معنی حکایت عمر گران‌ مایه فارسی ششم ابتدایی

معنی حکایت عمر گران‌ مایه فارسی ششم ابتدایی
معنی حکایت عمر گران‌ مایه فارسی ششم ابتدایی
نمونه سوال فارسی ششم نوبت اول و نمونه سوال فارسی ششم نوبت دوم به همراه جواب را می‌توانید در انتشارات پدربزرگ دانا بخوانید.

دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو، نان خوردی.

دوبرادر بودند که یکی برای پادشاه کار می‌کرد و در خدمت او بود و برادر دیگر با نیرو خودش کار می‌کرد و زندگی‌اش را می‌گذراند.

باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کارکردن برهی؟

خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت چرا به پادشاه خدمت نمی‌کنی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟

گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت، رهایی یابی که خرمندان گفته‌اند: نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن.

برادر فقیر گفت: تو چرا کار نمی‌کنی تا از خواری و پستی خدمت کردن به پادشاه نجات پیدا کنی؟ زیرا انسان‌های خردمند و دانا گفته‌اند: از دست‌رنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی بدست آوردن از در خدمت پادشاه بودن و فرمان‌برداری از او بهتر است.

به دست آهن تفته کردن خمیر *** به از دست بر سینه، پیش امیر

آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است.

عمر گران‌مایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

عمر باارزش، با فکر کردن به اینکه در تابستان چه بخورم و در زمستان چه بپوشم، هدر رفت.

ای شکم خیره به نانی بساز *** تا نکنی پشت به خدمت، دوتا

ای شکم بی‌شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا این‌که مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی.

معنی لغات حکایت عمر گران‌مایه:

درویش: فقیر

مشقت: سختی

مذلت: خواری

زرین: طلایی

تفته: داغ و سوزان

امیر: پادشاه

صیف: تابستان

شتا: زمستان

خیره: پررو و گستاخ


سعدی در این حکایت به ما گوشزد می‌کند که در کارها به کسی وابسته نباشیم. از مزد و نتیجه تلاش خودمان استفاده کنیم که منت دیگران را نکشیم. با خدمت به دیگران و فرمان‌بری از دیگران خود را خوار و ذلیل نکنیم.