولی خب منکر نمیشم که گاهی ممکنه یه سری ها از بقیه متمایز باشن! و بهتر! و قابل تحملتر! و حتی در کمال ناباوری دوست داشتنی و بوسیدنی تر!
...
یه سری از رویاها انقدر قشنگن -مثل صدایِ این خواننده- که اگر میدونستم چطوری میشه بهشون رسید لحظه ای درنگ نمیکردم. واقعا همه تلاشمو میکردم. -الان چیزی بنظرم جالب نمیاد برای تلاش کردن-
...
چیزهای جالب زیادی هست. مثلا اینکه انقدر تایپ نکردم سرعت تایپ کردنم نصف شده و جای حروف رو یادم رفته. یادم میره. یادم میره همیشه سخت نمیمونه. یادم میره چند سالمه. یادم میره چی شد که رفت. یادم میره چقدر چیپس خامه دوست دارم. یادم میره خیلی وقته ندیدمشون. یادم میره حتی اگر چند دیقه پیش هم دیده باشمشون بازم دلم براشون تنگ میشه. دل من اینطوری نبود... به حضور و تاثیر آدم ها ازونجایی باور پیدا کردم که دلم تغییر کرد. یاد گرفت دوست داشتن بقیه رو. یاد گرفت چطوری دلتنگ باشه. ولی یاد نگرفت دلتنگی هیچ درمونی نداره.
...
بعضی چیزها خیلی قشنگن. بعضی آدما هم خیلی قشنگن. نگاهشون میکنی با خودت فکر میکنی دوتا چشم و یه دهن با بینی چه معجزهای ازآب درومده! مثل یه سری اتفاقا. معجزه هست. راستش من بهش باور دارم. یه سری از باورها هم خاطرات یه سری از آدمهان. بعضی از آدم ها اشتباهن ولی لازمن. لازمه تیکه تیکهشی گاهی. تا نور زندگیت رو پیدا بشه. تا یارِت پیدا بشه. تا بفهمی کی پیشته.
...
پیشت! -جیغِ کتری درومد-
مطلبی دیگر از این انتشارات
[پراکنده نویسی ۷] - نقطه عطف نزدیکه
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیندر علی وارد می شود !
مطلبی دیگر از این انتشارات
جسته گریخته احوال