معنی حکایت یک گام، فراتر فارسی دهم

معنی حکایت یک گام، فراتر فارسی دهم
معنی حکایت یک گام، فراتر فارسی دهم

شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.

شیخ (ابوسعید ابوالخیر) یک بار به طوس رفت. مردم طوس از شیخ درخواست کردند که در مجلسی به مردم موعظه و پند دهد. شیخ پذیرفت.

بامداد در خانقاه، تخت بنهادند. مردم می‌آمدند و می‌نشستند.

صبح زود در عبادتگاه منبری قرار دادند. مردم می‌آمدند و می‌نشستند.

چون شیخ برون آمد، مقریان، قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند؛ چنانکه هیچ جای نبود.

وقتی شیخ آمد، قاری‌های قرآن، قرآن خواندند و مردم بسیاری جمع شد آنچنان که جایی نبود.

معرف بر پای خاست و گفت:«خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست، یک گام، فراتر آید.»

کسی که در مجلس بزرگان را معرفی می‌کند بلند شد و گفت:« خدا بیامرزد کسی را که از هر جا که هست، یک قدم جلوتر بیاید.»

شیخ گفت:«وصلی الله علی محمد و آله أجمعین» و دست به روی فرو آورد و گفت:«هرچه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته‌اند، او بگفت که از آنچه هستید، یک قدم فراتر آیید.»

شیخ با صلواتی مجلس را به پایان برد و دستش را بر روی صورتش پایین آورد و گفت:«هر چه که ما می‌خواستیم بگوییم و همه پیامبران گفته‌اند را او گفت، از هر چه هستید کمی پیشرفت کنید و بهتر شوید.»

کلمه‌ای نگفت و از تخت فروآمد و بر این ختم کرد مجلس را.

حرف دیگری نزد و از منبر پایین آمد و این گونه مجلس را پایان داد.

معنی لغات یک گام فراتر:

استدعا: درخواست

اجابت: پذیرفتن

خانقاه: عبادتگاه

بامداد: صبح زود

مقریان: قاریان قر‌آن

معرف: شناساننده، کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد می‌شوند.

فراتر: پیش‌تر

ختم: پایان