معنی شعر شکوه چشمان تو فارسی دوازدهم

معنی شعر شکوه چشمان تو فارسی دوازدهم
معنی شعر شکوه چشمان تو فارسی دوازدهم

آه این سر بریده ماه است در پگاه؟ *** یا نه! سر بریده خورشید شامگاه؟

این سر بریده ماه است که آن را در سرخی طلوع قطع کرده‌اند؟ یا نه! این سر بریده خورشید است که در سرخی شفق بریده‌اند.

خورشید، بی‌حفاظ نشسته به روی خاک؟ *** یا ماه بی‌ملاحظه افتاده بین راه؟

آیا این خورشید است که بدون حفاظ روی خاک نشسته است؟ یا ماه بدون مراقبت بین راه افتاده است؟

ماه آمده به دیدن خورشید، صبح زود *** خورشید رفته است سر شب سراغ ماه

گویا که ماه، صبح زود به دیدن رزمنده شهید آمده است و یا خورشید، شب آمده تا با شهید ملاقات کند.

حسن شهادت از همه حسنی فراتر است *** ای محسن شهید من، ای حسن بی‌گناه

ای محسن شهید! ای شهید زیبا بی‌گناه! زیبایی شهادت از هر زیبایی، بالاتر و برتر است.

ترسم تو را ببیند و شرمندگی کشد *** یوسف، بگو که هیچ نیاید برون ز چاه

ای شهید! تو از حضرت یوسف هم زیبا‌تری و من می‌ترسم که او با دیدن تو اندوهگین و شرمنده شود.

شاهد، نیاز نیست که در محضر آورند *** در دادگاه عشق، رگ گردنت گواه

برای گواهی شهادت تو، به هیچ شاهدی نیاز نیست؛ زیرا رگ گردنت به شهادت تو گواهی می‌دهد.

دارد اسارت تو به زینب اشارتی *** از اشتیاق کیست که چشمت کشیده راه؟

اسارت تو مانند اسارت حضرت زینب است. به شوق دیدن چه کسی چشم به راه و منتظر هستی؟

از دور دست می‌رسد آیا کدام پیک؟ *** ای مسلم شرف، به کجا می‌کنی نگاه؟

ای شهید! در انتظار چه کسی هستی که از دوردست می‌آید؟ ای شهیدی که مانند مسلم بن عقیل هستی، به کجا نگاه می‌کنی و در انتظار چه کسی هستی؟

لبریز زندگی است نفس‌های آخرت *** آورده مرگ، گرم به آغوش تو پناه

ای شهید، تو در لحظه آخر شاد و سرزنده و امیدوار بودی. نه تنها از مرگ نترسیدی، بلکه گویی مرگ به تو پناه آورده است. (در کمال آرامش با مرگ رو به رو شدی)

یک کربلا شکوه به چشمت نهفته است *** ای روضه مجسم گودال قتلگاه

ای شهید، در چشمان تو شکوه و عظمت کربلا دیده می‌شود. شهادت تو، گودال قتلگاه امام حسین را ذهن‌های ما مجسم می‌کند.

معنی کلمات شکوه چشمان تو:

پگاه: بامداد

شامگاه: شب

بی‌ملاحظه: بی‌احتیاط و بی‌پروا

سراغ: نشانی

شاهد: گواه و شهادت دهنده

محضر: پیشگاه

اسارت: گرفتاری و حبس

شرف: بزرگواری

پناه: امان، حفاظ

شکوه: بزرگی و جلال

روضه: ذکر مصیبت و نوحه‌سرایی

مجسم: نمایان، تجسم یافته