ماجرای یک مشاوره صورتی

نام قبلی اثر: ماجرای یک مشاوره صورتی

برای شنیدن نسخه صوتی متن، روی لینک زیر کلیک کنید:
https://t.me/payam_hamdeli/54

تابه‌حال تجربه یک جلسه مشاوره غیرحرفه‌ای را داشته‌اید؟ از آن‌هایی که بعد از خروج از اتاق، وقتی چشمانتان را باز می‌کنید، به خودتان لعنت بفرستید که کاش هیچ‌وقت پایتان به آن جلسه نحس باز نشده بود؟ بگذارید برایتان یک خاطره بگویم:

رفیقی داشتم که چند سال پیش، در یک بحران و شرایط دشوار به یک مشاور به‌ظاهر معروف مراجعه کرد. روزهای اول همه چیز گل‌وبلبل بود، مدیتیشن‌های تأثیرگذار و آرام‌بخش را هم چاشنی مشاوره کنید. هربار از اتاق بیرون می‌آمد حالش خوب بود و فکر می‌کرد دارد معجزه می‌شود. هر جلسه یک سخنرانی غرا از دکتر بزرگوار می‌شنید که مستقیم نشانه می‌زد وسط اعتقادات محکم او، ساده بگویم؛ آقای دکتر روشن‌فکر به هر ریسمانی که وجود داشت برای تحت‌تأثیر قراردادن مراجع چنگ می‌زد حتی باز کردن قرآن! ۵،۴ جلسه نگذشته بود که مراجع ماجرا احساس کرد فقط دارد جیبش به‌اندازه درآمد کل سال، خالی می‌شود. آن زمان ۶۰۰ تومان برای جلسه یک‌ساعته، در کنار جلسات نوروفیدبک تجویزی روان‌شناس، پول هنگفتی به‌حساب می‌آمد! همه اینها یک طرف... راستش داستان، زمانی جالب‌تر شد که مشاور مثلاً حاذق، هرچه تکنیک داشت برای وابسته کردن مراجعش به کار می‌برد، از مشهد با دختر ویدئو کال می‌گرفت و غیرمستقیم می‌خواست نقش پدر حامی که سال‌ها حضور مؤثرش را ازدست‌داده بود را ایفا کند. تا جایی پیش رفت که حتی برای اینکه به او ثابت کند که شکست عاطفی‌اش به جاست و پارتنرش او را نمی‌خواهد، یک جلسه کامل مشاوره، زنگ زد به معشوق او و نیم ساعتی پسر ازهمه‌جابی‌خبر را به حرف گرفت و تهش خردشدن دختر ماند و سرگردانی و بی‌اعتمادی پسر!

حالا می‌دانید گل ماجرا کجا بود؟ آنجا که دخترک یک احساس لحظه‌ای و ساده‌اش را با خنده بیان کرد و مشاور بهت‌زده و خیره به او گفت: " تجزیه‌ای، اختلال تجزیه‌ای...! " و عملاً اختلالی که داشت یا نداشت را پیش رویش چسباند روی پیشانیِ روانِ دخترکِ درمانده. اینجا بود که دختر، بعد ۱۰ جلسه و هزینه بسیار، با یک خاطره تلخ و شکسته‌تر از قبل برای همیشه آن کلینیک را ترک کرد! این خاطره را تعریف کردم تا همین یک خط را برایتان روشن کنم:

"فریب پکیج‌های جذاب، مسکن‌های موقتی و دکترهای زرد که پیشکش، صورتی و نارنجی را نخورید! "

درست است که مسئولیت‌پذیری، روشن‌بینی و آگاهی، اقدامات عاقلانه و انتخاب مشاور حرفه‌ای، مهم‌ترین وظیفة یک مراجع است؛ اما گاهی در شرایط خاصی از زندگی که به هر چیز و هرکسی برای نجات دست دراز می‌کنیم، ممکن نیست و تنها، تجربة یک مشاوره ضعیف و چه‌بسا آسیب‌زا و زخمی که روی گوشه‌ای از روحمان باقی می‌گذارد، ما را به سمت انتخاب‌های آگاهانه‌تر سوق می‌دهد! و اما در پایان، سخنی با هم‌رشته‌ای‌ها:

کاش قبل از اینکه پیشوند دکتر و پسوند مؤثر و حرفه‌ای را به دوش بکشیم، حواسمان باشد که کوچک‌ترین رفتارها و حرف‌های ما می‌تواند زندگی آدم‌ها را به سمت رشد و آرامش هدایت کند یا آن را زخمی‌تر از قبلشان به باتلاق تباهی بکشاند. همچنین به‌خاطر داشته باشیم که مشاوره به معنای عام، کار نسبتاً ساده‌ای است؛ اما عمیق که نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که در قبال روح و روان انسان‌ها، مسئولیت بزرگی داریم، بزرگ‌تر و سخت‌تر از آنچه در خیالمان می‌پرورانیم...

نویسنده: زهرا خسروآبادی، کارشناسی‌ارشد مشاوره خانواده