معنی حکایت کلانتر و اولیتر فارسی دوازدهم
اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجه زاد و توشه، گردهای بیش نبود. چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گرده مخاصمت رفت.
روزی سه جانور شتر، گرگ و روباهی همراه هم به سفر رفتند و تنها آذوقهشان، یک قرص نان بود. بعد از اینکه مسافتی را رفتند، خسته شدند و کنار جوی آبی نشستند تا استراحت کنند و به خاطر خوردن قرص نان بینشان اختلاف افتاد.
تا آخرالأمر بر آن قرار گرفت که هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گرده خوردن اولیتر.
سرانجام چنین تصمیم گرفتند که هر کس از دیگران بزرگتر باشد، برای خوردن نان شایستهتر در نظر گرفته شود.
گرگ گفت: «پیش از آنکه خدای -تعالی- این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیشتر مادرم بزاد!» روباه گفت: «راست میگویی؛ من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرامیداشتم و مادرت را اعانت میکردم!»
گرگ چنین گفت: «هفت روز پیش از اینکه خدای بلندمرتبه جهان را بیافریند، من به جهان آمدهام.» روباه گفت: «راست میگویی، من در شب تولدت آنجا حضور داشتم و برای شما چراغ نگه میداشتم و به مادرت کمک میکردم.
اشتر چون مقالات گرگ و روباه بر آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گرده برگرفت و بخورد و گفت: «هر که مرا بیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلانترم و جهان از شما زیادت دیدهام و بار بیشتر کشیدهام!.»
شتر وقتی گفت و گوی روباه و گرگ را شنید، گردنش را دراز کرد و نان را خورد و گفت: «هر که هیکل من را ببیند، تصدیق خواهد کرد که سن و سال من از همه شما بیشتر است و به خوردن قرص نان، شایستهتر هستم.»
معنی کلمات حکایت کلانتر و اولیتر:
اشتر: شتر
مصاحبت: همنشینی
زاد: توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه میبرند.
گرده: قرص نان، نوعی نان
مخاصمت: دشمنی و خصومت
اولی: شایسته
اعانت: یاری دادن
مقالات: جمع مقالت، گفتارها و سخنان
کلان: دارای سن بیشتر
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی حکایت ای رفیق! فارسی دهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی حکایت خودشناسی فارسی هشتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی شعر به نام خداوند جان و خرد فارسی نهم