معنی حکایت مزار شاعر فارسی دهم
تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی زرین داشت _سرگرم اندیشههای دور و دراز خود_ از میدان جنگ به گورستان میرفت و از اسب پیاده میشد و تنها در میان قبرها به گردش میپرداخت و هر گاه بر مزار یکی از نیاکان خود یا شاعری بزرگ، سرداری دلاور و دانشمندی نامدار میگذشت، سر فرود میآورد و مزار او را میبوسید.
تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی طلایی داشت، سرگرم اندیشههای دور و دارز خود از میدان جنگ به سمت قبرستان میرفت و از اسب پایین میآمد و در میان قبرها میچرخید و هر گاه بر آرامگاه یکی از اجداد خود، شاعر بزرگ، فرمانده شجاع و دانشمندی مشهور میرسید، سرش را پایین میآورد و آرامگاه را میبوسید و ادای احترام میکرد.
تیمور، پس از آنکه شهر توس را گشود، فرمان داد که از کشتار مردم آن دست بردارند؛ زیرا فردوسی، شاعر ایرانی، روزگار خود را در آن به سر برده بود.
تیمور بعد از آنکه شهر توس را به تصرف درآورد، دستور داد که مردم شهر را نکشند؛ زیرا فردوسی شاعر بزرگ ایرانی در این شهر زندگی میکرد.
آنگاه تیمور بر سر مزار او شتافت و چون جاذبهای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی میکشید، خواست که قبرش را بگشایند: «مزار شاعر غرق در گل بود.»
سپس تیمور به آرامگاه فردوسی رفت و جاذبهای پر رمز و راز، او را به سمت فردوسی میکشید، خواست قبر فردوسی را باز کند: آرامگاه شاعر بزرگ پر از گل بود.
تیمور در اندیشه شد که پس از مرگ، مزار کشورگشایی چون او چگونه خواهد بود. پس، از راه قرهقوم به سوی تاتار _آنجا که نیای بزرگش، چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است_ روی آورد.
تیمور به فکر فرو رفت که آرامگاه فاتحانی مانند خودش چه طور خواهد بود. به همین دلیل از راه قرهقوم به تاتار رفت تا آرامگاه چنگیز، از اجداد بزرگش را که در عبادتگاه آهنی بود، ببیند.
در برابر زائر نامدار که زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود، سنگ بزرگی را که بر گور فاتح چین نهاده بودند، برداشتند؛ ولی تیمور ناگهان بر خود لرزید و روی برگردانید:«گور ستمگر غرق در خون بود.»
در مقابل زیارت کننده مشهور که بر زمین زانو زده بود و به نشانه احترام، سرش را پایین آورده بود سنگ بزرگی که بر قبر فاتح و کشورگشای چین گذاشته بودند، برداشته شد. ولی تیمور ناگهان لرزید و روی خود را برگرداند: قبر آن ظالم در خون غرق بود.
معنی لغات مزار شاعر:
لگام: دهانه اسب
زرین: طلایی
گورستان: قبرستان
مزار: آرامگاه
نیاکان: اجداد
دلاور: شجاع
نامدار: مشهور
شتافت: با عجله رفت
کشورگشا: فاتح
نیا: جد
معبد: محل عبادت
زائر: زیارت کننده
ستمگر: ظالم
فاتح: گشاینده کشورها
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی حکایت همت فارسی یازدهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی درس پاسداری از حقیقت فارسی دهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمونه سوال نوبت دوم فارسی ششم نوبت دوم با پاسخنامه