معنی درس پاسداری از حقیقت فارسی دهم

معنی درس پاسداری از حقیقت فارسی دهم
معنی درس پاسداری از حقیقت فارسی دهم

درختان را دوست می‌دارم *** که به احترام تو قیام کرده‌اند

درختان که برای احترام به تو ایستاده اند و قیام کرده‌اند را دوست دارم

و آب را *** که مهر مادر توست

و آب را دوست دارم زیرا که مهریه مادر تو است. (اشاره به مهریه حضرت زهرا که آب بود )

خون تو شرف را سرخگون کرده است

به شهادت رسیدن تو باعث سربلندی تو است.

شفق آینه‌دار نجابتت *** و فلق، محرابی *** که تو در آن *** نماز صبح شهادت گزارده‌ای

تو همچون شامگاه و بامداد پاک و زیبایی و خونت مانند سرخی شفق و فلق زیبا است.

***

در فکر آن گودالم *** که خون تو را مکیده است

به آن گودالی که خون تو در آن فرو رفته است فکر می‌کنم

هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم

هیچ گودال و جای پستی را این چنان بلند و مرتفع ندیده بودم

در حضیض هم می‌توان عزیز بود *** از گودال بپرس

در فرود و پستی هم می‌توان عزیز و با شکوه بود، این را از گودال بپرس

(مفهوم کلی: هر چیزی که به تو مرتبط باشد ارزشمند می‌گردد. مانند گودال بی‌ارزشی که با شهادت تو در آن ارزشمند شد.)

***

شمشیری که بر گلوی تو آمد *** هر چیز و همه چیز را در کاینات *** به دو پاره کرد:

شمشیری که بر گلوی تو فرود آمد، همه چیز در جهان هستی را به دو قسمت تقسیم کرد:

هر چه در سوی تو، حسینی شد *** دیگر سو یزیدی … *** آه، ای مرگ تو معیار!

مرگ تو مانند معیار و وسیله سنجش است و هر چیزی که در سمت تو ماند حسینی شد و هر چه در سمت دیگر ماند یزیدی شد.

(مفهموم کلی: تو معیار حق و باطلی، هر کس سوی تو باشد حق است و سوی دیگر باطل خواهد بود.)

مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت *** و آن را بی قدر کرد

که مردنی چنان *** غبطه بزرگ زندگانی شد

مرگ تو ارزشمندتر از زندگی است و زندگی را بی‌ارزش کرد. مرگ تو چنان زندگی را تحقیر کرد که زندگان در آرزوی مردن مانند تو هستند.

خونت *** با خون بهایت حقیقت *** در یک تراز ایستاد

خون تو عین حقیقت است و هر دو هم ارزش‌اند.

و عزمت، ضامن دوام جهان شد *** ـ که جهان با دروغ می‌پاشد ـ

و خون تو، امضای «راستی» است …

اراده تو برای شهید شدن باعث شد جهان از تباهی رهایی یابد؛ زیرا بیشتر کشورداران به دروغ فرمانروایی کرده‌اند. جان باختن تو راستی را تثبیت کرد و از نابودی رهانید.

***

تو تنهاتر از شجاعت *** در گوشه روشن وجدان تاریخ ایستاده‌ای *** به پاسداری از حقیقت *** و صداقت

تو تنها کسی هستی که به تنهایی در طول تاریخ بر جای مانده‌ای و به نگهبانی از حقیقت و راستی می‌پردازی. دیگر تاریخ‌سازان همه در راه دروغ گام نهادند.

شیرین‌ترین لبخند *** بر لبان اراده توست

عزم و اراده تو استوار و لبریز از شادابی است.

چندان تناوری و بلند *** که به هنگام تماشا *** کلاه از سر کودک عقل می‌افتد

روح تو به اندازه‌ای بزرگ و بلندمرتبه است که خرد و عقل ما توانایی شناختن آن را ندارد.

***

بر تالابی از خون خویش *** در گذرگه تاریخ ایستاده‌ای

در گذرگاه تاریخ، بر برکه‌ای از خون خودت ایستاده‌ای

با جامی از فرهنگ *** و بشریت رهگذار را می‌آشامانی *** ـ هر کس را که تشنه شهادت است. ـ

و در طول تاریخ، هر کس را که به شهادت تشنه است و مشتاق شهید شدن است، با جامی که شامل نوشیدنی فرهنگ است، سیراب میکنی.

(مفهوم کلی: تو با شهادتت سبب شدی که مردم از نادانی برهند و از فرهنگ و دانش سیراب گردند. )

معنی لغات درس پاسداری از حقیقت:

مهر: مهریه

شرف: آبرو

سرخگون: قرمز رنگ

شفق: سرخی هنگام غروب خورشید

نجابت: پاک‌نژادی و عصمت

فلق: بامداد

محراب: جای ایستادن پیش‌نماز

رفیع: بلند و باارزش

حضیض: پستی

عزیز: بزرگوار و ارجمند

کاینات: کل هستی

سخره: تمسخر و ریشخند

غبطه: حسرت

‌خون‌بها: دیه

عزم: اراده و قصد

ضامن: عهده‌دار

پاسداری: نگهبانی

تناور: تنومند