معنی شعر فصل شکوفایی فارسی دوازدهم

معنی شعر فصل شکوفایی فارسی دوازدهم
معنی شعر فصل شکوفایی فارسی دوازدهم

دیروز اگر سوخت ای دوست، غم برگ و بار من و تو *** امروز می‌آید از باغ، بوی بهار من و تو

ای دوست، اگر دیروز (پیش از انقلاب) غم و اندوه، برگ و بار زندگی ما را سوزاند و نابود کرد، امروز (پس از انقلاب) بوی آزادی در این کشور که چون باغ زیباست، به مشام می‌رسد.

آن جا در آن برزخ سرد، در کوچه‌های غم و درد *** غیر از شب آیا چه می‌دید چشمان تار من و تو؟

آن دوره (رژیم گذشته) مانند برزخ پر از درد و غم بود و چشم مردم جز تاریکی ظالم و ستم چیزی نمی‌دید.

دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ *** امروز خورشید در دشت، آیینه‌دار من و تو

در دوره حکومت قبلی، من و وطنم پر از غم و غصه بودیم، اما در دوره جدید، رهبر انقلاب ما را به سوی پیشرفت و روشنایی رهبری می‌کند.

غرق غباریم و غربت، با من بیا سمت باران *** صد جویبار است اینجا، در انتظار من و تو

زندگی ما در رنج و اندوه می‌گذرد پس با من به سوی خوبی‌ها و نیکی‌ها بیا. به جایی که پیشرفت و شکوفایی در انتظار ماست.

این فصل، فصل من و توست، فصل شکوفایی ما *** برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو

دوران بعد از انقلاب، زمان پیشرفت و شکوفایی ما است. پس با من همراه شو تا با شهیدان که گل‌های سرخ انقلاب هستند، سرود بهار آزادی را بخوانیم.

با این نسیم سحرخیز، برخیز اگر جان سپردیم *** در باغ می‌ماند ای دوست، گل یادگار من و تو

با من همراه شو. اگر در این راه همراهی و مبارزه، جان خود را از دست دادیم، به جای آن نظام اسلامی به عنوان یادگار در کشور باقی می‌ماند.

چون رود امیدوارم بی‌تابم و بی‌قرارم *** من می‌روم سوی دریا، جای قرار من و تور

من مانند رود، بی‌تاب و بی‌قرار رسیدن به دریا هستم. من به سمت مردم می‌روم. همان‌ جایی که وعده دیدار و محل آرامش همه ماست.

معنی کلمات فصل شکوفایی:

برزخ: حد فاصل میان دو چیز، عالم برزخ که بین بهشت و جهنم است.

غربت: بیگانگی

غبار: گرد و خاک

بی‌تاب: بی‌صبر و بی‌طاقت

بی‌قرار: ناشکیبا و پریشان