معنی شعر ستایش به نام آن که جان را فکرت آموخت فارسی ششم ابتدایی
به نام آن که جان را فکرت آموخت *** چراغ دل به نور جان برافروخت
به نام خدایی آغاز میکنم که به روح و جان انسان قدرت فکر کردن آموخت و دل انسان را با نور علم و معرفت روشن و هدایت کرد
ز فضلش هر دو عالم، گشت روشن *** ز فیضش خاک آدم، گشت گلشن
از بخشش خداوند، هم دنیا و هم آخرت نورانی شدند. از لطف خدا جسم خاکی انسان به گلستانی با طراوت تبدیل شد.
جهان، جمله، فروغ نور حق، دان *** حق اندر وی ز پیدایی است پنهان
تمام پدیدههای جهان را نشانهای از عظمت و دانش خداوند بدان. خداوند آن قدر در تمام پدیدهها وجود دارد و آشکار است که پنهان به نظر میرسد و ما او را نمیبینیم.
خرد را نیست تاب نور آن روی *** برو از بهر او، چشم دگر جوی
عقل انسان تحمل درک عظمت و دانش خداوند را ندارد. برای درک حقیقت خداوند دنبال راه دیگری برو. ( خداوند را باید با چشم دل درک کرد.)
در او هر چه بگفتند از کم و بیش *** نشانی دادهاند از دیدهی خویش
در مورد خداوند هر چیزی که گفتهاند در واقع چیزی است که با چشم خودشان دیدهاند و با توجه میزان درک آنها است.
به نزد آن که جانش در تجلی است *** همه عالم، کتاب حق تعالی است
در نزد کسی که روحش جلوهگاه ظهور خداوند است همه جهان مانند کتابی برای شناخت خداوند است.
معنی کلمات شعر به نام آن که جان را فکرت آموخت:
فضل: بخشش
فیض: لطف و بخشش
گلشن: گلستان
فروغ: روشنی
تجلی: نمایان شدن
شیخ محمود شبستری، در این شعر به زیبایی از عظمت و بزرگی خداوند سخن گفته است. این شعر از کتاب گلشن راز انتخاب شده است که یکی از مهمترین آثار شبستری محسوب میشود.
نمونه سوال نوبت اول فارسی ششم و نمونه سوال نوبت دوم فارسی ششم ابتدایی را نیز از انتشارات پدربزرگ دانا بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنی حکایت چراغ فارسی هفتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمونه سوال فارسی دهم نوبت اول (سری اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
جواب سوالات درس ششم دین و زندگی دهم