معنی شعر لطف خدا (ستایش) فارسی یازدهم

معنی شعر لطف خدا (ستایش) فارسی یازدهم
معنی شعر لطف خدا (ستایش) فارسی یازدهم

به نام چاشنی‌بخش زبان‌ها *** حلاوت‌سنج معنی در بیان‌ها

به نام آن خداوندی سخنم را آغاز می‌کنم که یاد او تاثیر سخن را زیاد می‌کند و کلام را شیرینی می‌بخشد.

بلند آن سر، که او خواهد بلندش *** نژند آن دل، که او خواهد نژندش

خداوند هر کسی را بخواهد عزیز می‌کند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می‌سازد.

در نابسته احسان گشاده ست *** به هر کس آنچه می‌بایست، داده ست

خداوند درِ احسان و بخشندگی‌اش را به روی همه باز کرده است و به هر کس آن چیزی را که لازم و شایسته‌ او بوده، بخشیده است.

به ترتیبی نهاده وضع عالم *** که نی یک موی باشد بیش و نی کم

خداوند، جهان را طوری آفریده است که همه چیز در جا و اندازه خود است و هیچ چیز کم و زیاد آفریده نشده است.

اگر لطفش قرین حال گردد *** همه ادبارها اقبال گردد

اگر لطف خدا شامل حال کسی شود، همه بدبختی‌های او تبدیل به خوشبختی می‌شود.

و گر توفیق او یک سو نهد پای *** نه از تدبیر کار آید نه از رای

اگر لطف خداوند شامل حال بنده‌اش نشود، دیگر از دست اندیشه و عقل کاری برنمی‌آید و انسان از انجام هر کاری ناتوان خواهد بود.

خرد را گر نبخشد روشنایی *** بماند تا ابد در تیره‌رایی

اگر خداوند راه عقل را روشن نسازد و راه درست را نشان ندهد، همیشه عقل در نادانی می‌ماند.

کمال عقل آن باشد در این راه *** که گوید نیستم از هیچ آگاه

زمانی عقل انسان در راه شناخت و معرفت به کمال می‌رسد که به ناآگاهی اقرار کند.

معنی لغات لطف خدا:

چاشنی: طعم و مزه

حلاوت: شیرینی

بیان: زبان‌آوری

نژند: خوار و پست

احسان: نیکی

قرین: همراه

ادبار: بدبختی

اقبال: خوشبختی

توفیق: موفقیت و کامیابی

تدبیر: چاره‌اندیشی

رای: عقیده و نظر

شیرین و فرهاد یکی از زیباترین مجموعه‌های عاشقانه در قالب مثنوی بوده و وحشی بافقی این مجموعه را به تقلید از خسرو و شیرین سروده است. شعر لطف خدا از ابیات آغازین این منظومه عاشقانه انتخاب شده است.