دنیای پادکست و آرزوهای من- قسمت 1

من ثمین خطیبی همیشه دوست داشته ام که از نیمچه صدایی که دارم استفاده کنم و بتوانم با آن کارهای مفیدی انجام دهم.

به جرات می توانم بگویم اولین جرقه های علاقه من به دوبله و گویندگی به سن 14،15 سالگی برمی گردد و تا الان که 28 سال دارم همچنان ادامه دارد.

یادم می آید همیشه از صدای استادانی مثل منوچهر والی زاده، منوچهر اسماعیلی و ژاله علو لذت می بردم و دوست داشتم روزی مثل آن ها با صدایم شناخته شوم.

اما شاید به دلیل ترس و عدم اعتماد به نفس کافی، هیچ وقت به دنبال آن نرفتم. ولی گاهی شانس با تو یار است و به جای آن که تو به دنبال برآورده کردن آرزوهایت بروی، او به دنبال تو می آید.

قصه من برای ساخت پادکست به استخدام در مجموعه ای برمی گردد که حدود 1 سال است آن را می شناسم و تجربه های بی نظیری در آن کسب کرده ام.

راستش را بخواهید من پس از گذراندن دوره های کارآموزی تولید محتوا در مجموعه تاسیسات 24 ساعته، تنها به عنوان نویسنده محتوا در این مجموعه مشغول به کار شدم.

اما همان طور که گفتم این بار دست سرنوشت با من همراه بود و من را به یکی از مهم ترین آرزوهایم در تاریخ 1400/04/05 رساند.

آن روز مدیر مجموعه با من تماس گرفت و قرار بود که راجع به رشد و توسعه کار با هم صحبت هایی داشته باشیم و من حتی فکرش را هم نمی کردم که این تماس ممکن است چه دستاورد مهمی برایم داشته باشد.

ما در خلال صحبت هایی که راجع به محتوای متنی داشتیم، درباره دیگر انواع محتوا از جمله محتوای صوتی هم صحبت کردیم و من پیشنهادی دادم که هنوز هم باور نمی کنم پذیرفته شده است!

من به نیما اسماعیلی، مدیر مجموعه گفتم که من به ساخت پادکست، گویندگی و کتاب خوانی صوتی علاقه مندم و اگر بخواهند حاضرم تولید محتوای صوتی مجموعه را انجام دهم، چون بسیار به این کار علاقه دارم.

البته هنوز هم نمی دانم که جسارت این پیشنهاد را از کجا پیدا کردم چرا که من دختری بسیار درون گرا هستم و بسیاری از اوقات از بیان بسیاری موارد و آرزوهایم فراری هستم.

ولی به هر حال گفتم و به قول نیما زمانی که این پیشنهاد را مطرح کردم، برق چشمانم حتی از پشت تلفن و فرسنگ ها فاصله هم مشخص بود.

راست می گفت! واقعاً چشمانم از شدت خوشحالی این که نیما، پیشنهاد من را پذیرفته و من قرار است از این بعد در کنار محتوای متنی (که علاقه دیگرم بود) به تولید محتوای صوتی هم بپردازم، برق می زد.

امروز از 5 تیر طلایی برای من، تقریبا 3 ماه می گذرد و من بیش از 40 پادکست ضبط کرده ام و تجربه های زیادی را در این زمینه کسب کرده ام.

آرزویی که روزی در خواب هم برآورده شدن آن را نمی دیدم، امروز برآورده شده است و من را در راه رسیدن به آرزوهایم جسورتر کرده است.

من به شما توصیه می کنم از بیان آرزوها و ایده هایتان نترسید، شاید از افراد زیادی نه بشنوید اما نباید خسته شوید. بالاخره روزی انسانی که برای ایده های شما ارزش قائل شود و در راه رسیدن آن به شما کمک کند پیدا خواهد شد، پس فقط نترسید و ادامه دهید.

تجربه من در ساخت پادکست به همین جا خلاصه نمی شود و اگر با من همراه باشید در روزهای آینده از آن بیشتر خواهید شنید.

ادامه دارد...

اگر تمایل داشتید راجع به این که تا به حال چه قدم های مثبتی در جهت رسیدن به آرزوهاتون برداشتید، برای من بنویسید.