معنی شعر زال و سیمرغ فارسی پنجم ابتدایی ❤️

 معنی شعر زال و سیمرغ فارسی پنجم ابتدایی ❤️
معنی شعر زال و سیمرغ فارسی پنجم ابتدایی ❤️


به چهره، نکو بود بر سان شید *** ولیکن همه موی، بودش سپید

چهره‌اش مانند خورشید نیکو و زیبا بود ولی تمام موهایش سفید بود.

چو فرزند را دید، مویش سپید *** بشد از جهان، یکسره ناامید

وقتی فرزندش را با موی سفید دید، کاملا از جهان ناامید شد.

چو آیند و پرسند، گردن‌کشان *** چه گویم از این بچه‌ی بد نشان؟

وقتی پهلوانان بیایند و سراغ این بچه بدنشان را بگیرند، چه جوابی بدهم؟

چه گویم که این بچه‌ی دیو، کیست *** پلنگ دو رنگ است یا خود پری است

چه بگویم که این بچه دیو چه کسی است. پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است؟

بخندد بر من، مهان جهان *** از این بچه،‌ در آشکار و نهان

بزرگان جهان آشکارا و پنهان بخاطر این بچه به من می‌خندد.

یکی کوه بد، نامش البرز کوه *** به خورشید نزدیک و دور از گروه

کوهی به نام البرز بود که بخاطر بلندی زیاد به خورشید نزدیک بود و از گروه و مردم دور بود

بدان جای، سیمرغ را لانه بود *** که آن خانه از خلق، بیگانه بود

در آنجا سیمرغ لانه داشت که از مردم و آفریده‌ها به دور بود.

نهادند بر کوه و گشتند باز *** برآمد بر این، روزگاری دراز

بچه را در دامنه کوه گذاشتند و برگشتند. از این ماجرا زمان زیادی گذشت

پدر، مهر ببرید و بفکند خوار *** جفا کرد بر کودک شیرخوار

پدر مهر و محبت خود را از فرزند قطع کرد و با ذلت و خواری او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم کرد.

بدین گونه بر، روزگاری دراز *** برآمد که بد کودک آنجا به راز

به این ترتیب کودک زمان زیادی را در آن‌جا به صورت راز و پنهان از همه زندگی کرد.

همان گه، بیایم چو ابر سیاه *** بی‌آزارت آرم، بدین جایگاه

همان لحظه مانند ابر سیاه پیش تو می‌آیم و بدون آزار و به راحتی تو را به این مکان می‌آورم

دل سام شد چون بهشت برین *** بر آن پاک فرزند، کرد آفرین

دل سام مانند بهشت سرسبز شاد شد و به آن فرزند پاک آفرین گفت

معنی لغات زال و سیمرغ:

شید: نور خورشید

گردن‌کشان: پهلوانان

مهان: بزرگان

خوار: حقیر

جفا: ستم

داستان زال و سیمرغ، از شاهنامه فردوسی برگزیده شده‌است. شاهنامه یکی از مشهورترین آثار فردوسی بزرگ است که گنجینه فرهنگ ایران کهن و نگهبان زبان فارسی به شمار می‌رود. شاهنمامه سراسر شعر است و افسانه‌های کهن زیادی را در خود دارد.