نجات از روزمرگی به سبک تاسیسات 24 ساعته

روزمرگی؛ واژه ای که این روزها خیلی ها درگیر آن شدند و من هم مثل همان خیلی ها با آن رودررو می شوم. اما بیشتر روزمرگی های من به زمان های گذشته برمی گردد آن سال هایی که هیچ هدفی در زندگی ام نداشتم و فقط به امید تغییر شرایط روزم را شب و شبم را روز می کردم.


روزمرگی چیست؟

وقتی دنبال معنی روزمرگی گشتم معانی مختلفی برای آن پیدا کردم از جمله اینکه:

روزمرگی = زندگی ملال آور و خسته کننده

روزمرگی= از مرگ می آید، یعنی لحظاتی از زندگی تو که از بین رفته اند.

روزمرگی= به سختی زندگی کردن

روزمرگی= درگیر کارهای روزانه شدن، تا حدی که هیچ هیجانی در زندگی باقی نمانده است.

وقتی تمام این مفاهیم را کنار هم می گذارم، به این نتیجه می رسم که یک جای کار ایراد دارد و باید از روزمرگی فرار کرد، اما چطور ممکن است؟

شاید جالب باشد بدانید که دلیل اصلی روزمرگی "سرخوردگی" است. وقتی مدتی را بی وقفه تلاش می کنی تا چیزی را عوض کنی، وقتی تمام وقت و انرژی خودت را می گذاری تا زندگی ات را سامان بدهی، وقتی به امید روزهای خوب و رسیدن به اهدافت می جنگی، اما چون قدرت کافی نداری خودت را شکست خورده میبینی دچار سرخوردگی و در نهایت روزمرگی می شوی.

در حالت روزمرگی دیگر گذر زمان برایت مهم نیست. دیگر دوست نداری کاری انجام دهی، با خودت میگویی "ولش کن بالاخره امروز هم تموم میشه" کم کم گوشه گیر و منزوی می شوی تا حدی که دوستان و خانواده هم از بودن در کنارت افسرده و دلمرده می شوند. حس و حال روزمرگی را می فهمم چون خودم این روزها را گذرانده ام.


راه نجات از روزمرگی

اما از یک جایی به بعد باید تغییر کنی و بلند شوی. خودم را می گویم، از یک جایی به بعد هیچ نتیجه ای از روزمرگی ملال آور و خسته کننده بدست نیاوردم و بلند شدم. برایم خیلی سخت بود، چون تنها راه مقابله با روزمرگی تغییر عادت های قدیمی و دور ریختن افکار پوچ و بی معنی است و من این سختی تغییر را با جان و دل پذیرفتم چون دیگر نمیخواستم آدم سرخورده و شکست خورده باشم. چون نمیخواستم در یک زندگی یکنواخت و بدون هیچ رشد، پیشرفت و هیجانی اسیر باقی بمانم.

یکی از فعالیت هایی که به من کمک کرد تا در مقابل روزمرگی و زندگی بی هدف مقابله کنم و راه جدیدی برای زندگی کردن پیدا کنم، کار کردن در مجموعه تاسیسات 24 ساعته بود.

وقتی وارد این گروه شدم با آدم هایی آشنا شدم که همگی پرتلاش و باانگیزه بودند و حتی به یکدیگر انگیزه هم می دادند. هرچند ملاقات های ما با هم مجازی بوده و هست، ولی روحیه همدلی و همراهی تک تک اعضای گروه به قدری زیاد است که با وجود کیلومترها فاصله از نقاط مختلف کشور باز هم این انرژی مثبت را دریافت می کنم.

جمع همکارانم در تاسیسات 24 ساعته به ترتیب از سمت راست بالای تصویر: نیما اسماعیلی، مهدی حریزاوی، حبیب فاتح، عاطفه صحرایی، خودم، ثمین خطیبی و مصطفی اسماعیلی
جمع همکارانم در تاسیسات 24 ساعته به ترتیب از سمت راست بالای تصویر: نیما اسماعیلی، مهدی حریزاوی، حبیب فاتح، عاطفه صحرایی، خودم، ثمین خطیبی و مصطفی اسماعیلی


گوشه ای از کارهایی که برای رهایی از روزمرگی انجام می دهیم

ما در گروه تاسیسات 24 ساعته حداقل سه بار در هفته به صورت مجازی دور هم جمع می شویم و در مورد موضوعات مختلف با هم بحث و تبادل نظر می کنیم. مثلاً شنبه ها جلسات بازاریابی داریم که خودم با کمک و هفکری دوستانم آن را راه اندازی کرده ام. در مدت یک الی یک ساعت و نیم این جلسه موضوعات مختلف بازاریابی را با همکارانم مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. راه اندازی این جلسه اول از همه به خودم کمک کرده و می کند تا روی اعتماد به نفسم کار کنم و در کنار آن به دنبال کسب آگاهی در مورد بازاریابی باشم.

یکشنبه های هر هفته جلسه توسعه شخصی داریم که نیما اسماعیلی، مدیر مجموعه کتابی را به عنوان مرجع در نظر گرفته و با توجه به راهکارهای کتاب و تجربیات ارزشمند خودش روی ساخت عادت های خوب و کنار گذاشتن عادت های غلط با ما صحبت می کند و ذهنمان را به چالش می کشد. این جلسه تاثیر زیادی در موفقیت های من داشته و خواهد داشت، چون یاد می گیرم چطور موانع پیشرفتم را کنار بگذارم و راه حل های تازه ای برای حل مشکلاتم پیدا می کنم.

جلسات دوشنبه های گروه ما حول محور آینده میچرخد. در این جلسات که با گردانندگی حبیب فاتح برگذار می شود، یاد می گیریم چطور در زمان حال برای آینده برنامه ریزی کنیم، چطور در زندگی هدف داشته باشیم و خودمان آینده خودمان را بسازیم. حضور در این جلسه و ماندن در آن مشروط به ارائه تکلیف هایی است که حبیب می دهد و اگر شاگرد درس خوان و منظمی باشی می توانی تا آخر دوره در کنار تیم بمانی :) در طی این جلسات بود که فهمیدم من قربانی زندگی ام نیستم و اگر قرار است زندگی من تکانی بخورد، این خودم هستم که باید قدمی بردارم و تلاش کنم.

سه شنبه های هر هفته جلسات ما رنگ و بوی دیگری می گیرد، چون فقط دور هم جمع می شویم تا بازی کنیم:)) اسم فامیل، پانتومیم، مشاعره، حدس کلمات و.... تفریحاتی از این قبیل که باعث می شود حس نزدیکی و همدلی بین اعضای گروه بیشتر و بیشتر شود و ما را از خستگی کار و روزمرگی ها دور می کند.

وقتی به حضورم در این تیم نگاه می کنیم میفهمم وجود این آدم های فعال، مثبت اندیش، خلاق، دلسوز و صد البته آگاه چقدر زیاد توانسته در کنار گذاشتن حس دلمردگی و روزمرگی نجات بخش من باشد.

همینجا از تک تک دوستانم در تیم تاسیسات 24 ساعته که کنارم هستند و من را همراهی می کنند، صمیمانه تشکر می کنم چون توجه و بودنشان به من انگیزه زیادی در تلاش کردن برای رسیدن به آزوهایم داد :)