درس پنجم عربی هشتم (صفحه ۶۱ تا ۶۹): اَلـصَّـداقَــةُ

اَلْمُعْجَم: واژه‌نامـه (۲۴ کلمه جدید)

ترجمه درس پنجم عربی هشتم

اَلـصَّـداقَــةُ

ترجمه: دوستی

«أَسْـرين» طالِـبَـة ٌ فِـي الصَّـف ِّ الثّانِي الْمُتَـوَسِّطِ . هي َ جاءَت ْ مِن ْ «سَنَندَج» إلیٰ «طهران».

ترجمه: «اسرین» دانش آموز پایه دوم متوسطه است. او از «سنندج» به «تهران» آمده است.

هي َ طالِبَة ٌ جَديدَة ٌ فِـي الْمَدرَسَـة ِ و َ بَـقِـيَـت ْ مُـدَّة َ أُسبوعَيـن ِ وَحيدَةً.

ترجمه: او یک دانش آموز جدید در مدرسه است و برای دو هفته تنها مانده بود.

فِـي الْسـبوع ِ الثّالِثِ، في يَـْوم ِ السَّبْت ِ جاءَت ْ إلَیها إحْـدی ٰ زَمـيلاتِـها بِاسْم ِ «آيلار» وَ بَـدَأَت ْ بِالْحِـوار ِ مَـعَـها في ساحَـة ِ الْمَدرَسَـةِ.

ترجمه: در هفته سوم، در روز شنبه یکی از همکلاسی‌هایش به نام «آیلار» به طرف او آمد و در حیاط مدرسه شروع به صحبت کردن با او کرد.

اَلْـحِـوار ُ بَـيْـن َ الـطّـالِـبَـتَـيـن ِ «آيلار» و َ «أَسْـرين»

ترجمه: گفتگو میان دو دانش آموز، «آیلار» و «اسرین»

- کَيـف َ حالُـكِ؟

ترجمه: - حالت چطور است؟

- اَلْحَمد ُ لِلّٰهِ؛ جَـيِّـدَة ٌ و َ کَيف َ أَنتِ؟

ترجمه: - خدا را شکر؛ خوبم و حال تو چطور است؟

- أَنَـا بِخَـيـرٍ. مَـا اسْمُـكِ؟

ترجمه: - من خوبم. اسم تو چیست؟

- اِسْمـي أَسـرين.

ترجمه: - اسم من اسرین است.

- اِسم ٌ جَميلٌ. ما مَـعْـناهُ؟

ترجمه: - اسم زیبایی است. معنای آن چیست؟

- «أَسْرین» بِالْکُرديَّة ِ بِـمَعنَی الدَّمْـع. و َ مَا اسْمُـكِ؟

ترجمه: - «اسرین» در زبان کردی به معنای اشک است. و نام تو چیست؟

- اِسمي آيلار.

ترجمه: - اسم من آیلار است.

- ما مَـعـنَی اسْمِـكِ؟

ترجمه: - معنای اسم تو چیست؟

- آيلار بِالتُّـرکيَّـة ِ بِـمَعنَی الْـأَقْـمار.

ترجمه: - آیلار در زبان ترکی به معنای ماه‌ها است.

- اِسْم ٌ جَميل ٌ جِدّا ً و َ مَعناه ُ جَميل ٌ أَيضاً.

ترجمه: - واقعا اسم زیبایی است و معنای آن نیز زیباست.

- مِن ْ أَي ِّ مَدينَـة ٍ أَنتِ؟

ترجمه: - تو اهل کدام شهر هستی؟

- أَنَـا مِن ْ سنندج. أ َ أَنت ِ مِن ْ طهران؟

ترجمه: - من اهل سنندج هستم. آیا تو تهرانی هستی؟

لا؛ أَنَا مِن ْ تبريز و َ ساکِنَـة ٌ هُنا.

ترجمه: - نه؛ من تبریزی هستم و اینجا زندگی می‌کنم.

- فَـأَنت ِ مِثْلـي أَیضاً.

ترجمه: - پس تو هم مثل من هستی.

- لِماذا جِـئْـتُم إلی ٰ طهران؟

ترجمه: - چرا به تهران آمدید؟

- لِأن َّ والِـدي في مُـهِـمَّـة ٍ إداريَّـةٍ.

ترجمه: - چون پدرم یک ماموریت مهم اداری دارد.

- کَم ْ سَنَـة ً مُهِمَّـة ُ والِـدِكِ؟

ترجمه: - ماموریت پدرت چند سال است؟

- سَنَـتَـيـنِ.

ترجمه: - دو سال.

- أَين َ بَيـتُـکُم؟

ترجمه: - خانه شما کجاست؟

- في ساحَـة ِ خُراسان.

ترجمه: - در میدان خراسان.

- عَجَـباً! بَيتُــنا في نَـفْس ِ الْمَکانِ.

ترجمه: - عجیب است. خانه ما هم در همان مکان است.

- أ َ تَـصـدُقيـنَ؟!

ترجمه: - آیا راست می‌گویی؟

- نَعَم؛ بِـالتَّـأکيدِ؛ مَـتی ٰ جِـئْـتُم؟

ترجمه: - بله؛ البته؛ شما چه زمانی آمدید؟

- جِـئْـنا قَـبْـل َ شَهْـرٍ.

ترجمه: - یک ماه پیش آمدیم.

- فَــنَحن ُ جارَتان ِ و َ زَميلَتانِ.

ترجمه: - پس ما همسایه و همکلاسی هستیم.

- فَــکَيف ما رَأَيْـتُـك ِ حَتَّی الْـآنَ؟

ترجمه: - پس چطور تا الان تو را ندیدم؟

- عَجيبٌ. ما مِهـنَـة ُ أَبيـكِ؟

ترجمه: - عجیب است. شغل پدر تو چیست؟

- هو َ مُهَندِسٌ.

ترجمه: - او مهندس است.

- هَل ْ تَـأتيـن َ إلی ٰ بَيـتِـنا؟

ترجمه: - آیا به خانه می‌آیی؟

- بِکُـل ِّ سُـرورٍ.

ترجمه: - با کمال میل.

- مَـتیٰ؟

ترجمه: - چه زمانی؟

- بَعدَما يَسمَح ُ لـي والِدي و َ تَقبَـل ُ والِـدَتـي.

ترجمه: - بعد از اینکه پدرم اجازه داد و مادرم پذیرفت.

- و َ هَل ْ يَأْتـي أَبوكِ ؟ و َ هَل ْ تَأْتـي أُمُّـكِ؟

ترجمه: - و آیا پدرت می‌آید؟‌ و آیا مادرت می‌آید؟

- إِن ْ شاء َ اللّٰهُ. سَـأَسْـأَلُــهُما.

ترجمه: - انشاالله. من از آن‌ها خواهم پرسید.

اَلْـغَـریـب ُ مَـن ْ لَـيْـسَ لَـه ُ حَـبـيـبٌ. اَلْإمام ُ عَلي (ع)

ترجمه: غریب، کسی است که دوستی ندارد. امام علی (ع)

ترجمه صفحه ۶۶ عربی هشتم (فن ترجمه)

جواب تمرین اول درس پنجم عربی هشتم

التمرین الاول:

با مراجعه به متن درس، پاسخ درست کدام است؟

جواب تمرین دوم درس پنجم عربی هشتم

التمرین الثانی:

جمله‌های زير را با توجّه به تصوير ترجمه کنيد.

جواب تمرین سوم درس پنجم عربی هشتم

التمرین الثالثُ:

کدام کلمه با دیگر کلمه‌ها از نظر معنا و مفهوم ناهماهنگ است؟

جواب تمرین چهارم درس پنجم عربی هشتم

التمرین الرابعُ:

کلمات مترادف و متضاد را معلوم کنيد.

جواب تمرین پنجم درس پنجم عربی هشتم

اَلتمْرين ُ الْخامِسُ:

ترجمه کنید:

ترجمه صفحه ۶۹ عربی هشتم (کَـنْـز ُ الْـحِـکْـمَـة)