معنی حکایت تیرانا! فارسی دوازدهم
تیرانا! من از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور -بی آنکه زبان به کمتر داعیهای گشاده باشم- سراسر کرامت باشم و سراپا گشاده دستی؛ بی هیچ گونه چشم داشتی به سپاسگزاری یا آفرین.
تیرانا، من از طبیعت یاد گرفتم که مانند درختان میوهدار، بدون هیچ ادعایی، با تمام وجود سخاوتمند و بخشنده باشم؛ بدون هیچ انتظاری برای تشکر یا تقدیر.
(مفهوم: بخشندگی)
تو نیز تیرانا! گشادهدستی و کرامت را از درختان میوهدار بیاموز و از بوستان و پالیز که به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر، گل و با هر تابستان از میوههای شیرین و سایه دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پای فرسودگان آفتاب زده را نوازشگری درمانبخش دردها.
تیرانا تو هم بخشندگی و احسان را از درختان میوهدار و از بوستان و باغها یاد بگیر که هر بهار، همه وجودت از شکوفه پر شود، در تابستان با میوههای شیرین و سایه دلپذیر خودت، برای کسانی که در راه و خسته هستند، میزبانی بخشنده باشی و مانند دارو برای خستگانی که دچار آفتاب زدگی شدهاند درمان باشی.
(مفهوم: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن)
نه همین مهربانی را به مهر، که پاداش هر زخمه سنگی را دستهای کریم تو میوهای چند شیرین ایثار کند.
فقط در جواب مهر و محبت مهربانی نکن، بلکه در ضربه سنگی که به تو وارد میشود، در جواب با دستان بخشندهات میوهای شیرین به آنها بدهی.
(مفهوم: در برابر بدی، خوبی کردن)
تو اگر آن مایه کرامت را از مادر به میراث میداشتی، میبایست همانند با درختان بارور، بخشندگی و ایثار را سراپا دست باشی. سپاس خورشید را که به هر بامداد بر سر تو زرافشانی میکند و ابر، گوهر.
تو اگر بخشندگی را از مادر طبیعت یاد گرفته باشی، باید مانند درختان میوهدار، همه وجودت پر از بخشندگی و گذشت باشد. سپاس از اینکه خورشید هر صبح بر سر تو نور میپراکند و ابرها بر سر تو دانههای پر ارزش باران را میبارانند.
تیرانا! اگرم هیچ در سرنوشت از آزادگی بهرهای باشد، همینم از آفریدگار، سپاس گزاری بس که بدین سعادتم رهنمون بود تا هرگز فریب آزاده مردم را از خویشتن بتی نسازم.
تیرانا! حتی اگر در سرنوشتم اندکی آزادگی باشد، به خاطرش از آفرینندهام سپاسگزار و قدر دانم که به من این سعادت را داده است که از احساس و علاقه مردم آزاده، نسبت به خود سو استفاده نکنم و خود را در نگاه آنها بزرگ نگردانم.
(مفهوم: نویسنده از خداوند سپاسگزار است که خوشبختی بزرگی به او بخشیده که با تعریف و تمجید مردم به خود مغرور نشود.)
معنی کلمات حکایت تیرانا:
داعیه: ادعا
کرامت: بخشش
گشادهدستی: سخاوتمند
پالیز: باغ
کریم: بخشنده
ایثار: گذشت
میراث: بازمانده
رهنمون: راهنما
فریب: حیله
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی شعر ستایش فارسی هفتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی شعر نیکی فارسی یازدهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی درس پنجم عربی هفتم