معنی شعر آزادگی فارسی هشتم
برای دیدن نمونه سوال فارسی هشتم با جواب، اینجا کلیک کنید.
آزادگی
خارکش پیری با دلق درشت *** پشتهای خار همی برد به پشت
شخص پیری لباس پشمی خشنی پوشیده بود و کوله باری از خار را با خود حمل میکرد.
لنگلنگان قدمی برمیداشت *** هر قدم دانه شکری میکاشت
پیرمرد هنگام قدم برداشتن میلنگید و با هر قدمی که برمیداشت، شکر خدا را بر زبان میآورد.
کای فرازنده این چرخ بلند *** و ای نوازنده دلهای نژند
میگفت: ای کسی که آسمان را برافراشتی و ای کسی که موسیقی دلهای افسردهای (به دلهای افسرده تسکین میدهی)
کنم از جیب نظر تا دامن *** چه عزیزی که نکردی با من
من به سر تا پایم نگاه میکنم و میبینم تو چقدر من را عزیز کردهای.
در دولت به رخم بگشادی *** تاج عزت به سرم بنهادی
در خوشبختی را به رویم باز کردی و مرا عزتمند کردی.
حد من نیست ثنایت گفتن *** گوهر شکر عطایت سفتن
من در حدی نیستم که تو را ستایش کنم و نمیتوانم آنگونه که شایسته است شکرگزار تو باشم.
نوجوانی به جوانی مغرور *** رخش پندار همی راند ز دور
در آن هنگام نوجوانی که بسیار مغرور بود از دور آمد
آمد آن شکرگزاریش به گوش *** گفت کای پیر خرف گشته، خموش
شکرگزاری پیرمرد را شنید و گفت: ای پیر کم عقل، ساکت شو
خار بر پشت، زنی زین سان گام *** دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟
تو خار بر پشت داری و اینگونه، لنگ لنگان، راه میروی، دولت و خوشبختیات چیست؟ بزرگی و عزتت کجاست؟
عزت از خواری نشناختهای *** عمر در خار کشی باختهای
تو عمرت را در خارکشی تلف کردهای و به همین دلیل است که فرق عزت و ذلت را نمیفهمی.
پیر گفتا که چه عزت زین به؟ *** که نیام در بر تو بالین نه
پیرمرد گفت: چه عزتی بهتر از این که محتاج آدمی مثل تو نیستم؟
کای فلان چاشت بده یا شامم *** نان و آبی که خورم و آشامم
که ای فلانی به من صبحانه و شام بده. یا نانی بده که بخورم و آبی بده که بنوشم.
شکر گویم که مرا خوار نساخت *** به خسی چون تو گرفتار نساخت
خدا را شکر میکنم که مرا ذلیل نکرد و گرفتار آدم پستی مثل تو نشدم.
داد با این همه افتادگیام *** عز آزادی و آزادگیام
با وجود فقر و نداری، خداوند به من عزت و آزادگی داده است.
معنی لغات شعر آزادگی:
دلق: لباس درویشی
فرازنده: بلند کننده
نژند: افسرده
جیب: گریبان و یقه
عزت: احترام
ثنا: ستایش
سفتن: ساییدن
خرف گشتن: پیر و بیعقل شدن
دولت: خوشبختی
خواری: پستی
بالین: بستر
چاشت: غذایی که بین صبحانه و ناهار خورده میشود
خس: پست و فرومایه
جامی، ملقب به خاتم الشعرا، شاعر و ادیب بزرگ قرن 9 است. شعر آزادگی از آثار جامی برگزیده شده است. این شعر داستان پیرمردی است که خار کشی میکند و زندگی فقیرانهای دارد و در حال شکرگزاری از خداوند است که جوانی مغرور که به او میرسد. جامی در این داستان به ما گوشزد میکند بهترین نعمت عزت و آزادگی و بینیاز بودن از دیگران است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی شعر خوان هشتم فارسی دوازهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمونه سوال فارسی دهم نوبت اول با جواب (سری سوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
جواب سوالات درس چهار دین و زندگی دهم